سنتی است کمابیش رایج در میان اهل سینما و بیشتر تلویزیون که پس از پایان اکران هر فیلم یا پخش هر سریال، وقایع پشت صحنه آن را در نمایشی جداگانه به دید عموم میگذارند. از قضا این بخش گاه جذابتر از اصل اثر به چشم مخاطب جلوه میکند.
نوشین احمدی خراسانی با تألیف آخرین کتابش، چنین سنتی را پیشه کرده است. او که قصد نوشتن خاطراتش از بیست سال کار علنی را داشته به بیان جزییاتی از وقایع بیست ساله جنبش زنان پرداخته که عموما در هیچیک از مقالات و کتب منتشر شده یافت نمیشود.
قصد نوشین احمدی از نوشتن این کتاب فقط بیان خاطرات شخصی نیست که گاه با کج سلیقگی از سوی بخشی از جامعه فرهنگی ایران “فضل فروشی” تلقی میشود، بلکه بستری است برای تدوین تجربهها و انتقال جزء به جزء این تجارب به کسانی که پی گیر تاریخ معاصر جنبش زناناند.
نگاه به پشت صحنه وقایع جنبش زنان در این کتاب موجب شده انبوهی از ابتکارات، ریزه کاریها و ظرافتهای زنانه در کنار اشتباهاتی که در کوران عمل اجتماعی حادث میشود در اختیار خوانندۀ پژوهشگر قرار گیرد.
نویسندهای که بیست سال برای تدوین تاریخ شفاهی زنان تلاشی وافر داشته است اینک برای “تاریخ شفاهی خودنوشت” خویش، قلم زده است.
بدین اعتبار، جای پای خاطرات فخر عظما ارغون، مهرانگیز منوچهریان، معصومه سهراب مافی، شمس الملوک مصاحب، فاطمه کیوان و... در نحوه بیان خاطرات او به وضوح دیده میشود.
خاطراتی که به جز بخش مختصری از کودکی و نوجوانی الباقی با فعالیتهای اجتماعی او در هم تنیده است که با نوشتن درباره زنان در روزنامهها و مجلات آغاز میشود و بعدتر در هیبت یک اکتیویست تاثیرگذار و یک نظریه پرداز مطرح در جنبش زنان ادامه مییابد.
این بار نوشین احمدی تا حدودی خواننده را میهمان عرصه خصوصیاش میکند اما این ضیافت به دلیل حضور تمام و کمال میزبان در ساحت فعالیتهای اجتماعی به سرعت پایان میپذیرد.
انگار از ابتدا دغدغه گفتن از عرصههای دیگر او را به مهیا کردن اسباب آن میهمانی کوتاه واداشته بود: آنجا که از خانواده مینویسد قصد آن دارد که انهدام روال عادی زندگی یک خانواده طبقه متوسط را در اثر ویرانگری آرمانهای انقلابی بیان سازد. آنجا که از تفنگی سخن میگوید که برادر نوجوان و انقلابیاش از پادگانهای شاه دزدیده قصد آن دارد که نگاهی تقلیل گرانه را نسبت به این اسباب بازی مردانه به تصویر کشد. آنجا که از همسرش میگوید به لحاظ عشقی است که هم از آن سالها تا بدین سالها، بیخزانی در گام، گام تلاشهای هر روزه آنها زاییده و زایانیده است. و آنجا که دیگر از خانه و خانواده حرفی نمیزند انسان مدرنی است که از آن سکوی پرش اولیه، خود را به ژرفای اجتماع کار و مبارزه پرتاب کرده و در عظمت خانوادهای جهانی تکاپویی جدید را آغاز کرده است.
او که نام “بهار جنبش زنان” را برای عنوان کتاب برگزیده، قصدش اعتراف به دوره پاییزۀ جنبشی است که در دورهای از تاریخ حیات خود بهار بیست سالهای را از ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۸ تجربه کرده است.
