iran-emrooz.net | Fri, 18.11.2005, 7:31
جنجالی به نام جنبش رفراندم ایران
دکتر محمد علی مهرآسا
نعل وارونه زدن روشنفکران اپوزان و جنجالی به نام جنبش رفراندم ایران
دو انگیزه مرا به نوشتن این مقاله برانگیخت؛ یکی آگاهی از کنفرانس و نشست ماه دسامبر در بروکسل بلژیک زیر نام «کنگره جنبش رفراندم ایران...» همراه با هیاهوی پیرامون آن، و دیگری حذف و تعطیل سایت 60 میلیون دات کام از پردهای اینترنتی.
درخواست همه پرسی و یا رفراندم برای گزینش جانشین حکومت ولایت فقیه، سالها پیش از پخش بیانیّهی و فراخوان پنج یا هفت نفر، درون جامعهی ایران و میان هواداران آزادی و دموکراسی و محافل مخالفان حکومت دینسالار مطرح شد و جبهه ملی ایران از پیشگامان این دیدگاه بود که بعدها توسط آقای عباس امیرانتظام به صورت روشن و منظم و بی پیرایه به آگاهی همگان رسید. بنابراین آن فراخوان کذائی که به امضای آقایان دکتر ملکی، سازگارا، عطری و دوسه نفر دیگر در میان ایرانیان پخش شد، گامی ابتکاری و کاری تازهساخت نبود. اما از آنجائی که سلطنت طلبان آن را فرصتی برای برآورد آرزوهای خود می دیدند و راهی بود به سوی ایدهی دلخواه هواداران خاندان پهلوی، در رسانههای گروهی ایرانیان برون از میهن که بیشینهی نزدیک به تمام آنها در دست هواداران بساط پادشاهی است، مثبت و منفی بازتابی گسترده یافت و جنجالی بیش از اندازه در بارهی آن درگرفت. سایت 60 میلیون دات کام درست شد؛ سخنرانیها کردند؛ از هرسو ندای تنها ره رهائی رفراندم کذائی بالارفت؛ سمینارهای متعدد برگزار گردید؛ و سرانجام پس از نشست تکزاس، کمیتهی پیگیری برای انجام رفراندم به وجود آمد که سر درآبشخور سلطنت داشت و جزو دستور کار حزب مشروطهی پادشاهی شد.
اما ایده و آرزوی انجام رفراندم برای نجات ایران همچنان در میان تمام دلسوختگان میهن و هوادران آزادی و مردمسالاری استوار و پای برجاست، هرچند آن نهضت مشکوک مدتهاست مرده است. گمان نمی رود که کسی دلسوزانه به سرنوشت ایران بیندیشد و در پی رسیدن به مقصود، راهی بهتر و آسانتر از مراجعه به همهپرسی در پندارش وجود داشته باشد. زیرا این امری روشن است که میان روشهای موجود برای برانداختن یک حکومت مستبد، رفراندم راهکاری است از همه آسانتر و خردمندانهتر. البته با چهار شیوه می توان حکومتی استبدادی را برافکند و جانشینی مناسب برایش به وجودآورد:
1- کودتای نظامیان. 2- حملهی نیروی خارجی 3- قیام مردم 4- همه پرسی از ملت
راه نخست در ایران کنونی امکان ندارد؛ زیرا قوای نظامی و انتظامی یکپارچه مؤمن و متعبد مذهب و مطیع محض ولایت فقیه است؛ و در رأس هر گردان و گروهان نظامی یک آخوند نمایندهی رهبر نظارهگر اوضاع است و تمام جنبشها را زیر کنترل دارد. جدا از این مشکلات، کودتای نظامی آزادی و دموکراسی فراهم نمی کند و در نهایت بازهم به استبداد منجر میشود. حملهی نیروهای بیگانه دربرههی کنونی غیرممکن است و اگر ممکن هم باشد پدیدهی شومی است و به هیچ وجه مناسب و شایسته برای ایران و ایرانی نیست؛ زیرا در سرانجام کار نتیجهای بهتر از سرنوشت افغانستان و عراق پیش نخواهد آمد. قیام مردم نیز باتوجه به اوضاع درون کشور و جامعه شناسی مردم ایران، بیست و شش سال است که از آرزو پا فراتر ننهاده و خیالی پوشالی بوده و سرابی بیش نیست. زیرا از یک سو هنوز مذهب براذهان حاکم است و حرف نخست را گرایشهای آسمانی می زند؛ و از سوی دیگر حکومت ولایت فقیه از هرگونه سرکوب و کشتار رویگردان نیست. تنها راه بی خطر و مناسب و معقول برای رسیدن به مردمسالاری، در گزینهی همهپرسی خواهد گنجید که آنهم کاری ساده و بی دردسر نمی تواند باشد و سازوکار درخور خود را می طلبد و بالاترین مانع و سخترین مشکل وجود خود حکوکت اسلامی است.
