در هفتههای اخیر و در ادامهی نامهنگاریها در سطوح و ردههای مختلف حکومت ایران، از رئیس مجلس اسلامی تا رئیس قوهقضائیه تا سران سپاه پاسداران، چه در زمینهی سیاست خارجی، تحریمها و ادامهی غنیسازی و تماس با آمریکا و چه در عرصهی مسایل داخلی ازجمله، سقوط ارزش ریال و بحث پیرامون پرسش از احمدینژاد در مجلس شورای اسلامی، این نکته بیش از هر پدیدهی دیگری برجسته و قابل ملاحظه بود که در میان بازیگران عرصهی سیاست در حکومت ایران، اختلافات قابلتوجهی وجود دارد که آنها را به رودررویی و شاخ و شانه کشیدن در برابر یکدیگر واداشته است. این درگیریها نه تنها برای روشن کردن حوزهی وظایف و اختیارات مسئولان، که بهعکس، برای رفع مسئولیت از خود نیز بوده است. در مواردی این خط و نشان کشیدنها برای گرفتن امتیازهای بیشتر بوده و در مواردی زیرآب دیگران را زدن برای بالاتر بردن حوزهی اختیارات خود و در نتیجه، بدست آوردن فضای رانتبازی و دراختیار گرفتن امکانات و منافع مالی آن حوزههای خاص.
آنجا که رئیس دانشگاه شریف، بزرگترین آرزوی خود را برگزاری نمازجمعه در یکی دیگر از کرات آسمانی عنوان میکند، از مسایل و نکات فنی آن، از جمله تعیین جهت قبله، طرز دستنماز گرفتن و اینکه آیا محراب نمازگزار در آن سیاره مفروض غصبی خواهد بود یا خیر اگر بگذریم، نفسِ طرحِ چنین آرزویی از سوی رئیس یکی از بزرگترین مراکز علمی نه تنها ایران که خاورمیانه، حاکی از سقوط سطح اخلاق و رشد چاپلوسی ریاکارانه در ایران است. این نوع رفتار برای مثال و بخصوص برای ما که در سوئد زندگی میکنیم و رهبران احزاب و رُوسای محل کارمان را با تمام احترامی که برایشان قایلیم و شایستگی که خود آنها در عمل نشان دادهاند، با نام کوچک خطاب میکنیم، بسیار قابل توجه است.
حدود شش ماه به انتخابات ریاست جمهوری در ایران مانده و نه تنها تلاش برای “انتخاب” فردی که دنبالهرو و مقلد رهبری باشد آغاز شده، که جایگاه رهبری نیز از سوی اطرافیان وی در حال تورم و باد شدن است.
اخیراً مهدوی کنی که با وجود بیماری و نشستن روی صندلیچرخدار و با کهولت سن، ریاست مجلس خبرگان رهبری و دبیرکلی جامعهی روحانیت مبارز، ریاست دانشگاه صادق را نیز برعهده دارد، در مورد خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی گفت: “امروز رهبری انقلاب با فقیه مجاهد و زعیم عالیقدر جناب آیت الله خامنهای حفظه الله است و پشتیبانی از ایشان را واجب، و تضعیف معظم له را حرام میدانم.”
مهدوی کنی همچنین گفته بود: “من معتقدم ایشان هم از علم فقاهت و هم از نظر تقوا در جایگاه رفیعی است، چون ما به عنوان نایب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درباره رهبری بحث میکنیم.”
رئیس مجلس خبرگان رهبری، خامنهای را ورای قانون اساسی دانسته و گفته بود: “ما نوعی تقدس برای این جایگاه قائلیم. این تقدس، در نظام ما کارساز است و ما بر اساس این اعتقاد دنبال کسی میرویم. بعضی رهبری را در حد رهبری سیاسی میدانند و تنها برای آن مشروعیت قانونی قائلند و التزام عملی را کافی میدانند، ممکن است این اعتقاد برای غیرمسلمین و غیرشیعیان کافی باشد، ولی برای ما کافی نیست و ما در انتخاب افراد برای مقامات و مسئولیتهای بالا این برداشت را کافی نمیدانیم و شورای نگهبان هم در احراز صلاحیتها در سمت ریاست جمهوری و روسای قوا این را کافی نمیداند و قانون اساسی هم چنین تفسیر نمیشود.”