حرکت روایی این کتاب از فرد به واقعه است. وقتی که خود در واقعهای حضور دارد هم واقعه نگار است و هم تحلیلگر. وقتی که غایب است دیگر راوی نیست، پس تکلیف بر دوش حاضران آن واقعه میگذارد تا که خشت خشت “قلعه دختر” جنبش زنان ایران به روایتهای تلخ و شیرین دیگر یاران ساخته شود: “گفتن ندارد که در این کتاب، نگاه خیرهام بر کنشها و حرکتهایی متمرکز بوده که در آنها حضور و نقش داشتهام. بنابراین نمیتواند تصویری کاملا جامع از آنچه طی ۲۰ سال گذشته بر جنبش زنان ایران رفته است ارائه نماید اما شاید بتواند در کنار مکتوبات دیگر فعالان، پازل دوران بهاری جنبش زنان را درقاب تصویری نه چندان فریبنده، به نمایش بگذارد.” (ص. ۱۰)
نگاه نویسنده در روایت و قضاوت درباره حالات رفته بر جنبش زنان نگاهی است پژوهشگر که بر جوهر “همگرایی” در اندیشه نویسنده دلالت دارد که همچون دیگر سلوک جنبشی در وجودش نهادینه شده است.
دوری گزینی از انفعال و تکریم کنش اجتماعی در پیشبرد جنبش زنان از منظر نویسنده موجب شده که گامهای کوچک و بزرگ هر کس را به ذکر نام نقل کند. همانگونه که در نقد گامهای تخریبی از سوی دیگر کسان نیز با استدلال و صراحت سخن گفته، بدون آن که نامی از تخریب کنندگان بیاورد.
کتاب حاضر شامل شش فصل است که به گفته خود نویسنده به دو بخش عمده تقسیم شده است. بخش نخست که شامل فصلهای اول و دوم کتاب میشود بیانگر چگونگی ظهور دوباره جنبش زنان پس از انقلاب ۵۷ و مشخصا پس از پایان جنگ هشت ساله و وقایع دهه شصت است، که به بسترسازی برای جامعه مدنی زنان در دهه هفتاد تا قبل از سال ۱۳۷۶ میانجامد.
بخش دوم شامل چهار فصل است که به بیان دقیق و جزء به جزء دوران خیزش و شکوفایی جنبش زنان از سالهای ۱۳۸۲تا ۱۳۸۸ اختصاص دارد.
اعتبار چهار فصل بخش دوم کتاب به چهار ائتلاف مهم زنان نسبت داده میشود که اولین آن “جمع هم اندیشی زنان” در سال ۱۳۸۲ است و “کمپین یک میلیون امضا” در سال ۱۳۸۵، “ائتلاف علیه لایحه خانواده” در سال ۱۳۸۷، و سرانجام “همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات” در سال ۱۳۸۸.
نوشین احمدی با دورشدن از کوران حوادث آن دوران، از پنجره خاطره نویسی به این چهار ائتلاف همچون چهار فصل عالم جنبش زنان خیره گشته و حدیث شخصی خود را به گوش خواننده میرساند.
در این کتاب، نوشین هشت نه ساله زمان انقلاب، پرسشگر و پرشتاب به دوران جوانی میرسد تا به سرعت دغدغه اصلی خویش را در آن بلوا بیابد و راوی شورمندی شود که تا به امروز جنبش زنان را به حکایت بنشیند.
آغاز دوباره فعالیتهای اجتماعی در اواخر سالهای شصت و رشد چشمگیر محفلهای زنانه در ایران که در حقیقت بازماندگان سرکوب دهه شصت محسوب میشدند، نوشین جوان را با اکثر آن محافل مرتبط میسازد اما عطش او برای کار اجتماعی و حقوقی او را از این محافل به عرصههای عمومیتر رهنمون میسازد.
در این دوران به نقش فمینیستهای ایرانی خارج از کشور، زنان نویسنده و مترجم، زنان اهل هنر، زنان اهل مطبوعات، زنان فعال در محافل خانگی، اعم از چپ و ملیگرا و نواندیش دینی اشارات دقیق دارد.
فعالیتهای زنان درون حاکمیت در ابتدای دهه هفتاد و نیز زنانی که از سالهای هفتاد و چهار خارج از چارچوب حاکمیت فعال شدند را صرفنظر از تأیید یا رد آنان به دقت و انصاف مورد بررسی قرار داده، همانطور که از مهرانگیز کار و شیرین عبادی همچون دو ستون اصلی پیشبرد مبارزات حقوقی زنان در آن دوران یاد میکند.
