.(JavaScript must be enabled to view this email address)
persiran.se | پرس ایران
نمایش فیلمی تحت عنوان “بیگناهی مسلمانان”، که فیلمی بیارزش، توهینآمیز به پیامبر اسلام و مالامال از هجواست، دستآویز برخوردهای خشونتباری در سراسر جهان شد که میتواند درواقع “به مقصود رسیدن” تولیدکنندگان و حامیان تهیه این فیلم قلمداد شود. بدین معنی که دقیقاً در شرایطی که بحث علنی درباره تروریستهای مسلمان، حمله به ایران، خشونت مسلمانان... مطرح است و بحث و گفتگوی جهانی در سازمان ملل جریان دارد، توپی به میدان پرتاب میشود و خوراک تبلیغاتی برای توجیه “عملیات مقابله با تروریسم اسلامی” وارد بازار میشود.
بیدرایتی، بیتدبیری و طبیعتاً خشونتطلبی حاکمان بر کشور ایران نیز آنها را وارد این “کارزار ایذائی” کرده، و خشونت متقابل با پشتوانهی افکارعمومی جهانی را توجیه میکند.
فیلم “بیگناهی مسلمانان” نه تنها سطحی و بیارزش بود، که جنبش مخالفان حکومت ایران، ازجمله جنبش سبز را با نماسازی از صحنهی قتل ندا آقاسلطان توسط نیروهای امنیتی جمهوریاسلامی به ریشخند گرفته بود.
اکنون نقولا بیسلی نقولا، فردی که گفته میشود سازندهی فیلم “بیگناهی مسلمانان”، فیلم توهین آمیز به پیامبر اسلام است، به دلیل زیر پا گذاشتن شروط آزادی خود در کالیفرنیا دستگیر شده است.
این فرد دو سال پیش به جرم جعل اسناد بانکی دستگیر شده و به دو سال حبس محکوم شده بود، اما یک سال بعد، پیش از اتمام دورهی دو سالهی محکومیتش، به صورت مشروط از زندان آزاد شده بود.
بر اساس قوانین آزادی بیان در آمریکا، پلیس این کشور اجازه ندارد نقولا را به دلیل محتوای فیلم دستگیر کند.
پیش از این مقامهای آمریکایی از شرکت گوگل خواسته بودند که این فیلم ویدئویی را که تاکنون باعث کشته شدن دست کم ۳۰ نفر، از جمله سفیر آمریکا در لیبی شده ، از وب سایتهای خود حذف کنند. شرکت گوگل اما با این کار موافقت نکرده و گفته بود که: “این ویدئو قوانین این شرکت را زیر پا نمیگذارد.”
همزمان و با حکم حکومتی جمهوریاسلامی سایتهای مرتبط با شرکت گوگل در ایران چندروزی فیلتر شدند که برای کاربران اینترنتی در ایران و در سطوح مختلف مشکلات فنی و کاربردی بسیاری به وجود آورد.
در حکومت اسلامی حاکم بر ایران، پیش از این و بطور سیستماتیک فشار و آزار و اذیت پیروان مذاهب غیردولتی مرسوم بوده است. این تبعیض و آزار که از نشانه و علامتگذاری مراکز و محلهای کسب و کار افراد، تحت عنوانِ “اقلیتمذهبی” شروع شد، به تحقیر، تهدید، تخلیه اجباری محل سکونت و کسب و کار، تبعید، تعقیب و موارد متعددی اعدام ازجمله پیروان مذهب بهائیت، یهودیان، زرتشتیان و مسیحیان انجامید. اکنون این دایره محدودتر شده و پس از فشارها و آزار و اذیت آشکار دراویش، عاقبت و بطور علنی گریبان مسلمانان اهل تسنن را نیز گرفته است. اکنون مسلمانان سنی برای تاسیس مساجد باید از مرکز بزرگ اسلامی (وابسته به دولت) مجوز بگیرند. در استان کردستان، ۱۷ معلم سنی ممنوعالتدریس شدهاند. نخبگان اهل سنت در اعتراض به وضعیت خود نامهی سرگشادهای به علی خامنهای نوشتهاند اما پاسخی دریافت نکرده اند.
