سه شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۳
چه کسی فکر میکرد روزی روزگاری بیاید که رییسجمهور «ایالات متحده» از آن سر دنیا، کشورهای عربی را در این سر دنیا و در همسایگی ایران نصیحت کند که مبادا دچار این اشتباه استراتژیک شوید و ایران شیعه را دشمن خود تصور کنید. موضعگیری اوباما در آستانه سالگرد ۱۱سپتامبر در حقیقت هدیهای - خواسته یا ناخواسته - برای ایران بود. نیازی نیست، ایران تلاش کند تا کشورهای عربی را مجاب کند که نه امروز و نه در گذشته، اساسا دلیلی برای دشمنی با اعراب نداشته و در افراطیگریها اثری از ایران و ایرانی دیده نمیشود. در عین حال، این، همه داستان نیست. این درست است که این تغییر ۱۸۰درجهای در نگاه واشنگتن در نتیجه ظهور قدرت جدیدی در منطقه به نام گروه تروریستی «داعش» به وجود آمده است و فعلا آمریکا میخواهد همان اجماعی را که علیه صدام ۱۱ سال پیش به وجود آورد، علیه «داعش» هم ایجاد کند. به عبارت دیگر واشنگتن حاضر نیست به تنهایی خود را درگیر با «سلفی- تکفیری» ها کند.
شاید اگر جمهوریخواهان تندرو در قدرت بودند، اکنون، مدتها بود که ارتش آمریکا وارد عراق و سوریه برای نبرد با «داعش» شده بود. اما بهنظر میرسد اوباما و مشاوران وی محتاطتر و عاقلتر از آن باشند که مانند نئوکانها در ۱۱سال پیش، اجماعی توخالی به وجود آورند که بار اصلی آن در نهایت بر دوش خود آمریکاییها قرار گیرد. همه ما به یاد میآوریم اگرچه آمریکاییها علیه صدام، اجماع به وجود آوردند اما آن اجماع بیشتر در ظاهر بود. تلفات و هزینههای ایالاتمتحده در عراق، بدون اغراق، صدها برابر اعضای دیگر «ائتلاف» بود. از سوی دیگر کاخسفید، مدتهاست که دست دوستی به سمت ایران دراز کرده و انتظار دارد ایران را تشویق کند تا سوار قطار جنگ با گروهک مذکور شود. ایران در سوریه نشان داد از نظر نظامی به همراه متحدان خود - اگر قرار شود نبرد جدی و همهجانبه با داعش آغاز شود- جدیترین نیروی نظامیای است که میشود در سطح منطقه روی آن حساب کرد.
البته هنوز هیچ شواهدی در دست نیست که آمریکا به منظور شرکت ایران در نبرد با «داعش» حاضر شود امتیازی به مذاکرات هستهای بدهد اما این امر قهرا پیش خواهد آمد. آمریکا نمیتواند از یکسو، تیمی منسجم و متحد علیه تروریستها تشکیل دهد که «فوروارد» آن ایران است و در عین حال هم به دنبال تحریمهای بیشتر ایران باشد. آنها این را میدانند که بدون اجماع منطقهای، همه بار بر دوششان قرار خواهد گرفت و حداکثر میتوانند بر روی پیشمرگههای حکومت اقلیم کردستان عراق حساب کنند. اما چرا «واشنگتن» تا اینجا حاضر شده، رسما خطاب به اعراب تاکید کند که از ایران و تشیع نترسیده و با ایرانیان متحد شوید؟ علت اینهمه احتیاط آن است که سران این کشور، نیک میدانند، درگیرشدن ایران به تنهایی با «داعش»، به سرعت امکان وارونهنمایی با تکیه بر «جنگ شیعه - سنی» را فراهم خواهد کرد و برای اعراب، شرکت در چنین جنگی علیه تروریستها در کنار ایران، غیرممکن و خودکشی است. بنابراین، آمریکاییها به درستی میدانند که باید از همان ابتدا سایر اعراب هم در کنار ایران قرار گیرند تا جنگ، امکان سوءاستفاده تبلیغاتی به سود «داعش» را فراهم نکند. نگرانی دیگر واشنگتن، نارضایتی برخی گروههای سنی در منطقه از دولتهایشان است. کشورهای دیگر به کنار، جمعیت سنی سوریه و عراق به تنهایی بالغ بر ۲۰میلیوننفر میشوند و خیلی معلوم نیست، انتخاب این جمعیت در جنگ احتمالی با «داعش» کدام گزینه خواهد بود.
اگر سنیهای ایندو کشور، امید سیاسی برای آینده خود نبینند، هیچ دلیلی وجود ندارد به این گروهک کمک نکنند، همچنان که در عراق کردند – بهویژه اگر «داعش»، شیوه رادیکال خود را اندکی تغییر دهد - ممکن است و میتواند برای ۲۰میلیون سنی ناراضی سوریه و عراق از یک گروه مخوف، به ارتش آزادیبخش تبدیل شود. در آن صورت آمریکاییها در باتلاقی فرو خواهند رفت که بیرونآمدن از آن به این سادگیها میسر نیست. این هم، دلیل دیگری است که آمریکا اصرار دارد در عراق، دولت آشتیملی بر سر کار بیاید و اصرار دارد ایران و ترکیه به همراه عربستان، اردن، قطر و امارات، اجماع منطقهای علیه افراطیگری را تشکیل دهند. پس تا به اینجا بخت یار ایران، آمریکا و پیشمرگهها بوده است. عملکرد خونین «داعش» نتوانسته برایش پایگاه مردمی مناسبی بین آن ۲۰میلیون سنی ایجاد کند اما آمریکاییها نیک میدانند سرنوشت جنگ نه در میدان نبرد که در جنگ تصاحب قلب آن ۲۰میلیون سنی سوریه و عراق رقم خواهد خورد.