باب مواجهه زنان درون حاکمیت با جنبش جهانی زنان در کنفرانس نایروبی در سال ۶۹ (که زمینه حضور سازمان یافتهتر در کنفرانس پکن در سال ۱۳۷۴ میشود) از مباحثی است که بدان دستاویز سیر گفتمان توسعه در میان زنان نزدیک به حاکمیت را مورد بررسی قرار میدهد.
در فصل دوم کتاب به پیدایش انجمنها و نهادهای مستقل اجتماعی و به طور مشخص به شکل گیری جامعه مدنی زنان از سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ میپردازد.
در این دوران تحت تأثیر سیاستهای توسعه و گسترش نسبی ارتباطات بینالمللی در کشور، انجمنهای بسیاری توسط زنان در کشور تأسیس شد. هر چند که این سیاست با کنترل همراه بود اما نویسنده در این بخش از تأثیر فربه شدن جامعه مدنی زنان در گسترش تشکلهایی با گرایش برابری خواهانه مینویسد.
از دیدگاه نویسنده “جمع زنان ناشر”، اولین مراسم علنی هشتم مارس (روز جهانی زن) در شهر کتاب، تأسیس “مرکز فرهنگی زنان”، اولین مطالبه عمومی برای کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، شکل گیری نخستین کمپین در جنبش زنان با نام “کمپین زنان و مردان علیه خشونت تا ۸ مارس”، و شکل گیری تجمعهای مسالمت آمیز، به عنوان حرکتهای تاثیرگذار در دوران اصلاحات از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲ برشمرده شده است.
بخش اعظم این فصل مربوط به خاطرات و تجارب همکاری با زنان از گروههای مختلف، نقش و اهمیت جمع زنان ناشران در ایجاد نخستین همگرایی طیفهای گوناگون زنان، اولین چالشهای زنان برای جمع آوری امضا با خواست آزادی زنان زندانی مهرانگیزکار و شهلا لاهیجی، و اولین تجربه تجمعهای خیابانی است.
فصل سوم با نام “جنبش زنان بر سکوی پرش” با بیان عاطفی و منطقی نویسنده نسبت به تأثیر جایزه نوبل شیرین عبادی بر جنبش زنان آغاز میشود. سپس به نقل خاطرات آن دوران نویسنده از تشکیل “جمع هم اندیشی زنان” و زمینه سازی برای هدف قرار دادن قوانین تبعیض آمیز و شکل گرفتن و تثبیت “گفتمان حقوقی” در میان کنشگران جنبش زنان، میپردازد اما این خاطرات شیرین، از بیان سختی مشکلاتی که در همان زمان نیز بر دوش او و دیگر یارانش بوده است نمیکاهد.
فصل چهارم فصلی است که به عشقی زنانه و آرمانی پرداخته است. عشقی که با دلواپسی عجین است و به امید بارور میشود. در این فصل نوشین احمدی عاشقانه به تصویر واقعی “کمیپن یک میلیون امضا” نشسته است و نقدها و اشتباهات را یک به یک بیان میدارد.
اما در تعریف کمپین، بند ناف پاره نکرده و نگاه قدرشناسانه و شکرگزارش را به شاخه، شاخههای آن میافکند:... “نام کمپین را از تجربه زنان مراکشی به ارث بردیم،... مشارکت همگانی فارغ از خط کشیهای ایدئولوژیکاش را از تجربه کثرت پذیر جمع هم اندیشی فعالان جنبش زنان... عدم ایجاد تضاد و تقابل با اسلام را از تجربه موفق مجله زنان، محلی گراییاش را از زنان ملی مذهبی و اهمیت گسترش آن در سطح بینالمللی را از تجربههای جهانی شیرین عبادی...، تواضع ساختاریاش را از تجربه زنان کنشگر در شهرستانها... (ص.۲۳۰)
خاطرات نوشین احمدی از پشت صحنه “کمپین یک میلیون امضا” و شیوه مدرن مستندسازی او، نه تنها موجب روشن شدن خیلی از ابهامات در جنبش زنان است بلکه آغازگر سبک جدیدی در تاریخنگاری زنانه است که خود در تدوین تاریخ شفاهی در پی آن بود.
