در غیاب اصلاحطلبان پیروزی نامزد مورد حمایت احمدی نژاد قطعی است
پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱
عباس عبدی اصلاحطلب مصرّی است که از سیاست ناامید نمیشود در شرایطی که بیشتر اصلاحطلبان گوشه عزلتی اختیار کرده و انتظار را تبدیل به سیاست کردهاند و برای حرف زدن منتظر رسیدن روزی غیر از این روزها هستند، او هر هفته حرف و تحلیل تازهیی برای گفتن و نوشتن دارد. او وضعیت سیاسی را فراتر از علقههای جناحیاش تحلیل میکند. شاید به همین دلیل است که روزنامهها و سایتهای اصولگرا نمیتوانند تحلیلهای او را نادیده بگیرند. گفتوگوی تلفنی با ایشان را بخوانید.
شما در آخرین تحلیلتان عزم دولت برای حضور در انتخابات را بسیار جدی دانسته بودید عزمی جدیتر از یک دولت مستقر برای از دست ندادن قدرتش چرا؟
دولت هیچ چارهیی ندارد جز اینکه با تمام توانش وارد انتخابات شود، به این دلیل که وضع مملکت را به جایی رساندهاند که اگر دوره بعدی دولتی مخالف آنها سر کار بیاید تمام مسوولیت وضعیت فعلی را به طور عادی متوجه دولت کنونی خواهند کرد. بنابراین این دولت چارهیی ندارد جز اینکه تمام توان و ابزارهای سیاسی و اقتصادیش را به کار گیرد و اجازه ندهد کسانی که منتقد جدی آن هستند روی کار بیایند.
برخی از تحلیلگران اختلافات دولت و اصولگرایان را خیلی کمتر از بروز و ظهورات رسانهیی آن میدانند شما این اختلافات را چقدر جدی میدانید؟
این اختلاف نه تنها جدی است که بالاتر از جدی است اما وجود این اختلاف جدی به این معنا نیست که یکی از طرفین اختلاف، ذیحق است و دیگری باطل. هر دوی آنها میتوانند بر خطا باشند. اصولگرایانی که در حال حاضر منتقد دولت هستند به خوبی متوجهاند که ادامه وضع موجود و ادامه سیاستهای این دولت که به این اصولگراها هم اعتنایی ندارد در واقع ادامه وضعیتی است که آنها چوبش را میخورند بدون آنکه نان آن را بخورند. به همین دلیل هیچ چارهیی ندارند جز اینکه در این دوره دولت را از دست گروه موجود بیرون بیاورند.
اما لازمه تحقق چنین هدفی برخورداری از یک انسجام و هماهنگی است چیزی که ما اصلا در جبهه اصولگرایان نمیبینیم. همین امروز آقای مکارمشیرازی به نیروهای ارزشی هشدار داده بود که اگر دست از اختلاف برندارند با مشکلات جدی روبهرو خواهند شد. چرا اصولگرایان با یک کاندیدا به مصاف دولت نمیروند آیا آنها نمیدانند که تکثر کاندیداها به نفع دولتیهاست؟
این اشکالی که شما میگویید درست است. مساله این است که افراد این جناح همه دوست دارند که رییسجمهور بشوند. نامزدی در انتخابات را مصداق سنگ مفت و گنجشک مفت میدانند. هر کدام گمان میکنند در صورت نامزد شدن و تحت هیچ شرایطی چیزی از دست نمیدهند. مشکل دیگر این است که آنها هیچ نگرش ایجابی و اجماعی بر سر اینکه میخواهند با سیاست خارجی، اقتصاد، منتقدان اصلاحطلب و وضعیت اجتماعی و فرهنگی کشور چه کار کنند ندارند همه آنها فقط در اینکه با این دولت بد هستند اشتراک دارند نه اینکه چه برنامهیی دارند. اگر همین الان از آنها بپرسید چه برنامهیی دارید، یا هیچ ندارند یا اگر هم داشته باشند به برنامههای همدیگر ربطی ندارد. یا آنقدر کلی است که همه عناوین آن در قانون اساسی آمده و چیز جدیدی نیست. همه آنها میگویند اگر احمدینژاد رییسجمهور شده چرا ما نتوانیم بشویم و بر همین اساس میزان شانسی بودن انتخاب شدن ریاستجمهوری را خیلی زیاد میدانند و فکر میکنند بخت میتواند با آنها یار شود.
