سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۱
اگر ۸ و ۴ سال قبل، عدهای با این تصور که باورمندی این تیم به ارزشها همیشگی است و لذا به احمدینژاد رأی دادند، امروز نیز برنامه این است که رأی دهندگان ۹۲، بر این باور باشند که اعتقاد تیم «احمدینژاد - مشایی» به ارزشهای ایرانی و انسانی، دائمی و از سر اندیشه نهادینه شدهشان است.
به گزارش صراط، ابتدا این خبر را بخوانید:
«یک منبع آگاه در گفتوگو با فارس خبر داد: پس از رسیدگی به پرونده شکایت مشایی و احمدینژاد از مداحان تهرانی، دادگاه حاج منصور ارضی را تبرئه و سعید حدادیان را به پرداخت ۴۰۵ هزار تومان جزای نقدی محکوم کرد.
این منبع آگاه در ادامه تصریح کرد: احمدینژاد و مشایی در فرجه قانونی به احکام صادره اعتراض کردهاند و در حال حاضر پرونده برای بررسی مجدد به دادگاه تجدیدنظر انقلاب ارجاع شده است.
شکایت معاونت حقوقی ریاست جمهوری به طرفیت مشایی به دلیل سخنان حاج منصور ارضی و سعید حدادیان در شبهای ماه رمضان صورت گرفت.»
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، انتشار این خبر، بار دیگر هر شهروند نکته سنجی را به یاد هزارتوی پیچیده سیاست میاندازد.
اینکه در پرونده موصوف، حق با کدام طرف دعواست، موضوع این نوشتار نیست؛ آنچه در این چند کلمه کوتاه بدان میپردازیم، دگرگونگی روزگار در گردونه سیاست و پدیدهای به نام استفاده ابزاری از باورهای مردم است.
دقیقاً ۸ سال پیش در چنین ایامی، محمود احمدینژاد در آرزوی رئیس جمهور شدن بود و از آنجا که شمّ سیاسی قدرتمندی دارد، نیک دریافته بود که بعد از ۱۶ سال حکومت هاشمی و خاتمی، مردم به گزینهای با ادبیاتی متفاوت رأی خواهند داد.
او میدانست که سبد آرا، این بار نه به گفتمان دموکراسی خواهانه و مسائلی مانند حقوق زنان و نظایر اینکه به عدالت طلبی، خدمت به محرومان و رفع فساد و تبعیض و در یک کلام به ادبیات ناب انقلاب اسلامی تعلق دارد.
هم از این رو بود که نقطه ثقل و عزیمت تبلیغات احمدینژاد، هیأتهای مذهبی بود. احمدینژاد در آن زمان، پامنبری مداحان معروف تهران و در صدر آنها، حاج منصور ارضی بود و بچه هیأتیها نیز از اینکه میدیدند مردی ساده پوش و مخلص با چهرهای مظلوم، از میان آنها قصد ریاست جمهوری دارد، خوشحال و امیدوار بودند و تمام توان فردی و شبکهای خود را برای برای پیروزی مردی که از جنس خود میدانستند به کار بردند.
در آن زمان، احمدینژاد، شهردار تهران بود و از بودجه شهرداری، برای هیاتها، جنس میخرید و به آنها هدیه میکرد. او بعد از ریاست جمهوری هم تا مدتها، در رکاب بزرگان هیاتها بود و حتی در سفرهای استانی هم آنان را با خود میبرد.
او این روند را تا انتخابات ۸۸، هوشمندانه ادامه داد و توان نهاد سنتی و ریشه دار هیات را در خدمت سیاست و انتخابات گرفت و هوشمندانه از آن بهره جست. احمدینژاد، حتی وقتی در ۲۴ خرداد ۸۸، در میدان ولی عصر تهران جشن پیروزی گرفت، سعید حدادیان و محمد طاهری را با خود به جایگاه برد تا از آن بالا، با هم به هواداران دست تکان دهند!
اینک اما ورق برگشته و شمّ سیاسی احمدینژاد بار دیگر به کارش آمده است. او اگر در سال ۸۴ میدید که بعد از سالها ادبیات اصلاح طلبی، میشود مردم را با گفتمان جدیدی از اصولگرایی به سمت خود جلب کرد، اینک بر این باور است که بعد از ۸ سال شعارهای اصولگرایانه و فشارهای بیامانی که در این سالها بر مردم وارد شده، باید با ادبیات و شعارهای دلفریب دیگری سراغشان رفت تا در قدرت ماند و از این رو، ایرانیگری، که همواره مغفول و مظلوم مانده به همراه ملغمهای از اپوزیسیون خوانی هدفمند و قلابی، جای خود را به گفتمان هیأت داده است.
احمدینژاد، اگر ۸ سال قبل، با دخیل بستن به هیاتها و مداحان، در صدد جلب توجهات بود، اینک درآویختن با آنها را «ابزار» جایگزین میداند و از جمله پرونده شکایت و کش دادنش را در همین راستا پیش میبرد.
این روش «مشایی-احمدی نژادی»، گویای یک واقعیت است: آنها نه به گفتمان هیأتی پایبند بودند و نه به ادبیات ایرانیگری و انسانگرایانه و مخالف خوانی سیاسیشان. آنان فقط یک گفتمان را میشناسند و ثایت کردهاند بدان تعهد عملی دارند: «بقا در قدرت به هر وسیله!» دیروز با اظهار ارادت به مداحان و امروز با شکایت از آنان؛ دیروز با ادبیات اصولگرایی انقلابی و امروز با گفتمان تجلیل از ایران و نمادهایی مانند کوروش. دیروز با شعار حفظ ارزشها و نهادهای انقلاب و بازگشت به اصول آن و امروز با گوشه و کنایه آمدن تظاهری به این مفاهیم.
اگر ۸ و ۴ سال قبل، عدهای با این تصور که باورمندی این تیم به ارزشها همیشگی است و لذا به احمدینژاد رأی دادند، امروز نیز برنامه این است که رأی دهندگان ۹۲، بر این باور باشند که اعتقاد تیم «احمدینژاد - مشایی» به ارزشهای ایرانی و انسانی، دائمی و از سر اندیشه نهادینه شدهشان است.
اما چه کسی میتواند قبول کند کسی که از شعارهای دیروزش به سادگی عبور کرد، در فردایی دیگر، شعارهای امروزش را نیز زیر پا له نکند و در پی ادبیات جدیدی برای استمرار حضور خود و خاندانش در قدرت نباشد؟!
استفاده ابزاری از باورهای مردم، پدیدهای زشت و نارواست؛ چه این باورها دینی باشند و چه ملی.