خط تلفن سرخ میان سران جهان بوق اشغال میزند و این یعنی یک التهاب بزرگ پیش آمده است؛ اتفاقی که پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی سابقه ندارد. امروز، اگرچه آسمان کییف پس از ۳ ماه با سقوط رئیسجمهوری اوکراین آبی شده است اما همه میدانند این آرامش پیش از طوفان است و بوی باروت سینه مردم این کشور را میخراشد. اروپا و غرب نیز به مسکو اولتیماتوم دادهاند که از خاک کییف عقب نشینی کند. رجز خوانیهایی با ادبیات جنگی به واقع رنگ نظامی به دورجدید جنگ سرد میدهد. روسها پس از اولتیماتوم به ارتش اوکراین در چند مورد با آنها درگیر شدهاند اما بیشک با کشته شدن اولین سرباز جنگ آغاز خواهد شد. در چشم مردان اوکراین حس انتقام جویی به خوبی مشهود است، برخی از آنها برای رویارویی با تهاجم مسکو لحظه شماری میکنند.
با فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی، خیلیها گمان میبردند که جنگ سرد نیز پایان یافته است اما با تضاد منافع شکل جدیدی از جنگ سرد نمود یافت. کشورهایی که برای مقابله با تهدید نظامی بلوک شرق تحت عنوان پیمان آتلانتیک شمالی گرد هم جمع شده بودند خود وارد یک نزاع درون خانوادگی شدند غافل از آنکه در مسکو طرح احیای امپراتوری کرملین درحال تدوین بود.
ولادیمیرپوتین با یک برنامه مدون و تشکیل یک طبقه متفاوت از الیگارشهای سرمایهدار با عنوان حزب روسیه واحد، خیلی سریع سیستم گردش مالی را میان افراد مورد اعتمادی که متمول شده بودند مهندسی کرد. غرب زمانی که با نخستین رژه ارتش روسیه در میدان سرخ مسکو مواجه شد با توجه به نرخ فقر و فساد مالی کشورهای مشترکالمنافع انقلابهای مخملی۲۰۰۴ را در حوزه نفوذ کرملین کلید زد و به پیروزی رسید. در سالهای حکمرانی حکومتهای رنگین روسیه در سال۲۰۰۸ روسیه با نیروی نظامی خود آبخازیا و اوستیای جنوبی را ضمیمه خاک خود کرد. در سال ۲۰۱۰ زیر پوست کشورهای مشترکالمنافع اتفاقات آشکار و پنهانی به وقوع پیوست. در گرجستان سیاستهای اقتصادی به نتیجه نرسید و در اوکراین نارنجیها هم به فساد آلوده شده و دچار اختلافات سیاسی شدند. در آن برهه زمانی اگر غرب از کسانی مانند یولیاتیموشنکو حمایت بیشتری از خود نشان میداد شاید بانوی نارنجی در راس قدرت باقی میماند اما دیمیتری مدودف که آن روزها رئیس جمهوری تحت امر پوتین بود با رئیسجمهوری آمریکا باراک اوباما به یک تفاهم تاریخی رسید که در آن روزها از آن تعبیر به «معامله بزرگ» میشد. آنها در سالیان گذشته همپیمان استراتژیک ایران محسوب میشدند اما براساس قانون نانوشته دیپلماسی بینالملل، هیچ تعهد و تفاهمی پایدار نیست و با اقتضای زمان همه مسائل تحتالشعاع منافع ملی کشورها قرار میگیرد.
در آن روزها ادبیات تهاجمی دولت سابق ایران، تهران را به گوشه رینگ دیپلماتها پرتاب کرده بود، روسها نیز ایران را به عنوان وجهالمصالحه عقب نشینی آمریکا از کشورهای مشترکالمنافع قرار دادند تا دستهای خود را در شورای امنیت سازمان ملل متحد به همراه چین برای تحریم ایران بالا ببرند و از تحویل پدافند موشکی اس۳۰۰ طفره بروند.
دولت ویکوریا یانوکوویچ پس از پیروزی اشتباهات پیشین خود و دیگر منصوبان کرملین را تکرار کرد. در حالی که فقر و تورم مردم را زیرفشار قرار داده بود با پولهای بادآورده فسادهای مالی رئیسجمهوری و اطرافیانش کاخهای مجلل و لوکسی را ساختند که ظرف ۳ ماه گذشته زمین کشت بذر انقلاب آبی توسط اتحادیه اروپا بود.
روسها که به شدت نگران به حاشیه رانده شدن المپیک زمستانی سوچی بودند میلیونها دلار پول به پای رئیسجمهوری اوکراین ریختند غافل از آنکه مردم اوکراین از عملکرد دولت به خشم آمده و هویت خویش را تحقیرشده یافته بودند. اعتراضات با ورود تک تیراندازهای یانوکوویچ از دست همه خارج شد و در نهایت او که مردم کشورش را به مبارزه میطلبید به دامن روسها پناه برد. در مورد خلع قدرت یانوکوویچ اگرچه اروپاییها میدانداری کردند و آمریکا به رغم میل باطنی از آن حمایت کرد اما اتفاقات هفته گذشته اوکراین با انقلاب نارنجی ۱۰سال پیشتر تفاوتهای آشکار و پنهان فراوانی دارد. امروز در میدان استقلال اگرچه پرچم اتحادیه اروپا خودنمایی میکند اما کی یف بیش از آنکه به غرب چرخیده باشد به ناسیونالیست و ملی گرایی گرایش یافته است.
