امروز شانزدهمین سالگرد تاسیس جبهه مشارکت ایران اسلامی است. حزبی که زاده دوره اصلاحات است و به نوعی نماد تشکیلاتی این دوران محسوب می شود. با تشکیل دولت احمدی نژاد در سال ۸۴، این حزب در قامت تشکیلاتی منتقد ظاهر شد، در سال ۸۸ از کاندیداتوری میرحسین موسوی حمایت کرد، پس از اعتراضات به نتیجه این انتخابات، با جنبش سبز همراهی کرد و به همراه دیگر حزب اصیل اصلاح طلب یعنی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، به صورت غیر قانونی، بدون تشکیل دادگاه و حتی ابلاغ حکم، دستور به انحلالشان از سوی مقامات امنیتی و قضایی اعلام شد.
اینک ضمن تبریک فرا رسیدن سالگرد تاسیس این حزب به اعضا و هواداران آن، مرور چند نکته درباره این حزب خالی از لطف نیست. پیش از ورود به این بحث، این نکته گفتنی است که چون درباره نقش این حزب در گذشته بحث های زیادی شده و مرور همه بحث های مربوط به این حزب در قالب یک یادداشت نمی گنجد، مروری بر وضعیت امروز این حزب و راه هایی که برای تداوم حیات آن است، چارچوب این بحث را تشکیل می دهد.
به نظر می رسد که جبهه مشارکت پس از انتخابات سال ۹۲ در سخت ترین شرایط دوران حیات خود قرار گرفته است. این حزب در سال های پیش از ۸۸ با وجود برخی محدودیت ها، مشکل عمده ای برای حضور در عرصه سیاسی نداشت. اگرچه اکثر اعضای آن رد صلاحیت می شدند، اجازه انتشار ارگان حزبی نداشتند و کم و بیش مورد کم لطفی از سوی حاکمیت قرار می گرفتند، اما به هرحال تشکیلات و سازمان آن به صورت رسمی برقرار بود. پس از ۸۸ هم با همه فشارهای امنیتی که به این حزب وارد شد و تقریبا همه اعضای موثر آن به نوعی مورد بازداشت یا انواع مختلفی از فشارهای امنیتی قرار گرفتند، با این حال به دلیل اینکه نسبت به جریان یکدست حاکمیت موضع انتقادی داشتند، می توانستند در قامت اپوزیسیون موضع گیری کنند و با توجه به سیاستِ نپذیرفتن حکم غیر قانونی انحلالشان، موضع گیری کمابیش فعالیت تشکیلاتی خود را ادامه دهند.
اما بعد از انتخابات ۹۲ و پیروزی کاندیدای مورد حمایت این حزب، به نوعی تناقض یا تزاحم راهبردها پیش روی جبهه مشارکت قرار گرفت. این بار یکدستی حاکمیت تا حدی شکسته شده و این حزب نمی تواند بی محابا و به صورت کلی سیاست های حکومت را مورد نقد قرار دهد. از سوی دیگر برخی از منسوبان حزب، فارغ از آنکه همه آنها در طول سالهای سخت ۸۸ به این سو با دیگر اعضای آن همراهی داشته اند یا نه، انتظار حضور در برخی مناصب دارند یا دلشان می خواهد که در فضای رسمی سیاسی فعال شوند و یا اصلا با فعالیت سیاسی هزینه زا موافق نیستند. آنها حق دارند که برای باور و رفتار سیاسی شان سطح کمتری از هزینه را در نظر بگیرند و حالا با فشاری که به این حزب وارد می شود، بخواهند همان منویات سیاسی و حزبی جبهه مشارکت را در سطح و عمق کم هزینه تری دنبال کنند. در این شرایط برنامه مسئولان ارشد این حزب چه می تواند باشد؟
به نظر می رسد که در این وضعیت اولین کار ارتقاء انگیزه، امید و باور اعضا به راهی باشد که تاکنون پیموده اند. متاسفانه باید گفت که در کنار همه دستاوردهای مثبت تشکیل دولت یازدهم، برخی تبعات منفی برای برخی فعالان سیاسی، به خصوص در سطوح میانی سیاست پیش آمده که در آنها انتظارات غیرقابل دسترس و در نتیجه سرخوردگی پدید آورده است (در این باره اینجا را بخوانید). به همین دلیل از اعضای ارشد و صاحب فکر و نظر این حزب انتظار می رود که در ارتباط نزدیک تر با سرمایه های حزبی خود در سراسر کشور، اولا در زنده نگه داشتن آرمان های سیاسی و اجتماعی آنها تلاش بیشتری به عمل آورند. بسیاری از این نیروها تنها با درک این مساله که بزرگان آنها در حزب کماکان بر سر آرمان های پیشین خود ایستاده اند، سطح انگیزه و تلاششان چندین برابر خواهد شد.