بی گمان همهپرسی بهترین و کم هراسترین راه برای نجات از حکومت آخوندی است و تنها راهکاری است که کمتر کسی با آن سرناسازگاری دارد و لاجرم مورد پسند هر گروه و دستهای خواهد بود و مرا نیز از پذیرش این گزینه گریزی نیست. اما، چگونه و باچه راه و روشی، و برای رسیدن به چه هدفی و گزینش چه سیستمی؟ این است پرسش کلیدی.
هواداران خاندان پهلوی و سلطنتطلبان، راهشان معلوم و آماجشان روشن است؛ آنها در پی رسیدن به مقصود گم شدهی خویشند و در این راه نزدیکترین خواستگاه را برگزیدهاند: « همه پرسی بین پادشاهی و جمهوری!» اگر با گرداندن زبان و چرخش لبها چیزی دیگر را مزهمزه کنند، در فرایند کار به همان آماج خواهند رسید؛ و من از این گروه نه در شگفتم و نه برآنان خرده خواهم گرفت.
باری هراس من از اندیشه و کارکرد همآواها و همرزمان خویش است. من با طرفداران جمهوری و کسانی که سالهای جوانی و حتا میان سالی خود را در مبارزه با پادشاهی گذراندهاند و فاشیسم دینی استبداد سلطنت را از یادشان برده است مسئله دارم؛ و از روز نخست پیدایش این فراخوان مرا با همسنگران خود ستیز در گفتار و رفتار به میان آمد.
شوربختانه این جمهوریخواهان رهگمکرده یا متوجه ترفند حریفان سلطنت طلب نیستند و یا هستند و خود نیز پیرو همان تز آخوند«فلسفی واعظ» شدهاند که در مخالفت با دکتر مصدق برسر منبر فریاد میزد:« ای مردم مورچهها پادشاه دارند، ولی مصدق می خواهد پادشاه ما را بردارد...» گرفتار شده و دوستدار داینستیهای هزارههای پیشیناند و در بستر اندیشهشان استقرار مجدد رژیم پادشاهی را در ایران ناروا نمی دانند. این روشنفکران دورو که همچون رخت تنشان خواسته و موضع خود را تغییر میدهند، در برابر مخالفت ما درمورد عدم شرکت نظام سلطنت در همهپرسی، سرانجام این دیدگاه بی پایه اما فریبنده را پیش ما می گشایند که: «دموکراسی به ما دستور میدهد که تمام نظریّه ها و تمام دگراندیشان را در بازی انباز کنیم و حتا اگر یک گروه ده نفری هم باشد، خواستهی آنان را پذیرا باشیم و...»
سخن چون به دموکراسی اشاره دارد، در دید نخست بسیار گوارا و شایسته می نماید و کسی را یارای مخالفت با آن نیست. اما درونمایهی گفتار فریبکارانه است و ره به سوی مقصد سلطنت می کشد. بی گمان منظور این نوع حامیان دموکراسی، گنجاندن سلطنت خاندان پهلوی در طرح همهپرسی است و مقصودشان از دگراندیشان نیز فقط هواداران سلطنت است. چنین برخوردی تنها به کوشندگان بازگشت پادشاهی در راه رسیدن به آرزویشان یاری می رساند و شیوهای است در جهت برپائیی دوبارهی سلطنت برافتادهی ایران.
