پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۳
شاید جریان تزویر عمری به درازای حیات دیکتاتوریها داشته باشد. معتقدان به استبداد یا با توسل به تزویر سعی در انقیاد ذهنها و در نهایت سروری بر انسانها دارند یا به سبب اِعمال خشونت تلاش میکنند دیگران را به رفتاری ریاکارانه وا دارند. تاریخ نشان میدهد که همپای تلاش آزادیخواهان این مرز و بوم جریانات مخالف با مردمسالاری نیزگاه رو در رو وگاه با تزویر و فریبکاری و سوء استفاده از آنچه مردم آنها را عزیز و مقدس میشمارند به اهداف ریا کارانه خود رسیدهاند. وقتی در دوران مشروطه آزادیخواهی به شکل نوین آن فریاد واقعی مردم ایران، به جهت رهایی از استبداد و استعمار، شد وابستگان دربار قاجار و بیگانه پرستان راهی برای خود جز، در مقابل هم قرار دادن آزادیهای مشروع خدادادی با آنچه دین میخواندند، نیافتند. تاریخ اما نتیجه خوشایندی را پیش روی ما قرار میدهد؛ این جریانات گرچه راه نیل به مردمسالاری را سخت و پرهزینه میکنند ولی در نهایت علیرغم سوء استفاده از اندیشههای عوام پسندانه توسط مردم پس زده میشوند.
کشور ما در حال حاضر نیز به عنوان جامعهای در حال گذار مبتلا به چنین فضاسازیهای دور از اخلاق است. جریان تزویر ابایی ندارد که به هر گونه دروغ، تحریف و حتی چرخش در مواضع خود دست بزند و آن را در عین ابتذال به دین و غیرتِ وطن پرستی نسبت دهد. این جریان تصویری تحریف شده از هر مقوله مقدّسی حتی دین ارائه میدهد تا به مقاصد خود برسد. در مرام ایشان اختلاسهای چند هزار میلیاردی از بیت المال مباح است ولی برخی از مسائل سیاسی جاح مقابل، آن قدر به دین ارتباط پیدا میکند که کفن پوشی میطلبد. فریبکاری ایشان خرافات را تا آن حد به دین خدا پیوند میزند که یکی از عشّاق میکروفون در سخنرانیهای بیبدیل (!) خود مدعی میشود که نمک طعام غذای سالانه خود را از شستشوی جوراب راهپیمایان روز اربعین تهیه میکند و آن را ملاک ذوب در ولایت میداند! در تفکر تزویریان دروغ و نیرنگی که به قدرت و مکنت ایشان بینجامد کمال شرع مقدّس است! جریانی که تا دیروز در برابر تورم ۴۰ درصدی و سقوط ۴۰۰ درصدی ارزش پول ملی سکوت نموده بود اکنون بر مصیبتی که امید به ظهور آن، پس از اجرای فاز دوم هدفمندی، دارد، اشک تمساح میریزد. رسانه تزویر نیز که تا پیش از این در اثبات کارآمدی دولت اصولگرا فضای خود را پر از نمایش درد و رنج مردم اروپای غربی و آمریکای شمالی (!) کرده بود اکنون ناگهان فضای دیگری یافته است که نشانی از این مصیبتها در بلاد کفر، پس از روی کار آمدن دولت اعتدال وجود ندارد. جریان تزویر که جز در سایه ناآگاهی مردم محکوم به فنا میباشد از حقوق بشر تنها حقوق همجنسگرایان را میبیند (یا میخواهد ببیند). تئوریسینهای تزویر که آزادیهای مشروع سیاسی را سوغات مبتذل غرب میدانند وگاه آن را با بیبند و باری جنسی برابر میدانند به یک باره از همین ارزشهای غربی به سبب بسته شدن معدود رسانههای دروغپرداز خود سود میجویند و هزاران دلیل میآورند که این مخالف آزادی است!
این روزها اما یکی از چرخشهای عوام فریبانه برادران به ظاهر ارزشی در ماجرای پدید آمده پس از مرگ ریچارد فرای، ایرانشناس آمریکایی، را شاهد هستیم. وی پیش از این در سال ۱۳۸۹ و در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد از دولت وقت خواسته بود که مدفنش در اصفهان در کنار زاینده رود باشد. فرای که در آن زمان با دعوت رسمی دولت دهم در ایران حضور داشت با لقب پروفسور خطاب میشد و در حالی که حضورش در صدا و سیما و رسانههای اصولگرا مورد ستایش و تمجید قرار میگرفت، یک خانه اختصاصی از رئیس دولت وقت هدیه و علاوه بر آن تعهد دولت ایران به خواستهاش را نیز قول گرفت. اکنون اما جریان تزویر به یکباره در چرخشی حاکی از بصیرت و در راستای مبارزه با فتنهگری (!) متوجه شده است که ریچارد فرای جاسوس سی آیای بوده است و (بیست و اندی سال پیش از دعوتش توسط دولت اصولگرا) در سفرش به ایران به نفع آمریکا جاسوسی میکرده است! روزنامههایی که سال ۱۳۸۹ به یمن ورود ایرانشناس آمریکایی توسط دولت محبوبشان با تعریف و تمجیدهای فراوان، از او مینوشتند اکنون در ادای وظیفه دینی و میهنی خود (!) سعی دارند غیرت گروههای فشار همیشه در صحنه را بجنبانند که بازهم وقت آن است که در کمال ناآگاهی به سرکردگان تزویر سواری بدهیم و دولت مردمی را با چالشی دیگر روبرو کنیم.
مدعیان دین و مذهب را چه شده است که این گونه بیمحابا مرزهای اخلاق، دین و انسانیت را در مینوردند. آیا صباحی ریاست بر ملتی - که حداقل در انتخابات اخیر نشان دادهاند که آنان را نمیپذیرد- این قدر در چشمشان قیمتی آمده است که حاضرند انسانیت و آخرت خود را فدای آن نمایند؟ واقعاً در کجای دنیایی که آنرا مظهر کفر و مادیگری میپندارند این چنین دین و اخلاق بازیچه میشود؟
به نظر میرسد که در سایه بلوغ و آگاهی فزاینده جامعه در حال گذار، این رفتارها به نفع دین و ارزشها وادار به عقب نشینی خواهد شد.