در این بخش نویسنده به مشکلات و موانع امنیتی، در کنار مشکلات ساختاری و سازماندهی، از جمله رابطه فرد و گروه، نمایندگی، رابطه قدرت و تقسیم کار و... میپردازد و با وسواس دقت مورد بررسی قرار میدهد.
فصل پنجم اندر حکایت “شیرین” به مجلس رفتن کنشگران زن و موضعگیریهای مختلف در قبال این حرکت است. بررسی موشکافانه مفاد لایحه حمایت از خانواده و بندهای متفاوت آن نیز از نظر دور نمانده است. مطالب مستند این فصل از کتاب خود به تنهایی میتواند همچون منبعی معتبر در اختیار پژوهشگران جنبش معاصر زنان قرار گیرد.
بخش پایانی کتاب به بررسی و تحلیل حضور و رویکرد جنبش زنان در دورههای مختلف انتخاباتی میپردازد. نظر به دامنه تاریخی کتاب، این فصل از کتاب در واقع مروری دوباره است بر وقایع جنبش زنان از انتخابات مجلس پنجم در سال۱۳۷۴ تا انتخابات سال ۸۸، اما این بار چگونگی مواجه این جنبش را با “فضای سیاسی” در این دوره ۱۴ ساله به تصویر میکشد.
از این رو در این فصل از کتاب، یکی از مهمترین مباحث جنبش زنان به ویژه در دوران حاضر یعنی مداخلهجویی فمینیستی در عرصههای گوناگون همچون عرصه سیاسی، طرح و بررسی شده است.
همچنین نگاه نویسنده نسبت به وقایع اجتماعی و سیاسی در دوران انتخابات شوراهای شهر در سال ۱۳۷۷، معرف حضور چندگانه او به عنوان یک اکتیویست شورمند، یک مدافع حقوق برابر آرمانخواه و یک تحلیلگر و نظریه پرداز در جنبش زنان است.
بدین اعتبار، پرداختن به اهمیت مشارکت زنان در انتخابات شوراهای شهر و روستا در این بخش از کتاب نمیتواند بدون تأثیر از وقایع تلخ سیاسی از جمله قتلهای زنجیرهای در آن سال شوم صورت گیرد: “در سال ۱۳۷۷ هنگامی که برای نخستین بار قرار بود انتخابات شوراها برگزار شود، ما شاهد وقایع تلخی بودیم، از جمله جان باختن شخصیتهایی همچون پروانه فروهر (به عنوان یکی از معدود زنانی که در عرصه مردانه سیاست قد علم کرده بود) همچنین داریوش فروهر، محمد مختاری، و نیز یکی از معدود مردان مدافع جنبش زنان در آن زمان یعنی محمد جعفرپوینده... ولی در مقابل این حوادث تلخ رویدادهای امیدوارکننده هم کم نبودند، که از همه آنها مهمتر آن بود که در این سال، تعداد زنانی که به دانشگاهها راه یافتند بیش از تعداد پسران شده بود، یعنی به بیش از ۵۲ درصد ارتقاء یافته بود” (ص. ۳۲۳).
خواندن این پاراگراف به عنوان نمونهای از رویکرد حاکم بر مجموعه مطالب این کتاب دریچهای است برای آشنایی با جوهره حقخواهی، تکثرگرایی، دگرپذیری و برابری خواهی نهفته در پیام این کتاب.
آغاز فصل ششم با تصویری موجز از شرایط جنبش زنان در پیش از آخرین انتخابات ریاست جمهوری شروع میشود: گسترش فزاینده بیکاری زنان، افول فعالیتهای مطبوعاتی، فعال شدن نهادهای حراست، حضور دوباره سیستم گزینش استخدامی، دخالت گستردهتر نیروی انتطامی در حوزه خصوصی، تشدید منازعه دولت با نظم بینالمللی و... موجب جابه جایی اولویتهای زندگی شده و به تبع آن بدنه جنبش زنان را کم بنیهتر ساخته بود. دور تازه خروج از کشور و تحلیل این دور از مهاجرت که به قول نویسنده بعد از انتخابات به “سونامی” تبدیل شده بود، از تحلیلهای نو در بررسی مسائل جنبش زنان است.