کار دوم در این رابطه آزاد گذاشتن دیگر نیروهایی است که شاید نتوانند و یا نخواهند با این سطح از اعتقاد و فعالیت در این حزب بمانند. آزاد گذاشتن این افراد ضمن اینکه مانع از ایجاد کدورت می شود و راه برای بازگشت احتمالی آنها در آینده باز می گذارد و کمک می کند تا گفتمان این حزب در جریان های دیگر تسری یابد، همچنین موجب می شود تا از مساله دار شدن دیگر نیروهایی که می خواهند درون این حزب بمانند، پیشگیری شود.
بحث دیگر توصیه به صبر و حوصله همه اعضاست. یکی از آفات فعالیت سیاسی، عمل زدگی است. برخی نیروهای سیاسی تصور می کنند که در هر شرایطی باید حتما عمل سیاسی مشخص و بارزی داشته باشند وگرنه از قافله عقب می مانند. این در حالی است که بخشی از کار سیاسی، گاه سکوت، گاه حوصله به خرج دادن، گاه بسترسازی برای وقوع اتفاقی در آینده، گاه آماده بودن برای استفاده از فرصت ها و خلاصه، گاه عمل نکردن است. شرایط حاضر شاید دوره ای باشد که در فضای رسمی و مشهود سیاسی جای عمل چندانی برای این حزب فراهم نباشد. در این شرایط تقویت کیفیت فردی اعضا، بازسازی تشکیلات، احیاء ارتباط ها، تقویت نظری اعضا و حضور مرتب در شبکه گسترده سبزها که در آن امکان فهم ملموس مطالبات بدنه اجتماعی اصلاح طلبان به دست می آید، از جمله کارهای قابل پیگیری در این حزب است. همچنین تعریف دوباره ای از ساختار تشکیلاتی متناسب با شرایط جدید پیش روی این حزب می تواند مورد توجه اعضای ارشد آن قرار بگیرد به نحوی که این حزب بتواند در موضوعات مختلف و نه فقط سیاسی، در ورای بی اعتمادی های ساختگی، حکومت و جامعه را از نظرات کارشناسی خود بهره مند سازد. به خصوص که سرمایه انسانی، مدیریتی، تئوریک و تجربی این حزب چنان غنی هست که توان این کار را در اندازه های این حزب نشان دهد.
و بالاخره پیشنهاد آخر به این حزب اصلاح طلب این است که خود را بر بستر جامعه جنبشی، کماکان مهیای حضور در تحولات غیرقابل پیش بینی در آینده نگه دارد. مهم ترین راهکار برای این استراتژی، حفظ پیوند اعضای مشارکت با فعالان جنبشی و دور نشدن از موقعیت خوبی است که این حزب به واسطه همراهی با جنبش سبز در میان جامعه یافته است. این درست است که به دلیل تحولات پس از جنبش سبز، این حزب و اعضای آن هزینه بالایی پرداختند، اما واقعیت آن است که نسبت جنبش سبز با حق طلبی چنان بود که برای حزب پیشرویی چون مشارکت راه دیگری جز همراهی با آن نبود و از قضا این حزب همانند دیگر گروه ها و سیاسیونی که پیوند خود را با جنبش حفظ کردند، سرمایه اجتماعی بالایی را به این واسطه کسب کردند. جنبش سبز، یک مقطع مهم از تاریخ معاصر ایران و تاریخ جمهوری اسلامی است که بی نظری و بی تفاوتی نسبت به آن برای نیروهای مدعی سیاست ورزی ممکن نبود. جبهه مشارکت و اعضای آن نیز می توانند به انتخابی که در آن مقطع در همراهی با جنبش سبز داشتند، به خود ببالند و این مسیر ناتمام را همچنان بپیمایند. قطعا در این صورت فعالان جنبش سبز نیز به همراه داشتن چنین جریان موثر، باتجربه و متعهدی را در میان خود مغتنم می دانند و قدردان هزینه ها و مساعی آن در مسیر جنبش سبز هستند.
در خاتمه به اعضای این حزب، به خصوص جوانان آن با یادآوری تجربه های متعدد تاریخ معاصر یادآور می شویم که برخی ناملایمات، کم لطفی ها و احیانا جا ماندن برخی یاران گذشته در طی راه های سخت، آنها را از ادامه مسیر در راهی که آن را درست می دانند باز ندارد. سیاست ورزی مومنانه، مسیری است که به خصوص پس از جنبش سبز افق فراموش شده ای را پیش روی سیاسیون قرار داد. مسیری که می تواند هر آزادی خواهِ عدالت جویی را امیدوار نگه دارد که وعده الهی حق است؛ و کفی بالله وکیلا.
در پایان ضمن تبریک مجدد به اعضای این حزب، آزادی آقای دکتر محسن میردامادی دبیرکل و دیگر اعضای در بند آن همچون سید مصطفی تاج زاده و محمدحسین نعیمی پور را از خداوند مسالت کرده و تداوم حضور این حزب را در فضای سیاسی ایران و خدمت به مردم و منافع ملی آرزو داریم.