دوشنبه 17 ژوئن 2013 - 27 خرداد 1392
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در شرایطی برگزار شد که تا روز رای گیری، یکی از بزرگترین دغدغه های کسانی که برای رای دادن یا ندادن مردد بودند، عدم اطمینان از سلامت انتخابات بود.
این تردید بیش از هر چیز ناشی از تجربه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بود که به بزرگترین تظاهرات معترضان به حکومت در تاریخ جمهوری اسلامی منجر شد. در آن انتخابات، ۱۲۶ حوزه از ۳۶۸ حوزه انتخاباتی ایران، شاهد نرخ مشارکتی بین ۹۵ تا ۱۲۷ درصد بود، که به لحاظ آماری پذیرفتن وقوع آن در یک رای گیری طبیعی دشوار به نظر می رسید.
با توجه به چنین تجربه ای، حتی خوش بین ترین حامیان حسن روحانی، کاندیدای مورد حمایت اصلاح طلبان، در مورد سلامت انتخابات جدید اطمینان نداشتند.
اما علی رغم تمام این نگرانی ها، روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، با ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ به کلی متفاوت بود: بر خلاف چهار سال پیش، در روز انتخابات و تا قبل از اعلام نتایج، خبری از گزارش ها، عکس ها و فیلم های منتشر شده بر روی اینترنت راجع به “تخلف” در حوزه های مختلف نبود. سرانجام نیز، نتایج انتخابات در حالی اعلام شد که هیچیک از نامزدهای رقیب به روند برگزاری آن معترض نبود. به عبارت دیگر، ظاهرا اعتقاد همگانی بر آن بود که در این انتخابات “تقلبی” صورت نگرفته است.
تفاوت نحوه برگزاری دو انتخابات ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲، در زمان سپری شده از رای گیری اخیر مورد توجه بسیاری از ناظران مسائل ایران قرار گرفته است. ناظرانی که می پرسند، دلیل اصلی چنین تفاوتی را باید در چه عواملی دانست؟
یکی از گمانه زنی هایی که پیش از ۲۴ خرداد در سطح برخی محافل سیاسی وجود داشت آن بود که اختلاف محمود احمدی نژاد و نهادهای منسوب به رهبری، ممکن است باعث شود که دولت دهم جلوی تخلف در انتخابات را بگیرد. اما واقعیت آن است که هیچ نشانه ای وجود ندارد که حاکی از درگیری آقای احمدی نژاد و سایر نهادهای حکومتی در روز انتخابات و هفته های منتهی به آن باشد. شخص آقای احمدی نژاد نیز با وجود سه نوبت هشدار در مورد “مهندسی انتخابات” در پایان سال ۱۳۹۱، با شروع سال جدید به طور کامل به انتقادات خود پایان داد و حتی نسبت به رد صلاحیت نامزد مورد حمایتش، اسفندیار رحیم مشایی، واکنشی جدی نشان نداد.
گمانه زنی رایج تری که در ماه های گذشته از سوی گروهی از ناظران مطرح شده بود، حکایت از این داشت که اگر اختلاف آرای کاندیدای اصلاح طلبان و رقیب او خیلی زیاد باشد، امکان دستکاری در نتایج کاهش می یابد. این در حالی است که در روز ۲۴ خرداد، حسن روحانی با جابهجایی تنها چند صد هزار رای، شانس پیروزی در مرحله اول را از دست می داد و در مرحله دوم هم با حمایت اصولگرایان از کاندیدای واحد باقی مانده، این امکان ایجاد می شد که با جابهجایی چند میلیون رای، جلوی پیروزی آقای روحانی گرفته شود.
اما به نظر می رسد که حکومت – به هر دلیل – به دنبال اجرای سناریوهایی از این جنس نبوده است. به این ترتیب، احتمالا باید در توضیح نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، در جستجوی دلایل دیگری بود.
تجربه “جنبش سبز”
اگر قرار باشد مبنای قضاوت در مورد انتخابات امسال را مواضع رهبران جمهوری اسلامی قبل از برگزاری انتخابات قرار دهیم، به پاسخی مشخصی می رسیم: اینکه برگزاری بی حاشیه انتخابات ۱۳۹۲ را، احتمالا باید متاثر از تجربه بی سابقه جنبش اعتراضی در سال ۱۳۸۸ دانست.
مقام ها و نهادهای ارشد حکومت ایران، در مواجهه با تحرکات بی سابقه معترضان به انتخابات ریاست جمهوری دهم، سرسختی و انعطاف ناپذیری بی سابقه ای از خود نشان دادند. میزان این سرسختی به حدی بود که بر خلاف آنچه در کشورهایی مثل مصر و تونس، یمن و حتی بحرین به وقوع پیوست، جمهوری اسلامی ایران حتی حاضر به اندکی نرمش در مقابل خواست های معترضان نشد و برخورد شدید با آنها را، تا زمان مهار کامل تظاهرات ادامه داد.
با وجود این، با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، به تدریج اظهارات بیشتر و بیشتری از سوی مقام های ارشد حکومت ایران منتشر شد که به وضوح نشان دهنده شدت نگرانی آنها از احتمال تکرار ناآرامی های خیابانی بود. این نگرانی به حدی بود که حتی رهبر جمهوری اسلامی در شهریور ۱۳۹۰ گفت که برگزاری انتخابات در ایران تبدیل به یک “چالش” برای “امنیت” کشور شده و این وضع نباید ادامه پیدا کند. وی در مهر همان سال حتی از امکان تغییر ساختار سیاسی کشور از ریاستی به پارلمانی سخن گفت. تغییری که هر چند در عمل پیاده نشد، ولی طرح آن به معنی احتمال حذف انتخابات ریاست جمهوری و نشان دهنده عمق دغدغه های آیت الله خامنه ای در این زمینه بود.