یکی دیگر از افرادی که تلاش بسیاری انجام میدهد تا با اغراق و تملقی غیر قابل تصور، شخصیتی والاتر از قوانین بشری از خامنهای ارائه دهند، مصباح یزدی است که تلاش میکند مقام ولایت فقیه را تا سطح پیامبر و ارتباط خاص با امام زمان بالا ببرد. او پیشتر در باره قدرت مردم گفته است که: “اساساً مردم حقی برای انتخاب ندارند و اگر انتخاب آنها به تأیید ولی امر مسلمین نرسد، آن فرد منتخب، طاغوت است.”
مصباح یزدی نه تنها بعنوان یکی از قدرتمندترین کارتلهای اقتصادی ایران که به عنوان صادرکنندهی فتوای قتلهای زنجیرهای نیز مطرح و مشهور میباشد.
محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری و پدر یکی از دامادهای خامنهای، مدعی شده است که: “رهبر معظم انقلاب دانشمندی است که در تمام رشتههای علمی اطلاعات دارد.”
حداد عادل که پدر عروس خامنهای نیز هست، در مورد تسلط رهبری بر ادبیات فارسی گفته است: “احاطهی ایشان بر ادب فارسی و تواناییهای زبانی ایشان یک امر استثنایی است و نتیجهی تحصیلات عادی حوزوی نیست!”
در ادامهی تلاشها برای تقدیس خامنهای در فیلم «ظهور بسیار نزدیک است» که به بازداشت تهیه کنندگان آن منجر شد؛ محمود احمدینژاد «شعیب بن صالح» و رهبر جمهوری اسلامی همان «سید خراسانی» از یاران امام دوازدهم خوانده شد.
از سوی دیگر محمود احمدینژاد که با درآمدهای نفت و سرنیزهی سپاه و بسیج رقبای انتخاباتی خود را در حبس نگه داشته است، نیز در یک سخنرانی خود گفته بود که: “دموکراسی آخرین دستاورد بشر و تنها شیوهی شناخته شده برای استقرار زمامدار صالح است.” وی اما در سخنرانی خود در اجلاس بالی گفته بود که: “به اعتقاد من تمام تلاشها برای استقرار دموکراسی در نهایت فقط با ظهور کسی که در مذهبهای مختلف «منجی» خوانده میشود، به نتیجه خواهد رسید.”
البته وی اخیراً از “آب گلآلوده” استفاده کرده و با “آب پاکی” ریختن بر دست همه، گفته بود: “برخی خیال میکنند مثل زمان قاجار، همه حقوق مردم در مجلس متبلور است. حتا در ایران مقام معظم رهبری نیز با واسطه انتخاب میشود، اما رئیس جمهور (منظور خود احمدینژاد است) به شکل مستقیم و توسط مردم انتخاب میشود، بنابراین تبلور مردم سالاری در کشور است.
در عین حال او برای چندمین بار تهدید کرده بود که ناگفتههای افراد و سوابق آنها و مدارکی را که در رابطه با آنها دارد را در صورت لزوم ارائه خواهد کرد.
در ادامهی همان نامهنگاریهایی که در ابتدای این نوشته به آنها اشاره شد، خامنهای به مجلس دستور داد تا طرح پرسش از احمدینژاد را دور بیاندازند و اینگونه شد!
باید دید که با دموکراسی احمدینژاد و امامت خامنهای تا سال آینده و زمان انتخاب مشایی یا ناطق نوری، چیزی از کشوری بنام ایران باقی خواهد ماند تا بتوان از مردمسالاری برای آن سخن به میان آورد یا خیر.