محل نزاع جدی دیگری میان جبهه پایداری با سایر اصولگرایان وجود دارد. امروز رییس دفتر آقای مصباح گفته بود حداد عادل با پیوستن به ۱+۲ مثل آب شیرینی است که به نهر شوری ریخته شده و دیگر قابل استفاده نیست. این اختلافات را به دلیل نزدیکی جبهه پایداری به دولت میدانید یا اینکه اساسا آن را گسل مستقلی ارزیابی میکنید ؟
در سیستمهای مبتنی بر سهمخواهی، افراد وجه مشترکی برای اداره جامعه ندارند و بیشتر به دنبال این هستند که چه چیزی گیرشان میآید. این رفتارهای سهمخواهانه هم در سیستمهای رانتی شکل میگیرد. در این موارد اساس بر تفرقه است نه بر وحدت. یعنی اگر وحدتی شد شما باید تعجب کنید. اینها وحدتشان روی دشمنی با اصلاحات شکل گرفته بود. وقتی این نقطه اشتراک را در نظر نگیرید اختلافاتشان عیان میشود. الان در دل همین جبهه پایداری دو شاخه قم و تهران وجود دارد، بعدها هم ممکن است شاخه حسنآباد و کهریزک هم از آنها منشعب شوند.
شما در میان اصولگرایان کسی را میبینید که بتواند در مقابل کاندیدای دولت عرض اندام کند؟
این بستگی به وضعیت انتخابات دارد اگر در انتخابات، اصلاحطلبان حضور حداقل و قابل قبولی داشته باشند که بتوانند برخی از اهداف دولت را خنثی کنند به نظر من انتخابات حالت سه قطبی پیدا میکند. در آن صورت اصولگرایان مخالف دولت میتوانند با حداقل رایی که دارند قطب جدی شوند اما چنانچه اصلاحطلبان را در حداقلها تحمل نکنند در این صورت اگر نیروهای دولتی بتوانند نامزدی جدی بیاورند و حضور سیاسی جدی داشته باشند در غیاب اصلاحطلبان انتخابات تا حدودی یکقطبی میشود و دولتیها برنده میشوند. و اگر دولتی را هم مثل انتخابات مجلس رد صلاحیت کنند در این صورت انتخابات کم رمقی در پیش خواهد بود و باید ببینیم کدام یک از اصولگریان خوششانستر خواهد بود.
این اصولگراهایی که ما امروزه آنها را در چنین وضعی میبینیم زمانی رقیب قدری برای اصلاحطلبها بودند، ناتوانی آنها را در مقابل دولت چگونه میبینید؟ اینها همان کسانی هستند که توانستند اصلاحطلبان را زمینگیر کنند.
یک دلیل مشخص این است که اصولگرایان با کسی طرفند که چیزی برای از دست دادن ندارد. آنها برای حذف اصلاحطلبها روی این موج سوار شدند اما کنترل موج دست موجسوار نیست. موج او را به هر طرف که بخواهد میبرد و به صخره میکوبد. مشکل اصولگرایان برای عدم مقابله جدی با احمدینژاد فقط به نداشتن قدرت کافی برنمیگردد آنها به لحاظ ذهنی نمیدانند چطور باید مساله را حل کنند. چگونه باید با کسی که به صورت مطلق از او حمایت کردند برخورد کنند. الان باید در درجه اول مساله را درون خودشان حل کنند. آنها اگر مساله را برای خودشان حل کنند خیلی برای برخورد با دولت مشکلی ندارند ولی در غیر این صورت به نظر نمیرسد این مشکل به سادگی قابل حل باشد. نحوه برخورد مجلس مثال خوبی برای اثبات این حرف است. مجلس یک سال است که درباره عزل مرتضوی وارد شده و دولت هم مدام کار خودش را کرده است. در حالی که از نظر عقلانی مجلس یا نباید وارد ماجرا میشد یا اگر هم وارد میشد با اقتدار عمل میکرد. وقتی یک وزنه ۲۰۰ کیلویی روی زمین است و چشمم میبیند عقلم هم میرسد که نباید آن را بردارم تا دیسک کمرم عود کند لذا معقول است که از ابتدا بگویم نمیتوانم این وزنه را بردارم، اصولگرایان این درایت را نشان ندادند. همه اینها نشاندهنده دردهای پیش از زایمان است.
به چه معنا ؟
بخش قابل توجهی از جناح حاکم مجبور میشود یک تجدیدنظر اساسی در نگرش خود نسبت به رفتارهای سیاسی و حکومتداری انجام دهد چرا که روند اتفاقات به آنها ثابت کرده که ادامه این سیاستها به بنبستی جدی میخورد.
شما نشانهیی از رسیدن به این نقطه میبینید؟
بله. وقتی کسی مثل آقای عسگراولادی که یکی از استوانههای اصولگرایی است اینگونه برخورد میکند خود یک نشانه است. آقای عسگراولادی یک نفر نیست او به دلیل یکسری ویژگیهای شخصی جرات این را پیدا کرده که این حرفها را بیان کند. شهامت و استقلال آقای عسگراولادی آنقدر زیاد بوده که این حرفها را بزند، خیلیها هستند که یا این شهامت را ندارند یا این استقلال را ندارند. ولی متناسب با این اعتقاد عمل میکنند. به همین دلیل دیر یا زود شاهد تولد نوزادی از دل این بحرانهای موجود در جناح حاکم خواهیم بود.
