در جریان کودتای ۲۸ مرداد “تئاتر سعدی” یکی از اولین اهداف بود که در نخستین ساعات بعد از ظهر به آتش کشیده شد. این تئاتر مجهز و مدرن والاترین دستاوردی بود که هنر نمایش ایران تا آن روز به آن رسیده بود.
از آغاز زمامداری رضاشاه پهلوی کسانی مانند سید علی نصر، محمود ظهیرالدینی، علی اصغر گرمسیری و رفیع حالتی برای پیریزی تئاتری جدی و آبرومند کوشیده بودند، اما با وجود زحمت و تلاش آنها، تئاتر واقعی، آن گونه که در دنیای غرب رواج داشت، هنوز در کشور شکل نگرفته بود.
از شهریور ۱۳۲۰ فضای نسبتا آزادی در ایران پدید آمد و میدانی کمابیش باز در برابر هنرمندان نوگرا قرار گرفت. عبدالحسین نوشین، دوست نزدیک بزرگ علوی و صادق هدایت، با شور و شوقی بیمانند به کار حرفهای در تئاتر روی آورد. به نظر بسیاری از پژوهشگران همانگونه که میتوان نیما یوشیج را “پدر شعر نو ایران” خواند، نوشین را نیز باید پایهگذار تئاتر نو در ایران دانست.
نوشین از هنر تئاتر، آن گونه که در اروپا شناخته شده بود، شناختی ژرف داشت. او در فرانسه بنیادهای هنر تئاتر را به شیوه ای شایسته فرا گرفته بود. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۱ در همکاری با گروههای تئاتری، به فعالیت نمایشی پرداخت و چند کار پراکنده به روی صحنه برد، اما تنها در دهه ۱۳۲۰ بود که به تلاشی بزرگ در زمینه تئاتر دست زد که حاصل آن دگرگونی فضای نمایشی کشور بود.
تربیت نسلی از تئاتریهای حرفهای
نوشین به خوبی میدانست که هنر جمعی تئاتر، پیش از هر چیز به بازیگرانی ورزیده نیاز دارد که با اصول پایهای نمایش و آداب هنرنمایی بر صحنه تئاتر آشنا باشند. از این رو پیش از هر کار به سال ۱۳۲۱ “هنرکده هنرپیشگی” را پایه گذاشت و به آموزش گروهی از جوانان مستعد و علاقهمند پرداخت. کلاس هنرپیشگی نوشین هم از نظر هنر بازیگری و هم از نظر فن بیان در سطحی بسی بالاتر از فهم و برداشت روزگار بود. از کلاسهای نوشین برخی از بهترین هنرمندان تئاتر ایران بیرون آمدند: از محمدعلی جعفری و عزتالله انتظامی تا ایرن و نصرت کریمی.
پس از آن که گروهی از بازیگران به سطح حرفهای مناسبی دست یافتند، نوشین نخستین گروه تئاتری خود را به سال ۱۳۲۳ در “تئاتر فرهنگ” در خیابان لالهزار تشکیل داد. گشایش این سالن با نمایش “وِلپِن” اثر بن جانسون، درامنویس انگلیسی، را میتوان آغاز دورانی تازه در تئاتر ایران به شمار آورد.
در تماشاخانه فرهنگ، در مدتی اندک نمایشهای دیگری به روی صحنه رفت، مانند “مردم” (یا توپاز)، اثر مارسل پانیول، “میرزا کمالالدین”، همان نمایش “تارتوف”، اثر معروف مولیر با ترجمه ذکاءالملک فروغی، “تاجر ونیزی” اثر ویلیام شکسپیر و...
با این نمایشها هم نوشین و هم بازیگرانش تجارب زیادی کسب کردند و ورزیدهتر شدند. عزتالله انتظامی گفته است که “بهترین تجربیات” او در بازیگری با راهنمایی نوشین شکل گرفته است. به گفته انتظامی، فعالیت نوشین “بر تئاترهای دیگر هم تأثیر گذاشت و فضای تئاتری کشور را دگرگون کرد.”
”عصر طلایی” تئاتر ایران
با موفقیت خیرهکننده “تئاتر فرهنگ” نوشین بر آن شد که برای گروه خود تماشاخانهای مستقل پایهگذاری کند. او با فراهم کردن سرمایه کافی، در سال ۱۳۲۶ “تئاتر فردوسی” را به راه انداخت. تئاتر با اجرای نمایش “مستنطق” اثر پریستلی، به ترجمه بزرگ علوی، گشایش یافت.