این بزرگواران و بعضاً دوستانِ «جمهوریخواه سلطنتطلب» بی گمان خود به نیّت خویش آگاهند و می دانند چه می خواهند و برای چه منظوری می کوشند؛ اما مشکلشان این است که می پندارند ما راه به مقصود آنها نبردهایم و از کنه نیّتشان بی خبریم. یا ممکن است دچار بحران هویّت شدهاند و ضمن ادعای جمهوریخواهی برای برگشت پادشاهی نیز در تلاشند.
منتها این هموطنان، علاوه بر نعل وارونهای که می زنند، از یک نکتهی بدیهی غافل ماندهاند و آن این است که شرکت در یک همهپرسی با آراستن و پیراستن و نمایش در رقابتهای صحنهی سیاست کشور بسیار متفاوت است. این سخن که ما بر روال دموکراسی خواهی باید حق تمام اندیشههای گوناگون را پذیرا بوده و برای هر دگراندیشی قائل به ابراز وجود باشیم، از الزامات مردمسالاری در تمام کشورهای دموکرات و مردمسالار است و باید صحنهی سیاست هرکشور دموکرات در گزینشهای گوناگون به آن مزین باشد. اما رفراندم روشی دیگر و راهکاری دیگر را می طلبد. آری گوناگونی ایده، تنوع دیدگاه و دگرخواهی، در هرگزینشی شایستهی پذیرش است مگر در همهپرسی. در گزینش رئیس جمهوری، نمایندگان مجلس، شهرداریها و دیگر انتخابهای شهری و کشوری، هر ده نفر هم می توانند دیدگاه خود را بنمایانند و حتا نامزد خود را پیشنهاد کنند. و در نهایت این مردماناند که به آنها گرایش نشان میدهند و یا ناخوشنودی ابراز میدارند. اما در همه پرسی در برابر ملت، همواره یا یک خواسته مطرح است که به پاسخ «آری یا نه» نیاز دارد و یا ملت بین دو خواسته باید یکی را برگزیند.
به طور نمونه زنده یاد دکتر مصدق در سال 1332 خورشیدی از مردم پرسید: « وجود مجلس شورای ملی آری یا نه » همچنین در در دورهی پادشاهی محمدرضاشاه، در شش بهمن 1341 شاه مستبد از مردم درخواست کرد « انقلاب سفید من» آری یا نه! یا در رفراندمی که به توصیّه شاه بین اهالی بحرین انجام گرفت، پرسش این بود: «استقلال می خواهید یا پیوستن به کشور ایران» در همین رابطه، دیدیم و شنیدیم که در کشورهای اروپائی نیز قانون اساسی اروپای متحد را به رأی آری و نه گذاشتند.
اما گویا بنابر ادعای روشنفکران وطنی، ایران همواره با دیگر کشورها و ملتها فرق داشته است و در نتیجه همهپرسی به معنای تأمین خواستگاه تمام اندیشههای متفاوت است و روال کار به شیوهای دیگر خواهد بود. نتیجتاً در رفراندمی که در آینده درایران به عمل خواهد آمد، چون تمام گروههای سیاسی در آن سهیمند و باید به تمام دیدگاهها احترام گذاشت، طبق فرمودهی هواداران دموکراسی ابداعی پرسش باید این باشد که: ای مردم شما کدام یک از این گزینه ها را می خواهید: «جمهوری اسلامی- جمهوری لائیک- جمهوری دمکراتیک- جمهوری تودهای- جمهوری کمونیست روسی –حکومت کمونیست چینی – حکومت کمونیست تروتسکیسم – کمونیست کارگری - کمونیست حکمتیست- ولایت فقیه مجاهدین خلق – حکومت فاشیستی – سلطنت مطلقه – پادشاهی مشروطه و دیگر دیدگاه و اندیشههای رایج بین اهل سیاست و نظر...»؟