شما فرمودید احمدینژاد چیزی برای از دست دادن ندارد. هر وقت هم که ایشان میخواهد به صورت زنده در تلویزیون صحبت کند یا به مجلس برود در افکار عمومی حالت تعلیق و انتظاری به وجود میآید چرا که ایشان را مستعد گفتن حرفهای خاصی میدانند. به طوری که آقای باهنر قبل از مصاحبه تلویزیونی ایشان گفته بود امیدواریم به خیر بگذرد. واقعا آقای احمدینژاد برگی برای رو کردن و توانی برای عرض اندام دارد ؟
حرف این نیست که او چیزی برای عرض اندام دارد یا ندارد. مساله این است که طرف مقابلش چیزی برای عرض اندام ندارد. اگر پلیس در محل نتوانست جلوی کسی را بگیرد هر کسی قادر به انجام هر عملی خواهد شد. ولی اگر پلیس اقتدار قانونی خود را نشان داد و آن وقت کسی جلویش ایستاد میتوانیم درباره سوال شما بحث کنیم. ما درباره مجلسی حرف میزنیم که بارها و بارها دهها مصوبه دولت را غیرقانونی اعلام کرده و حتی نتوانسته یکبار مساله تحویل سر موقع لایحه بودجه را با این دولت حل کند. معنای این حرفها این نیست که دولتیها خیلی قویاند بلکه مجلس است که ضعیف و ناتوان است. من یقین دارم اگر مجلس یک ذره از خودش قدرت نشان بدهد طرف مقابل عقبنشینی خواهد کرد.
فرمودید غیبت اصلاحطلبان از عرصه انتخابات شانس اصولگرایان را برای تقابل با کاندیدای دولت افزایش میدهد آیا فارغ از اینکه اجازه شرکت به اصلاحطلبها داده میشود یا نه، فکر میکنید این جناح در انتخابات حاضر شود؟
نمیتوان گفت اصلاحطلبان تصمیم دارند در انتخابات شرکت نکنند، آنها بیتصمیم هستند. اگرمیگویند فقط با آقای خاتمی شرکت میکنند منظورشان این است که نمیخواهند در انتخابات شرکت کنند اما به نظر من برای حضور اصلاحطلبها مشکلی وجود ندارد نهایتا جلوی آنها را میگیرند که این هم دیگر مساله اصلاحطلبها نیست. مهم این است که آنها رفتاری از خود نشان بدهند که کسی مثل آقای عسگراولادی هم به این نتیجه برسد که رفتار آنها قابل دفاع است. اما اصلاحطلبها انتظارات نادرستی از انتخابات دارند. مشکل این دو گروه (اصولگرایان و اصلاحطلبها) بر خلاف دولتیها این است که سردرگمی جدی دارند.
چهرهیی در میان اصلاحطلبان سراغ دارید که بتواند در انتخابات شرکت کند و کاندیدای مورد حمایت احمدینژاد را شکست بدهد؟
از الان نباید حرف از شکست دادن بزنیم. هیچ مسابقه مستمری وجود نداشته که گروهها در آن وزنکشی شده باشند. نباید از این زاویه وارد انتخابات شد. مانند سال ۷۵-۷۶ باید رفتار کرد یعنی باید تلقی این باشد که انتخاباتی در پیش است ما هم باید شرکت کنیم. به احتمال زیاد رای نمیآوریم شاید هم آوردیم. از این زاویه به نظر من خیلی خوب است افراد واجد صلاحیت هم هستند. پیشنهاد من آقای دکتر نجفی است که الان هم در شورای شهر است.
دولتیها با چه کاندیدایی میآیند. نظر سنجیهایی که منتشر میکنند بیانگر این است که هر فردی که احمدینژاد از او حمایت کند شانس بیشتری از اصولگرایان دارد این کاندیدا از نظر شما چه کسی خواهد بود؟
این نظرسنجیها را باید در کوزه گذاشت، چرا که به طور کلی در شرایط فعلی جواب نمیدهد. مساله ما باید یک نگاه تحلیلی باشد. از شواهد و قراین برمیآید که دولت اسبش را زین کرده، به گونهیی میکوشند که نهادهای رسمی هم نتوانند کاندیدایش را رد صلاحیت کنند. نامزد آنها هم خانوادگی و فرقهیی خواهد بود چرا که اینها متکی به یک پایگاه اجتماعی ثابتی نیستند. قاعدتا آقای مشایی است و اگر او نتواند بیاید حتما آدمهای دیگری دارند که بیاورند من زیاد آنها را نمیشناسم.
_ _
برگرفته از روزنامه اعتماد