آخرین آثار بهروز حشمت، مجسمهساز ایرانی مقیم اتریش، تنها یک مضمون دارند: خانه. هنرمند با برداشتها و شکلبندیهای گوناگون از خانه، مفهوم بیپناهی و بیخانمانی را در اقلیمها و فرهنگهای گوناگون به کاوش میگیرد.
در نمایشگاهی که از آثار بهروز حشمت در جنوب آلمان برگزار شده، شماری از آخرین آفریدههای این هنرمند عرضه شده است که به شکل خانههایی بر درخت هستند. خانههایی منفصل و دور از زمین، که مثل لانه پرندگان، تنها با ساقهها و ریشههای درختان به زمین وصل میشوند.
خانهها فرم و اندازه یکسانی دارند، اما نمای بیرونی و اندرونی آنها به شکلهای گوناگون آرایش شده است. دیوار برخی از خانهها شفاف است و میتوان داخل آنها را دید، درحالیکه در برخی دیگر نگاه در سطح خارجی دیوارها متوقف میماند.
هر خانه با چیزی واقعی، نمادین یا انتزاعی پر شده که وجهی از مفهوم خانه، آشیانه یا منزل و مأوا را تداعی میکند که در آیینی، فرهنگی یا اقلیمی ریشه دارد. برای نمونه یک خانه پر از موز و سیب، با نام بامعنای “آدم و حوا”، خانهدیگری که یکسره با نام “خانه” پر شده است، و خانهای دیگر از همه سو بسته و بیروزنه که روی آن، با بیرحمی و قاطعیت، جملهای کوتاه نقش بسته است: “خانه سیاه است”. عنوان فیلم مستند معروفی از فروغ فرخزاد.
خانهها وقتی کنار هم هستند طیفی رنگارنگ از خانه را به نمایش میگذارند و همان نیروی مرموزی را القا میکنند که گویی از سرآغاز هستی با جان و روان انسان پیوند داشته است. در زندگی بر این کره خاکی، تقدیری شومتر از بیخانمانی و نفرینی بدتر از بیپناهی وجود نداشته است.
بهروز حشمت، هنرمندی که چهار دهه پیش، خانه و کاشانه خود را رها کرده و به اتریش آمده، به ما نمیگوید خود در کدام خانه نشسته است. شاید نخواسته این آزادی را از خود بگیرد که در تمام خانهها حق ورود و اقامت داشته باشد. و شاید اصلا خانهای نداشته باشد، چنان که در جایی گفته است: «خانه همانجاست که قلب من است.»
میهن یا زادوبوم در ذهنیت آفریننده حشمت همیشه با برداشتی از خانه و زادگاه و خاطرات دامنگیر آن پیوند دارد. در جایی میگوید: «گذشته چیزی نیست که آدم بتواند آن را به راحتی پشت سر بگذارد. مثل یک سایه دنبالت میآید. میدانید وطن آن جایی است که تمام خاطرات دوره کودکی تو را به خود اختصاص داده است. اینطوری است که مدام حسها و بوها و خاطراتی دور بودن تو را از سرزمینات به تو یادآوری میکند و حتی بوی قورمه سبزی در یک مهمانی تو را اندوهگین میکند.»
خانههای شیشهای روی درختهای آهنی
آهن ماده اصلی کار بهروز حشمت است. او بارها خود را “آهنگر” و آتلیهاش را “آهنگرخانه” خوانده است. اما او در پرداخت مجسمههای خود در کنار آهن از مواد دیگر هم استفاده میکند. در سری کارهای قبلی او، به عنوان “ستونها” سنگ و خاک هم به کار رفته بود.
در سری تندیسهای این نمایشگاه او خانهها را از شیشه و پلاستیک و نئون ساخته و روی شاخسارهایی از آهن نهاده است. حشمت در گفتوگویی شیوه کار خود را چنین توضیح داده است: «هر شش هفت سال یک بار مسیر کارم عوض میشود. البته فرم کارها عوض میشود و محتوا همیشه یکسان هست. الآن هفت هشت سال است که دارم روی درختها کار میکنم. بعد از سالهای سال دور از خانه زندگی کردن، از خودم میپرسم من کجاییام؟ ریشهام کجاست؟ داستان این درختها همین است. انسان هم مثل درخت است. از ریشهمان کنده شدهایم. من از ایران دست خالی نیامدهام. آنجا هم مجسمهساز بودم و اینجا هم ادامه دادهام. همیشه میگویم که ما گزارشگریم، خبردهندهایم. خبر میدهیم که آنجا چه اتفاقی افتاده است. من خبرهایم را از ایران آوردهام. من از فضایی صحبت میکنم که هنوز در درون من است.»
هنرمند تبعیدی
بهروز حشمت در سال ۱۳۳۲ در تبريز به دنیا آمده است. در اوان جوانی به کار در کارخانه ماشینسازی تبریز مشغول شد و همانجا با “آهن” آشنایی و دوستی برقرار کرد و بعدها آن را ماده اصلی کار هنری خود قرار داد.
او کار مجسمهسازی با آهن را از اوايل دهه ۱۳۵۰ خورشیدی آغاز کرد و چند نمايشگاه از آثارش در گالریهای معتبر ایران برگزار شد. تندیسی به نام “عاشیقلار” یادگار این دوره از کار اوست.
بهروز حشمت در سال ۱۳۵۴ به دلایل سیاسی ناچار به ترک ایران شد. او در اتريش از دانشگاه هنرهای کاربردی وين فارغ التحصيل شد و مجسمهسازی را به شکل حرفهای ادامه داد.
او طی نزدیک چهار دهه زندگی در اتريش، به جایگاه هنری بالایی دست یافته و از مهمترین هنرمندان خارجی مقیم این کشور شناخته میشود. آثار بهروز حشمت در نمايشگاههای جمعی و انفرادی بیشماری در اتریش و ایران و کشورهای دیگر عرضه شده است.
نمایشگاه سری “خانه”های بهروز حشمت سال گذشته در چندین شهر از جمله وین و لندن به تماشا گذاشته شد. اینک همان نمایشگاه در شهر برگ در جنوب آلمان به روی عموم گشوده است. نمایشگاه در “گالریهاله” تا ۳۱ اکتبر ادامه دارد.