دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳
«اگر آدمیجنگ را فراموش کند از او امید باید برید.» / نیچهاین جمله نیچه در دورانی بیان شد که آلمان بر ناپلئون غلبه کرده بود. نظم اجتماعی و پیشرفت دانش و علم در کنار اهمیت به طبقه کارگر و اتکای به سرمایه داری این کشور را به قدرت اول اقتصادی اروپا تبدیل کرده بود. هنوز قرن بیستم فرا نرسیده بود که سیاستمداران آلمانی، غرور ملی و برتری نژادی را بهعنوان یک اهرم قوی اتحاد ملی حتی در کتب درسی جای داده بودند. در این شرایط بود که فلاسفه هم با آنان همراهی کردند و اینچنین بود که آلمان در دهه اول قرن بیستم خود را شایسته ورود به جنگ جهانی اول دید. جنگی که نهایتا رهبران آلمان را به کاخ ورسای در حاشیه پاریس کشاند تا پای قراردادی را امضا کنند که غرور ملی این کشور را جریحه دار میکرد. معاهده ورسای غرامت سنگینی را به آلمانیها تحمیل میکرد. آلمان بازنده بزرگ جنگ بود و سیاستمداران و اندیشمندان آلمانی دلایل متعددی را عامل این شکست میدانستند، از جمله این دلایل حمایت سرمایهداران یهودی از انگلیس و دیگر جبهههای مقابل آلمان بود. آنها معتقد بودند که یهودیان در جنگ به آلمان خیانت کردهاند. اینگونه بود که در فاصله دو جنگ جهانی تئوری برتری نژادی مجددا مطرح شد. گروهی شبه نظامیبرای حرکتهای خرابکارانه بهعنوان «لشکر آزاد» تشکیل شد. در کنار آن حزب کارگران آلمان فعالتر شد. آدولف هیتلر در هر دو جریان عضویت داشت و مدتی نیز بهعلت اقدامات خرابکارانه دستگیر و روانه زندان شد. با این حال مردم آلمان از تئوری برتری نژادی استقبال میکردند. حزب کارگران اکثریت آرای مجلس را بهدست آرود. هیتلر صدراعظم آلمان شد و موسولینی زمام امور را در ایتالیا بهدست گرفت و به این ترتیب راست گرایان افراطی آغازگر جنگ دوم جهانی شدند.
دوران جدید حیات راست افراطی
با پایان جنگ جهانی دوم و به مدت بیش از نیم قرن راست افراطی در مغرب زمین به حاشیه رانده شد. تا اینکه پس از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ راست افراطی دوباره در اروپا جان گرفت. در پارلمان کشورهای اتریش، بلغارستان، سوئد، دانمارک، لتونی، اسلواکی و ایتالیا احزاب راست افراطی دارای کرسی هستند. در انگلیس حزب ملی گرای بریتانیا (BNP) پیروزیهای چشمگیری داشته است. این حزب دیدگاههای بسیار افراطی و نژادپرستانه علیه مسلمانان و مهاجران دارد. در هلند حزب راست افراطی «آزادی» در دورهای جایگاه سوم را در پارلمان کسب کرد. این حزب، مخالف جان گرفتن مسلمانان در اروپاست. احزاب راست گرا محدودیتهای افراطی را برای مهاجران و مسلمانان اعمال میکنند. در آلمان جنبش «اروپاییهای ملی گرای ضد اسلامیشدن غرب» موسوم به «پگیدا Pegida» عصر روزهای دوشنبه تظاهراتی علیه اتباع غیر آلمانی و مسلمانان بهویژه در شهر درسدن برگزار میکنند.
بعد از حادثه حمله تروریستی به دفتر مجله «شارلی ابدو» اشپیگل آنلاین در مطلبی با عنوان «جنایت شارلی ابدو: پگیدا خودش را تایید شده مییابد» نوشت: «آلترناتیو برای آلمان» و «حزب ناسیونال دموکرات» به این اتحادیه پوپولیستی میپیوندند.
