آیا توپ قدرت در زمین اخوان المسلمین به زمین خواهد نشست؟ آیا مرافعات و منازعات خیابانی به یک جنگ خونین داخلی منتهی میشود؟
آیا درنهایت ارتش وارد معرکه میشود و قدرت را در دست میگیرد؟ آیا محمد مرسی یک قربانی است یا یک قهرمان؟ آیا یک فرعون است یا یک آبراهام لینکلن؟ و آیا.....؟
محمد مرسی کیست؟
.محمد مرسی متولد سال 1951، فارغ التحصیل رشته مهندسی فلزات از دانشگاه قاهره و دکترای مهندسی از دانشگاه کالیفرنیا است
.محمد مرسی عضو دفتر ارشاد اخوان المسلمین بود و در سالهای 2000 تا 2005 ریاست فراکسیون پارلمانی این گروه را در پارلمان مصر برعهده داشت
مرسی در سال 2006 زندانی شد و پس از آن در منزلش به اقامت اجباری محکوم گشت.
وی همچنین در ژانویه سال 2011 پس از آغاز انقلاب مردم مصر، برای مدتی بازداشت شد.
مرسی در آوریل 2011 ریاست حزب آزادی و عدالت را در انتخابات پارلمانی برعهده گرفت.
اگر به پیشینه، توانایی ها، قدرت اتوریته و زمینه های رشد سیاسی مرسی بنگریم، با یک واقعیت تلخ برای مصریان رو برو میشویم. و آن ناکامی مصریان و اخوان المسلمین است که شایسته ترین و مناسب ترین فرد را به ریاست جمهوری بر نگزیدهاند.
حادثه ها و پیش آمدها اورا به کاخ ریاست جمهوری پرتاب کرد.
براستی اگر “خیرت الشاطر” نامزد اصلی گروه اخوان المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری، از سوی کمیته برگزاری انتخابات، رد صلاحیت نمیشد، آیا “محمد مرسی” اکنون این گرفتاری ها را برای مصریان به وجود میآورد؟
یا “خیرت الشاطر” هم همان مسیر مرسی را طی میکرد؟
اگر دستگاه امنیت مبارک در در سال 2006 اورا راهی خانه نمیکرد، آیا میتوانست 5 سال پس از ان ریاست حزب آزادی و عدالت را در اختیار خود بگیرد؟
دکتر احمد عکاشه، روانشناس و ژورنالیست مصری که ید طولایی در تحلیل روانی و شخصیتی چهره های سیاسی دارد، تحلیلی درباره کاراکتر محمد مرسی، در روزنامه مصری الوطن نوشته است. وی در این یادداشت مینویسد: ” مرسی شخصیتی منفعلانه دارد یعنی این که از یک سو نمیخواهد هیچ وقت در موضع دفاعی باشد و از سوی دیگر تلاش میکند که بر مواضعی که اتخاذ میکند پافشاری کند و برای این کار حتی به پندها و توصیه های مشاوران و حامیان اخوانی اش نیز گوش نمیدهد. او فردی مذهبی است و ناخودآگاه سخنانش همیشه رنگ و بوی مذهبی دارند. مثلا در سخنرانی های اخیرش، بیش از آن که سخنرانی یک رئیس جمهوری باشد سخنرانی یک امام مسجد بود”.
جامعه مصر یک جامعه پولاریزه شده و دو قطبی است
ا گر شهروندان مصری به همین ترتیب ادامه دهند و همچنان بر پا و هوشیار بمانند، مرسی نمیتواند در برابر آنها ایستادگی کند. اگر بخواهد شیوه ای متفاوت با خواسته ها و مطالبات نیمه دوم مردم پیشه کند، و به دموکراسی بی توجه باشد به سرنوشت مبارک دچار خواهد شد. در عین حال مرسی به زودی مجبور خواهد شد که مواضع اخوانی خود را تعدیل کند چرا که خوب میداند نهضت مردمی مصر فراتر از هر چیزی است.