بی تردید در یک همهپرسی توجه به تمام اندیشههای گوناگون و بها دادن به تمام دیدگاههای متفاوت به انگیزهی احترام به دگراندیشی، دقیقاً سر از برهوتی درمی آورد که آغاز و پایانی ندارد. اصولاً آیا ممکن است که ما از مردم بپرسیم که شما کدام یک از این ده تا بیست گزینه را می خواهید؟ در اینجا پرسش من از آنهائی که واژهی دموکراسی را جنگافزار بحثها کرده و مرتب آن را بر روی ما نشانه می روند این است که، در فردای تاریک و ناپیدای موعود، دریک همهپرسی چه ارمغانی را برای گزینش در پیشروی ملت می نهید و از مردم بی سواد و اندک سواد و باسواد چه پاسخی را می طلبید؟ آیا برآنید که یک لیست از تمام اندیشهها و دیدگاهها و خواستهی تمام گروههای سیاسی را در برابر مردم بگذارید تا برحسب شمار هواداران هرگروه و نظریه، تعدادی رأی به دست آید و برای چنین رفراندمی خنده و تمسخر جهانیان را سبب شوید؟ یا خیر این ترفندی است تا به این وسیله علم پادشاهیی مرده و سلطنت برافتادهی خانوادهی پهلوی را دو باره برافرازید و به جای نجات، کشور را بازهم به فلاکت اعصار گذشته دراندازید؟
روی سخنم با شاهپرستان نیست؛ بلکه با دوستان و هممیهنان به ظاهر جمهوریخواه و مدعی جمهوریخواهی و پیگیر رفراندم به این شیوه است.
بی پرده بگویم! ما و یا دستکم صاحب این قلم به مقصود شما آگاه است و دست شما را خوانده و نیّت شما را مدتهاست شناخته است. شمایان!- از هر نوعش با توسل به دموکراسی خواهی و تکثر اندیشه و پلورالیسم- البته تنها در کلمه و لفاظی و بازی با واژههای دهنپرکن- دل درگرو خاندان پهلوی دارید و آماج تلاشتان بازگشت سلطنت است و میکوشید با این ترفند پسر منتظرالسلطنه ی محمد رضاشاه را به تاج و تخت ساقط شده برگردانید. به این جهت داروی کشندهی سلطنت را در لعاب شیرین مردمسالاری پیچیده و برآنید آن را با فریب وریا به ملت بخورانید. لقمه را دور سر می گردانید و به آن چم و خم می دهید تا نوع غذای درون لقمه بر ما ناپیدا ماند و سرانجام با شعبده آن را در دهانمان فروکنید.
شگفتا مستبدان سابق از دو طیف راست و چپ ضمن گرایش به نظام پوسیدهی پادشاهی، به آنان که تمام عمر برای رسیدن به آزادی کوشیدهاند و زهر دو رژیم استبدادی را چشیدهاند، درس آزادی و دموکراسیخواهی می دهند و با تکرار واژههای کثرتگرائی، پلورالیسم، دگراندیش، هماندیش، تسامح و تساهل و دیگر کلمات پر کرّ و فرّ و لی نمایشی و باسمهای ما را به زعم خود می خواهند مرعوب و مقهور کنند.
در گفتگو با این روشنفکران سرگردان و پرسش از علت این گرایش، پاسخ حضرات از خود عملشان مسخرهتر است. می فرمایند: «رضا پهلوی باپدرش توفیر دارد و خیلی دموکرات منش است و در ملاقاتهائی که با او داریم! خودش برای ما سینی چای می گیرد و بسیار بی شیله پیله است و... خزعبلاتی از همین دست...» بسیار خوب آقایان چپ و میانه سابق که اکنون شاهپسند شدهاید! اگر آقای رضاپهلوی آدمی خوب و موجه است و شما دوستش می دارید، لازم نیست حتماً شاه باشد و ایران به خاطر خوش اخلاقی ایشان سدههای دیگری به زیر یوغ سلطنت برود. او را به عنوان نامزد ریاست جمهوری در حکومت آیندهی ایران معرفی فرموده وبرای پیروزیاش بکوشید. این آدم خوب را چرا می خواهید یا سلطانی مستبد و یا فردی بیکاره کنید؟ چرا می کوشید دوباره حکومت سلسله ها را بر ایران مسلط سازید و چرا مصرّید که ایران را به اعماق تاریخ برگردانید؟ سلطنتهای مشروطه در اروپا هیچکدام تازهساز و دستاورد رفراندم نیستند. بلکه مانده از قرون و اعصارند که خود را با رُنسانس و اروپای صنعتی وفق داده و به صورت زائدهی آپاندیس، انگل مردم مالیات دهنده شدهاند.