ائتلاف “همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در فضای انتخابات” هرچند که آن زمان مورد نقد برخی از اعضای جنبش زنان قرارگرفته بود اما اینک پس از سه سال از سوی همان منتقدان همچون حرکتی مؤثر در جنبش زنان یاد میشود.
در صفحات پایانی کتاب، شکل گیری این ائتلاف و تلاشهای معدود فعالانی که مانده بودند و هنوز به امید قدم بر میداشتند بررسی شده است.
بیان این تجربه در تلفیقی از خاطره و تحلیل، گواهی است بر حضور زنانی که همواره از پیشینیان آموخته و با آیندگان سهیم شدهاند. و جان کلام را به گوش مخاطب هشیار رسانیدهاند: «جنبش زنان وقتی میتواند موفق عمل کند و حرکتش تاثیرگذار شود که بتواند به توافق و اجماع حداکثری در مورد آن حرکت دست یابد تا از رهگذر این توافق حداکثری، قادر به بسیج حداکثری نیروها و مخاطبان خود در جامعه زنان باشد،»(ص. ۳۶۳).
نویسنده در خلال مطالب متنوع کتاب و در شرح ماجراهایی که بر جنبش زنان رفته، تلاش میکند تا به قول خودش “روش مدنی و مسالمت آمیز جنبش زنان را در میانه دو قطبی اصلاحطلبی / انقلابیگری” (ص ۱۵) به نمایش بگذارد و نشان دهد که چگونه جنبش زنان توانسته مانند بندبازی ماهر، بر راه باریک و پرسنگلاخ میان این دو قطب، حرکت مستقلش را تداوم بخشد.
هر چند در آثاری که به ذکر نام اشخاص در شکلگیری جریانات میپردازد همواره احتمال از قلم افتادن نام برخی کسان وجود دارد اما پیام اصلی این کتاب گوشزد “حضور دیگران” در ساختن آن “جهان دیگری” است.
تلفیق رویکرد احترام به فردیت و تکریم عمل اجتماعی در نگاه نویسنده کتاب موجب شده که برساختن جهان مشترک را بر عهده انسان مدرن و تنهانیز بگذارد.
همانگونه که هانا آرنت در کتاب وضع بشر میگوید: «هیچ گونه حیات بشری، حتی حیات معتکفی که در پهنه طبیعت گوشه گرفته است، بدون جهانی که مستقیم یا غیرمستقیم بر جضور دیگران گواهی میدهد امکان پذیر نیست. همه فعالیتهای بشری مشروط به این واقعیتاند که انسانها با هم به سر میبرند اما تنها عمل است که خارج از جامعه انسانها حتی قابل تصور هم نیست»(۱).
کتاب حاضر خاطره نویسی به شکل کلاسیک آن نیست اما برگ، برگ این دفترچه خاطرات با چنان تحلیل و بررسی دقیقی همراه است که تعلق اثر حاضر را به سه موضوع تاریخ و سرگذشتنامه، مطالعات زنان، نهادها و سازمان دهی، موجه میسازد.
دوران فترت در تاریخ ایران از دوران مشروطیت تاکنون بارها اتفاق افتاده است. گسست کنونی در گذار به دموکراسی که متأثر از فشارهای اقتصادی، تحولات منطقهای، افزایش تنشهای بینالمللی، افزایش تحریمهای بینالمللی و سیاستهای عنادورزانه و سرکوبگرانه حاکمیت و دولت نسبت به مردم است یک بار دیگر سکوتی را بر جنبشهای اجتماعی حاکم کرده که با توجه به تجارب گرانقدر جنبش زنان، چنانچه رمقی برای کنشگران و اندیشه ورزانش باقی بماند، فرصتی برای تعمیق نظریهها و خواستهها خواهد شد.
“... باران که بارید
هر جویباری
چندان که گنجای دارد،
پُر میکند پیمانه اش را” (ص.۱۵)
———————————-
پانوشتها:
بهار جنبش زنان. نوشین احمدی خراسانی. تهران : ناشر مولف. ۱۳۹۱. ۳۷۲ص.
۱. وضع بشر.هانا آرنت. ترجمه مسعود علیا. تهران. انتشارات ققنوس. ۱۳۹۰. صص.۶۵-۶۶