عکاشه درباره گرایش های فکری مرسی نیز مینویسد: شخصیت مرسی ذاتا ضد افراط است اما این خصلت را الآن بروز نمیدهد و زمانی دست به این کار خواهد زد که ببیند اوضاع بر وفق مراد جماعت اخوان المسلمین نیست. اخوانی ها اکنون رفته رفته به این باور نزدیک میشوند که فرصت برای آنها در حال پایان گرفتن است و در صورتی که اعتماد دیگران به آنها از بین برود ممکن است خیلی سریع و ساده قدرت را از دست بدهند.
عکاشه در ادامه مینویسد: “بی شک شخصی که مدت ها در زندان بوده و همواره فعالیتش را زیر زمینی انجام میداده اکنون که ناگهان خود را در راس میبیند، شاید نوعی تزلزل روانی احساس کند، چرا که آن چیزی که بر او رفته تدریجی نبوده است، چنین وضعیتی بر شخصیت مرسی اثر گذاشته است.
اخوانی ها در حال حاضر در وضعیت پر هیاهویی به سر میبرند، چرا که همه جا شعار میدهند که در اکثریت هستند، در حالی که بسیاری آنها را ملامت میکنند که در اکثریت نیستند. در این جا یک مساله بسیار اندوهناک وجود دارد و آن این که اکثر مساجد از لحاظ مردمی به پشتیبانی از مرسی برخواستند، در حالی که اگر مرسی کوچک ترین اشتباهی مرتکب شود، این خیل عظیم مردمی حامی خود را از دست خواهد داد. در علم روان شناسی اصلی وجود دارد که میگوید، “خیر” گاهی اوقات وسیله ای برای سرشکستگی میشود، چرا که کوچک ترین اشتباهی که باعث سرخوردگی اجتماعی شود و مجال بروز نداشته باشد باعث ایجاد تفرقه درون گروهی میشود. این مساله باعث میشود، هنگامی که در لحظات حساس فرد نیاز به دوست و طرفدار داشته باشد ناگهان شوکه شود و ببیند که کسی طرفدار او نیست. مدح و ثنایی که در مساجد به نفع مرسی میشود در صورتی که برخواسته از خواسته واقعی مردم نباشد باعث خواهد شد که از مرسی فرعون جدیدی بسازد، بدین دلیل، مرسی لازم است که به نقد منتقدانش نیز گوش فرا دهد.
آیا مرافعات و درگیری های خیابانی به یک جنگ خونین داخلی منتهی میشود؟
انتخا بات ریاست جمهوری بین احمد شفیق و مرسی، با تفاوتی بسیار اندک به انجام رسید، زیرا جامعه مصر یک جامعه دو قطبی است. در یک سو، قطب اخوان المسلمین و سلفیون قرار دارند و در سوی دیگر
١-جبهه آزادیبخش ملی مخالف دولت به رهبری دکتر محمد البرادعی و
٢-جوانان و دانشجویان در درون جنبش دموکراسی خواهی ششم آوریل
٣-“حزب الوفد” از احزاب سیاسی قدیمی مصر
٤-حزب “الغد” ( به معنی فردا) به رهبری “ایمن نور”حزب سیاسی لیبرال مسلک
و افراد (عمرو موسی) و احزاب سکولارو لیبرال دیگر قرار دارند.....
در مصر یک حرکت دیکتاتور مابانه و نا بخرادنه میان پرزیدنت مرسی با مخالفانش در جریان است. مرسی و جریان سلفی اخوانی تلاش میکنند موقعیت خود را بر دیگران تحمیل کنند و حاضر نیستند به نفع طرف مقابل کوتاه بیایند. به دین سبب مرسی و جریان سلفی نا گزیر، به طرفدارانشان پناه میآورند و کار را به تظاهرات خیابانی میکشانند. مخالفان ده ها و شاید هم صدها هزار نفر را به میدان التحریر گسیل میدارند و آنها را مقابل کاخ الاتحادیه، (کاخ ریاست جمهوری ) میفرستند. پرزیدنت مرسی نیز یاراتش را در میدان جامعه و میدا ن نهضت ( مقابل دانشگاه الازهر ) قاهره گرد هم میآورد و احیانا آنها را در مقابل کاخ جمع میکند. همین صحنه در بیشتر شهرهای دیگر مصر نیز تکرار میشود.