هرلحظه و هر ثانیه احتمال جنگ پررنگتر میشود و ولع مذاکره غرب و شرق پشت اولتیماتومهای آتشین راه به جایی نخواهد برد. ولادیمیرپوتین که از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی به عنوان بدترین خاطره زندگیاش یاد میکند از روز نخستی که احیای حزب روسیه واحد را اجرایی کرد در اصل احیای امپراتوری سران قدیمی کرملین را در ذهن میپروراند. اصل دعوای اوکراین از ماجرای اتحادیه گمرکی روسیه آغاز شد؛ روسیه میخواهد کشورهای مشترک المنافع را همانند روزهای ابرقدرتی استالین به تمکین خود درآورد. آنچه که در اوستیای گرجستان آزمایش شد و این روزها در شبه جزیره کریمه میگذرد در اصل نوعی پیام واضح به غرب و جمهوریهای شوروی سابق است که هرگونه تمرد با گلوله پاسخ داده خواهد شد. این موضوع را در چشم مردم کشورهایی همچون قزاقستان یا حتی ترکمنستان نیز به خوبی میتوان حس کرد. روسها البته نیم نگاهی هم به دریای خزر دارند، عملکردچند سال گذشته آنها برای دور زدن تهران در این پرونده نشان میدهد آنها حقی برای ما قائل نیستند.
غربیها و در راس آنها آمریکا کاری جدی در حمایت از انقلاب آبی اوکراین از خود نشان نخواهند داد. اگر روسیه به سمت مناطق غربی اوکراین لشگرکشی کند احتمالا ناتو وارد عمل خواهد شد، ولی روسیه آشوب در اوکراین و ضمیمه شدن شبه جزیره کریمه را در برنامه خود دارد.
کییف امروز باید به حمایتهای لفظی غرب و چند سنت ته جیب آمریکاییها دل خوش کرده و در نهایت یک معاهده طلاق که همانند آن را ایرانیان در ترکمنچای تجربه کردهاند، امضا کند.
دیوار اجنبی جماعت برای هیچ ملتی قابل تکیه نیست؛ خواه غربی باشد و خواه شرقی. یکی با پنبه سر میبرد؛ یکی با تبر! تنها مهم این است که منافع اقتصادی و استراتژیک استعمارگران تامین شود.
هم غرب و هم روسیه برای منافع خود اوکراین را چندپاره کردند. آنچه بر سرزمین برآشفتگان میان شرق و غرب میگذرد در تدوین نوع تعامل ایران با جامعه جهانی با حفظ استقلال و دوری از چتر استثماری آنها میتواند نقش کلیدی داشته باشد.
اگرکسی در تهران برای غربیها در جهت استعمارایران اسلامی دست تکان دهد توسط فرزندان انقلاب از صحنه سیاسی حذف خواهد شد اما این روزها برخی در حمایت از کرملین یقه پاره میکنند تا یادآور عملکرد حزب توده شوند. موضع گیریهایی از این دست به سوژه برخی رسانههای معاند برای فضاسازی علیه جمهوری اسلامی و نارضایتیپروری تبدیل شده است که مهندسی دشمن را جلوه میکند. همزاد پنداری اوضاع سیاسی ایران با وضعیت اوکراین خیانتی نابخشودنی به ملّت ایران محسوب میشود.
در سالهای پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، حتی در سختترین روزهای جنگ با دیکتاتوری صدام حسین ایران استقلال و عزّت خود را حفظ کرد. وضع تحریمهای خصمانه علیه تهران، اثبات کرد که چرخش افراطی به شرق چه تبعات سنگینی بر ملت ایران تحمیل میکند. البته درهمین حال منفعت طلبی برخی کشورها به بهانه تحریمها اقتصاد ملی ایران را قربانی کردند نیز موضوعی است که نمیتوان از کنار آن بیتفاوت عبور کرد.
مقردستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در باغ ملی واقع شده است و برسردر آن شعار «نه شرقی، نه غربی» نقش بسته است. این استراتژی کلان دیپلماتیک، به معنی قطع رابطه با کشورهای مختلف جهان نیست بلکه تاکیدی بر حفظ توازن رابطه است.
بعد از امضای تفاهمنامه ژنو، دیپلماسی ایران به نوعی توازن در جنگ سرد مسکو، اتحادیه اروپا و کاخ سفید رسید. حال آنکه هر یک از اعضای ۱+۵ در جهت منافع خود خواهان برهم خوردن این توازن هستند. در این میان اسراییل هم دست به هرکاری میزند که این تفاهم شکست خورده و کاندیدای جنبش تی پارتی رئیس جمهوری بعدی ایالات متحده باشد.
از سوی دیگر، حق غنی سازی در داخل خاک ایران خط قرمزی است که نباید از آن ذرهای عقبنشینی کرد. در مواجهه مسکو با جداییطلبی کییف، روسیه نه تنها دست روی شیرگاز گذاشته است بلکه ارسال سوخت برای نیروگاههای اتمی اوکراین را نیز به حال تعلیق درآورده است. اگرفرداها منافع ملی ایران با این همسایه شمالی در تناقض قرار گیرد، چه بسا که آنها خصمانهتر از غربیها با ایران اسلامی برخورد کنند.
باید مراقب بود که عوامل داخلی شرقی یا غربی به استقلال و آزادی جمهوری اسلامی خللی وارد نکنند. در حوادث اوکراینچین که رفیق استراتژیک روسیه محسوب میشود نیز بیطرف مانده است حال آنکه جانفشانی تهران برای رفیق بیمعرفت خود در روسیه هزینه بیهودهای را به ایران تحمیل خواهد کرد.