خانمها و آقایان! نظام سلطنت 27 سال پیش از ایران برافتاد، ملت ایران به آن رخداد مهر تأیید نهاد و تمام کشورهای جهان و سازمان ملل متحد هم در آن برهه این سقوط را پذیرفتند و به رسمیّت شناختند. برما منت نهید و درپی زنده کردن حکومتهای سلسلهای و ایلی و تباری نباشید!
نشست و کنگرهی بروکسل از جانب «حزب مشروطه پادشاهی» برنامه ریزی شده و برگزار می شود و اگر زیر نام «جنبش رفراندم ایران» پا به میدان گذاشته است، فریبی است که بی گمان نیّت کارگردانان را نمی پوشاند؛ و رفراندم مورد نظر این کنگره، گزینش بین دو نظام جمهوری و سلطنت است. این نشست هدفمند است و آماج تلاشش بازگشت و استقرار نظام تاریخ گذشتهی سلطنت در خاندان پهلوی است. هرکس سخنی غیر این بگوید، یا ناآگاه به موضوع است و یا دروغگوئی بیش نیست.
کسانی که در کنگرهی بروکسل شرکت خواهند کرد، اگر سلطنت طلبند برآنان حرجی نیست زیرا آنها برابر آرزو و خواستهی خویش گام برداشتهاند و اصولاً مبدّع اینگونه همایشها همان عاشقان خاندان پهلویاند؛ اما اگر ادعای جمهوریخواهی دارند و نظام مورد پسندشان جمهوری لائیک است، خواسته و ناخواسته، آگاه و ناآگاه، خودرا در دامچالهی سلطنت می اندازند؛ و دولا دولا به شتر سواری پرداختهاند. پوستکنده بگویم، در این میان جمهوریخواهان آگاه به ماوقع که علیرغم آگاهی به راز و رمزها در این سناریو شریک می شوند از هر طیف و گروهی که باشند، به گفتهی «برشت» خائناند.
هممیهنان! به من بگوئید: تبدیل این حکومت به یک جمهوری شبیه هند و فرانسه وایتالیا و آلمان آسانتر است یا استقرار نظام پادشاهی؟
خوشبختانه تهیه کنندگان متن فراخوان رفراندم و تأسیس کنندگان وب سایت 60 میلیون دات کام، سرانجام دریافتند که هواداران خاندان پهلوی از این فراخوان و سایت سوء تعبیر و سوء استفاده کرده و زیر عنوان همهپرسی و فراخوان رفراندم، برای خود مشروعیّت خریده و فراخوان را به سود خویش مصادره کردهاند. لذا به ناچار سایت را بستند و به تمام شایعات پایان دادند.
رفراندمی که مورد توجه هواداران خانوادهی پهلوی است، باهمهپرسیئی که جبهه ملی ایران و دیگر ملیگرایان مطرح کرده و پیگرفتهاند به کلی متفاوت است. رفراندم مطرح درمیان ما و آزادیخواهان درون ایران، انتخاب بین دو موضوع کاملاً مشخص است؛ «جمهوری اسلامی و جمهوری واقعی و لائیک» و مطلقاً سخن از برگشت سلطنت نیست.
من به عنوان عضو شورای مرکزی، مشاور و مسئول دبیرخانه جبهه ملی ایران درخارج کشور به آگاهی می رسانم که از سوی این جبهه هیچکس در کنگره بروکسل شرکت نخواهد کرد، زیرا هدف کنگره با خواستهی جبهه ملی ایران مغایر است؛ و اگر کسی به نام جبهه ملی ایران درخارج کشور در این کنگره شرکت کند و چنین ادعائی داشته باشد، از ما نیست و از هم اکنون ادعایش تکذیب می شود؛ و جبهه ملی درون ایران نیز نه آن کسان و نه کارکردشان را به رسمیّت نمی شناسد.
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا 17- 11- 2005