وی حتی در دی ماه۱۳۹۱ به تلخی از اظهارات برخی مسئولان در مورد آزادی یا سلامت انتخابات انتقاد کرد و حرف زدن در مورد چنین موضوعاتی را باعث زیر سوال رفتن اعتبار حکومت دانست. در ادامه چنین روندی بود که آقای خامنه ای در ماه های گذشته، در پنج نوبت بر بی طرف بودن خود در انتخابات تاکید کرد. اولین آنها در سخنرانی وی در آغاز سال ۱۳۹۲ بود که طی آن گفت که یک رای بیشتر ندارد و نوبتی دیگر در جمع اعضای سپاه پاسداران بود، با این مضمون که عیبی ندارد رای سپاهیان و رهبر متفاوت باشد. آقای خامنه ای یک روز مانده به انتخابات از مخالفان حکومت دعوت کرد که رای بدهند و فردای آن روز در هنگام رای دادن، اظهار داشت که حتی اعضای خانواده اش هم نمی دانند که وی به چه کسی رای داده است. سخنی که گویا به اتهاماتی اشاره داشت که در جریان اعتراضات ۴ سال پیش، متوجه نقش احتمالی یکی از فرزندان او در انتخابات شده بود.
هر چند مجموعه این رفتارها کم سابقه یا بعضا بی سابقه بود، ولی تجربه انتخابات ۱۳۸۸ چنان تاثیری بر حافظه سیاسی ناظران مسائل ایران گذاشته بود که تا لحظه اعلام نتایج نهایی انتخابات، در تفسیر نشانه های فوق تردید داشتند.
تمام این موارد، به آن معنی نیست که حکومت ایران از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امسال نگرانی نداشته یا در آن دخالتی نکرده است. آیت الله خامنه ای پیش از برگزاری انتخابات، در جلوگیری از ورود کاندیداهای اصلی اصلاح طلبان به عرصه رقابت، نقشی تعیین کننده ایفا کرد. در شرایطی که محمد خاتمی ورود خود به عرصه انتخابات را منوط به موافقت – ولو ضمنی – رهبر ایران دانسته بود، رهبر ایران با سرسختی تمام از نشان دادن کوچکترین نشانه ای که حاکی از عدم مخالفت او با نامزدی آقای خاتمی باشد خودداری کرد. حتی ورود سرسختانه اکبر هاشمی رفسنجانی به عرصه انتخابات نیز سرانجام شگفت انگیزی یافت که رد صلاحیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط شورای نگهبان بود.
همزمان، نهادهای زیر نظر رهبر جمهوری ایران، تا روز برگزاری انتخابات جلوی فعالیت رسمی رهبران و تشکل های شناخته شده اصلاح طلبان را گرفتند و آنها را رویاروی رقابتی نابرابر قرار دادند که طی آن، اصلاح طلبان باید در غیاب کاندیداهای اول و دوم خود، بدون تشکیلات سیاسی فعال و با رای دهندگانی کماعتماد، به مصاف اصولگریان رقیب می رفتند. اما گذشته از مجموعه وقایع هفته ها و ماه های قبل از انتخابات، به نظر می رسد تجربه “جنبش سبز”، حکومت ایران را به این نتیجه رسانده بود که در “روز برگزاری انتخابات” جلوی دخالت در رای گیری و شمارش آرا را بگیرد.
تاثیر بحران هستهای
شاید تمام آنچه گفته شد به این معنی نباشد که باید تجربه انتخابات ۱۳۸۸ را تنها دلیل برگزاری بدون شبهه انتخابات امسال تلقی کرد. به نظر می رسد که بسیاری از ناظران مسائل ایران، وضعیت بحرانی اقتصادی و بین المللی ایران و گره خوردن وضعیت پرونده هسته ای را یکی از عوامل مهم برگزاری کم حاشیه انتخابات ریاست جمهوری امسال می دانند.
می توان با چنین تحلیلی از این زاویه موافق بود که رهبر جمهوری اسلامی، احتمالا مایل نبوده که دولت بعدی ایران، مذاکرات سرنوشت ساز هستهای ایران را در شرایطی آغاز کند که خیابان های ایران، صحنه تظاهرات معترضان به “مشروعیت رئیس جمهور” باشد.
رهبر ایران قاعدتا ترجیح می داد که دولتی که از طریق یک انتخابات بی حاشیه سر کار می آید، حتی المقدر به دیدگاه های او نزدیکتر باشد، اما ظاهرا حاضر نیز نبود که برای روی کار آمدن چنین دولتی، “هر هزینهای” را بپردازد.
اکنون، انتخابات ۱۳۹۲ به روی کار آمدن رئیس جمهوری منجر شده که محمد خاتمی یا اکبر هاشمی رفسنجانی نیست، و در عین حال، انتخاب او نیز زمینه ساز بروز بحران های جدید امنیتی برای حکومت نشده است. این رئیس جمهور، اگر چه به جناح نزدیک به رهبر ایران – اصولگرایان – تعلق ندارد، اما قاعدتا هزینه های قرار گرفتن او در قدرت، به مراتب کمتر از ریسک های احتمالی تن دادن به وقایعی از نوع اعتراضات انتخاباتی چهار سال پیش است.
در صورت پذیرش این تفسیر، می توان گفت روی کار آمدن حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری امسال، وام دار “جنبش سبز” و قربانیان، فعالان و رهبران محصور آن است.