پرزیدنت مرسی به مطالبات مخالفان در پس گرفتن یا لغو همه پرسی قانون اساسی بی اعتنا است. مرسی و جریان سلفی اخوانی بر این توهم هستند که عقب نشینی در مقابل مخا لفان از اتوریته و هیبت آنان میکاهد. در سوی دیگر، جبهه آزادیبخش ملی در حفظ مواضعش پایبند است و هر گونه دعوت به گفت وگو را که رئیس جمهور پیشنهاد داده بود، رد میکنند و همچنان خیابان ها را به کنترل خود در آورده اند و طرفدارانشان را به تظاهرات جدی دعوت میکنند. و خواهان استعفا ی مرسی هستند.
در خاور میانه، تظاهرات و اعتراض ها، مسالمت آمیز آغاز میشوند و خونین پایان مییابند. به غیر از استثنائات بسیار نایاب. در ماههای پیشین دیدیم که در لیبی و سوریه چه گذشت و چگونه خیزش های کوچک و مدنی به برخوردهای خونین و قهر آمیز و نامتقارن انجامید.
“جبهه آزادیبخش ملی “، مخالف دولت، که دکتر محمد البرادعی رهبری آن را بر عهده دارد خواستار کشوری مدنی و سکولار است. در حالی که جریان سلفی اخوانی خواهان یک کشوری است که قوانین آن بر بنیاد احکام شریعت اسلامی بنا نهاده شود. در این میان گزینه سومی نیز وجود دارد، و آن این که کشور، زیر سلطه نظامیان قرار گیرد. احتمالا در صورتی که درگیری ها، بیشتر از این ادامه پیدا کند و افق های گفت وگو کاملا به بن بست برسد، تمایل به این گزینه بیش از همه مطرح میشود.
کسانی که در خیابان ها و میدان ها،( از هر دو طرف ) دست به تظاهرات و برخوردهای خشمانه میزنند بهتر است بدانند که:
سیاست و چالش، در درازای تاریخ به ما ثا بت کر ده است که جنگ های داخلی از برخوردهای خیابانی (این چنینی ) آغاز میشود. در جنگ داخلی لبنان دیدیم و اکنون سوریه را مشاهده میکنیم که در این دام خونین گیر افتاده اند. از یک جرقه کوچک آغاز شده و به یک آتش بزرگ ختم میشود.، ستم ها و بی عدالتی های اجتماعی، که دهها سال مخفی نگه داشته، ناگهان سر باز زده و باعث کشتار ده ها یا صدها هزار نفر شده و کشور را به نابودی کشانده و باعث در بدری میلیون ها نفرمی شوند.
مصر، اکنون در انتظار چنین جرقه ای است. یک حادثه کوچک میتواند کشور را به جنگ داخلی بکشاند و باعث شود که خشونت ها غیر قابل کنترل شده و کینه ها بزرگ تر شوند. فرزندان انقلاب یکی هستند، خواسته هایشان نیز یکی است، آنها بر دشمنان مشترک غلبه کردند. نفرتشان از نظام فاسد باعث وحدت آنها شد و جانباختگانی را در راه سرنگونی این نظام فدا کردند، آنها در پیروزی بزرگ دوش به دوش هم به مارش و پایکوبی برخواستند و شاهد سرنگونی دولت طغیانگر بودند.
اکنون بسیار سخت است که ببینیم بسیاری از کسانی که مصر را دوست دارند و همواره با زبان دموکراسی و آزادی طلبانه صحبت کرده اند و همیشه بر مصالح مصر و ملت آن تاکید داشته اند، اکنون زبان عقلانی همبستگی را فراموش کرده اند و با زبان طغیان و نفرت صحبت میکنند.
بیشتر مشاوران و معاونان مرسی استعفا داده اند و تلاش میکنند که او را از مرکبش به پایین بیندازند، و حتی الازهر نیز خواستار انصراف رئیس جمهور از این دستورش شده است، اما آیا هنوز مرسی میخواهد تنها زخم خورده این سناریو باشد؟
آیا رئیس جمهور مرسی پی برده است که در دام خودکامگی گرفتار شده است؟
Dec.- 10-2012
.(JavaScript must be enabled to view this email address)