۶۱ درصد مردم آلمان علیه مسلمانان
در نظرسنجی که توسط مرکز موسوم به برتلسمن درباره اسلام در آلمان تهیه شده، ۶۱ درصد از افراد بالای ۵۴ سال و ۳۹ درصد اشخاص ۲۵ سال و کمتر معتقدند در معرض تهدید اسلام قرار دارند. این نظرسنجی که با مشارکت حدود هزار نفر بالای ۱۶ سال تهیه شده است، نشان داد که ۶۱ درصد جوامع غیر مسلمان معتقدند اسلام با جهان غرب سنخیتی ندارد.
این میزان در سال ۲۰۱۲ میلادی ۵۲ درصد بود. ۴۰درصد گفتند به خاطر مهاجرت مسلمانان به کشورشان؛ خود را غریب حس میکنند. از هر چهار نفر نیز، یک نفر جلوگیری از مهاجرت مسلمانان به آلمان را خواستار شدند. ۴۶ درصد از اهالی ایالت شمال راین وستفالی که شمار زیادی از مسلمانان در آن ساکنند، مسلمانان را خطری برای خود میدانند، در حالی که این میزان در ایالتهای ترینگن و ساکسونی که مسلمانان در آن ساکن نیستند، ۷۰ درصد است.
پیش بینی چهره فرانسه در سال ۲۰۲۰
یورو نیوز اخیرا در مطلبی نوشته است: «رهبر حزب مسلمانان در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه حزب راستگرای افراطی جبهه ملی را شکست داده است. زنان لباس غربی نمیپوشند و سر کار نمیروند، معلمان غیرمسلمان از کار بیکار شده اند و چند همسری رواج پیدا کرده است.»
این تصویری است که «میشل ولبک» نویسنده فرانسوی در رمان جدیدش با عنوان «تسلیم» برای هفت سال بعد، (۲۰۲۲ میلادی) فرانسه ترسیم میکند.
منتقدان «تسلیم» را یک «تحریک» و هدیه کریسمس آقای ولبک به مارین لوپن، رهبر حزب جبهه ملی میدانند و او را به اسلام ستیزی متهم میکنند. اما میشل ولبک معتقد است: «خانم لوپن نیازی به هدیه او ندارد و کارش درست پیش میرود و کتاب سرنوشت او را تغییر نمیدهد.» وی میگوید: «هیچ رمانی سراغ ندارم که تاریخ را تغییر داده باشد. چیزهای دیگری مثل رسالهها یا مانیفست حزب کمونیست و از این دست است که تاریخ را تغییر میدهد نه رمان.» اما طرفداران، ششمین رمان میشل ولبک را نه ضداسلام و مذهبستیز بلکه نقدی بر راحت طلبی، سوء استفاده از دموکراسی، رفاه و مزایای نظام اجتماعی در فرانسه میدانند.
تندروهای اروپایی در بدنه داعش!؟
اما مسئله به داخل اروپا ختم نمیشود. ویروس افراط سالهاست که در غرب بازتولید شده است. سیاستهای یکجانبه دولتهای غربی به تقویت گروههای ملی گرا و تندرو در آن کشورها منجر شده است. گزارشی که روزنامه «واشنگتن پست» منتشر کرده است نشان میدهد که بدنه اصلی دولت اسلامی (داعش) را تندروهای غربی تشکیل میدهند. ۸۰۰ نفر از روسیه، ۴۸۸ نفر از انگلیس، ۴۱۲ نفر از فرانسه، ۲۹۶ نفر از بلژیک، ۲۵۰ نفر از استرالیا، ۲۴۰ نفر از آلمان، ۱۵۲ نفر از سوئد و ۱۳۰ نفر از آمریکا به داعش پیوسته اند؛ داعشی که از افغانستان ۲۳ نفر، از عراق ۲۱۴ نفر، از کویت ۷۱ نفر، از قطر ۱۵ نفر و از بحرین تنها ۱۲ نفر نیرو دارد.
گویا تاریخ در حال تکرار است. دموکراسی در غرب رو به افول میرود و نازیها و فاشیستها میدان دار شده اند. شاید هم این آمار نشانگر آن است که هیتلرها و موسولینیها در آیندهای نزدیک ظهور میکنند و حضور پررنگتر و خطرناکتری خواهند داشت.