“تئاتر فردوسی” برای آن روزگار امکانات تکنیکی مناسبی داشت. گروه بازیگران نوشین نیز بزرگتر شده بود. ظرف تنها چند سال دهها هنرمند تئاتر با نوشین همکاری کردند، از جمله: لرتا هایرپتیان (همسر نوشین)، حسین خیرخواه، صادق شباویز، صادق بهرامی، جلال ریاحی، مهدی امینی، مهین دیهیم، ایران قادری، توران مهرزاد، محمدعلی جعفری، حسن خاشع، نصرتالله محتشم، پرخیده، مهین طاقانی و همسرش مصطفی اسکویی، عطاءالله زاهد، نصرت کریمی، ایرن، اصغر تفکری، محمدتقی کهنمویی و... خود نوشین نیز معمولا در نمایشها نقشی ایفا میکرد.
دستاوردهای “تئاتر فردوسی” تا امروز شگفتانگیز است. گروه نوشین طی تنها ۱۶ ماه یعنی از مهرماه ۱۳۲۶ تا نیمه بهمن ۱۳۲۷ چندین نمایش به روی صحنه برد، که تئاتر را به عنوان یک هنر معتبر در جامعه ایران جا انداخت.
نوشین تئاتر خود را به گونهای سنجیده و با تکنیکهای پیشرفته سامان داد. در کارهای او همه چیز در خدمت متن نمایشنامه و جان گرفتن آن بر صحنه بود.
نوشین استانداردهای جهانی را به تئاتر آورد. تماشاگران با نظم و ترتیب وارد تئاتر میشدند و کارکنان با احترام از آنها استقبال میکردند.
برای اولین بار بروشور در اختیار تماشاگران قرار گرفت تا پیش از اجرا با درونمایه هر نمایش و ایفاگران نقشها آشنا شوند. پس از شروع نمایش درها بسته میشد و کسی حق ورود به سالن را نداشت. در سالن خوراکی و سیگار قدغن بود. تماشاگران باید خاموش مینشستند و تنها نمایش را تماشا میکردند.
پیدایش فرهنگ تئاتری نو
“نوشین که آمد به سرعت همه فهمیدند که در هنر نمایشی ما دوران جدیدی آغاز شده است... دانسته شد که در پس هر نمایش به ظاهر سادهای میتواند اقیانوسی پر از راز و رمز موجود باشد... نوشین گفت: برای هنرمند نمایشی، شعور، دانش و فرهنگ عمیق لازم است تا بتواند ارزشهای نهفته در نمایشنامههای بزرگ را کشف کند و دریابد تا بتواند با زبان اجرا برای دیگران نمایشی و قابلفهمشان کند.” (حمید سمندریان، کارگردان و مدرس تئاتر)
نوشین به تئاتر حرمت میگذاشت و همکاران خود را مسئول و متعهد بار آورد. معتقد بود که حتی در کشوری مانند ایران، هنر تئاتر نباید به بهانه کمبود امکانات، به بیمایگی و ابتذال آلوده شود.
با تلاشهای نوشین، هنر تئاتر حرمت و اعتبار بیسابقهای در جامعه پیدا کرد، و این به زنان مستعد جرأت داد که بدون هراس از نام و ننگ به روی صحنه بروند. بسیاری از نخستین بازیگران زن، هنرنمایی را با کارهای نوشین شروع کردند، از جمله عصمت صفوی، مهین دیهیم، توران مهرزاد، ایرن، اعلم دانایی و...
نکته مهم در کار نوشین، برتری دادن به هنر است. او با این که در چارچوب رهبری حزب توده ایران فعالیت داشت، دیدگاه سیاسی خود را به ندرت در کار هنری یا انتخاب همکاران دخالت میداد. گفتهاند که برخی از رهبران متعصب حزب از کار نوشین ناخرسند بودند و به او خرده میگرفتند که کارهای او زیاده “غربی” است و در آنها از “تعهد اجتماعی” خبری نیست.
در غیاب نوشین
تیراندازی به محمدرضا شاه در نیمه بهمن ۱۳۲۷ بهانهای به دست رژیم برای منع فعالیت حزب توده داد. با “منحله” شدن حزب، برخی از سران آن، از جمله عبدالحسین نوشین، دستگیر شدند. حکومت نظامی به فعالیت “تئاتر فردوسی”، که از پایگاههای حزب شناخته میشد، پایان داد.
نوشین در دادگاه نظامی از عقاید خود دفاع کرد و به سه سال زندان محکوم شد. او چندی بعد به همراه سایر سران حزب از زندان گریخت و حدود یک سال بعد مخفیانه به “اتحاد شوروی” (سابق) رفت.
اما نوشین گروه بازیگران خود را با چنان نظم و ترتیبی پرورش داده بود، که آنها پس از دستگیری او نیز به کار خود ادامه دادند. نزدیک ۲۰ ماه پس از تعطیلی “تئاتر فردوسی”، موقعی که فضای سیاسی کشور اندکی آرام شد، یاران نوشین در پاییز ۱۳۲۹ “تئاتر سعدی” را با نمایش “بادبزن خانم وندرمیر”، نوشته اسکار وایلد، افتتاح کردند.
فعالیت این تئاتر با تجهیزات مدرن، سنِ گردان و سالنی با ظرفیت بیش از ۵۰۰ تماشاگر، با استقبال فراوان روبرو شد. هزاران نفر از هنردوستان، حتی از شهرهای دیگر، برای تماشای نمایشهایی مانند “چراغ گاز”، شنل قرمز و اوژنی گرانده، در برابر گیشه “تئاتر سعدی” در خیابان شاهآباد تهران، صف میبستند.
اداره “تئاتر سعدی” به طور رسمی با لرتا، همسر نوشین، و حسین خیرخواه، از همکاران نزدیک او بود؛ اما تا وقتی که نوشین در ایران بود، مدیریت هنری تئاتر با خود او بود، که پیوسته با شاگردان خود تماس داشت و از سلول زندان اجراهای تئاتری را هدایت میکرد.
آخرین نمایشی که یاران نوشین پیش از کودتای ۲۸ مرداد به روی صحنه بردند، پیس “مونتسرا” نوشته امانوئل روبلس، درامنویس فرانسوی، بود که نخست در اصفهان و سپس در “تئاتر سعدی” تهران به روی صحنه رفت. در این نمایش، که با ترجمه مهدی امینی اجرا شد، پایداری شهروندان در برابر دیکتاتوری نظامیان تصویر شده است. در اجرای یادشده محمدعلی جعفری نقش مونتسرا، یک افسر مبارز، را ایفا میکرد و در کنار او صادق شباویز، منوچهر کیمرام، توران مهرزاد، ایرن و عدهای دیگر هنرنمایی داشتند.
بعد از ظهر ۲۸ مرداد جمعی از اوباش به تئاتر سعدی حمله بردند و آن را به آتش کشیدند. کارکنان و بازیگران تئاتر به دشواری از محاصره مهاجمان گریختند.
بدین سان “تروپ هنری نوشین” برای همیشه از هم پاشید. از جمع هنرمندان برخی مانند محمدعلی جعفری به زندان کودتاگران گرفتار شدند و بسیاری به خارج گریختند و مانند حسین خیرخواه و حسن خاشع و صادق شباویز به حال تبعید در کشورهای اردوگاه شرق زیستند. در این میان شاید خوشبختترین آنها کسانی بودند که از این فرصت در خارج برای تحصیل در زمینه تئاتر سود جستند، مانند نصرت کریمی، مهین و مصطفی اسکویی.
پایان کار
محمدعلی جعفری را میتوان پیگیرترین و وفادارترین شاگرد نوشین دانست. جعفری پس از از آزادی از زندان کودتا در اواخر سال ۱۳۳۳ نخستین وظیفه خود را گرد آوردن یاران پیشین دانست.
هنرمندانی که از چنگ کودتا سالم جسته بودند، در “تروپ تئاتری جعفری” گرد آمدند، از عطاءالله زاهد و ایرن تا شهلا و جلال ریاحی، کهنمویی و... آنها در دهه ۱۳۳۰ بیشتر کارهای نوشین را در تئاترهای گوناگون به روی صحنه بردند.
جعفری از آخرین دیدار خود با نوشین با شور و شعف فراوان یاد میکرد. او که با سازندگان فیلم “ساحل انتظار” در سال ۱۹۶۴ برای شرکت در جشنواره سینمایی مسکو به شوروی (سابق) رفته بود، با تلاش فراوان به دیدار استاد خود شتافت که در بیمارستانی در مسکو بستری بود.
نوشین در این دیدار به شاگرد وفادار خود گفته بود که سرانجام دو زخم بزرگ او را از پای خواهد انداخت: غم دوری از وطن و اندوه دوری از صحنه. نوشین در سال ۱۳۵۰ برابر ۱۹۷۱ در مسکو درگذشت.
جعفری در ایران به کارگردانی تئاتر و بعدها سینما ادامه داد. پس از انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ بار دیگر به فعالیت سیاسی روی آورد. او در اردیبهشت سال ۱۳۶۲ در جریان دومین یورش “سپاه پاسداران” به حزب توده دستگیر شد.
جعفری در زندان زیر فشار زیادی قرار گرفت. او تنها چند ماه پس از آزادی، بر اثر ضربات سختی که بر جسم و جان او وارد آمده بود، در مهرماه ۱۳۶۵ در تهران درگذشت. برخی از بستگان جعفری تا امروز مرگ او را “مشکوک” میدانند.