شیرین عبادی، مدافع حقوق بشر و برندهی جایزهی صلح نوبل، نیز با آغاز سال تحصیلی جدید در ایران، از ایجاد محدودیت برای تعدادی از شهروندان به دلیل جنسیت، اعتقادات مذهبی و مشکلات اقتصادی، انتقاد کرد و آن را مغایر با تعهدات بینالمللی دولت ایران در زمینهی حقوقبشر دانست. در این رابطه خانم عبادی همچنین از اجرای طرح جداسازی دانش آموزان دختر و پسر انتقاد کرد و نتیجهی آن را بازماندن تعدادی از دختران از تحصیل دانست.
در عرصهی صنفی، مزدبگیران، ازجمله کارگران، کارمندان و بازنشستگان در هفتههای اخیر بیشترین فشارها را چه بلحاظ حقوق صنفی و چه اقتصادی متحمل شدند. این فشارها بروز اعتراضات متعدد و پراکنده، اما مسالمتآمیز و علنی را به دنبال داشت. از جملهی این اعتراضها، به اعتراض آموزگاران قراردادی و کارگران، ازجمله امضاء طومار ۲۰ هزار نفری کارگران در ایران به وزیر کار و درخواست دریافت دستمزد واقعی خود از مسئولان و نیز اعتراضهای دانشجویان ازجمله به تفکیک جنسیتی، حذف دختران از بسیاری از رشتههای دانشگاهی و مشکلات ارزی دانشجویان مشغول به تحصیل در خارج، میتوان اشاره کرد.
یکی دیگر از این موارد اعتراضها در استان سمنان اتفاق افتاد که بازنشستگان با انعقاد قرارداد مجدد با بیمه دی که توانایی ارائهی خدمات به بازنشستگان را ندارد و به تعهدات بیمهای خود پایبند نیست، اعتراض کردند. هر روزه تعداد زیادی از بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی با مراجعه به کانون از نحوه خدمات درمان تکمیلی بیمه دی شکایت کرده و از کانون خواستار پی گیری مشکلاتشان بودهاند.
بیمهی تکمیلی بطور عمده برای بازنشستگانی که دارای کهولت سن هستند، ضرورت داشته و اهمیت دارد. مسئولان کانون و سازمان تامین اجتماعی به نارضایتیهای بازنشستگان از بیمه تکمیلی دی توجهی نکردهاند و مجدداً با این بیمهگر بدون نظر کانونهای استانی و بازنشستگان قرار داد امضاء کردهاند.
بسیاری از بیمه شدگان با ارسال مدارک پزشکی به بیمه دی بعد از گذشت ماهها هنوز نتوانستهاند هزینههای درمان خود را دریافت کنند.
بنابه شواهد موجود، این اعتراضها نسبت به فشار به اصناف و قشرهای مختلف جامعه به دلیل ناکارآمدی حکومت، تبعات دیگری نیز دارد که ازجمله به بوجود آمدن کانونهای صنفی واقعی را که بر بستر مطالبات روزمره و ملموس استوار است، میتواند به دنبال داشته باشد؛ نهادهای خودجوشی که توسط نیروهای به زعم حکومت، “خارجی” بوجود نیآمده و عنصر تئوری توطئه در آن بیتأثیر خواهد بود.
آخرین سفر احمدینژاد به آمریکا و حضور وی در نیویورک و در اجلاس سازمانملل متحد، و حاشیههای آن ازجمله حمله به مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه، و سخنان احمدینژاد دربارهی ارتباط با آمریکا نیز بحثهایی را دامن زد.
احمدینژاد در این سفر در سخنرانی خود در سازمان ملل مواضع نرمتری نسبت به ارتباط با آمریکا اتخاذ کرد که انتقادهای بسیاری را در داخل کشور به همراه داشت.
او در این باره گفته بود: “بنده جزء کسانی هستم که معتقدم امکان تداوم این شرایط بین ایران و آمریکا وجود ندارد و باید این وضعیت بهبود یابد. دو کشور بزرگ، موثر و قدرتمند، ۳۳ سال است که رودرروی یکدیگر قرار گرفتهاند و اگر در این مدت همافزا با یکدیگر عمل کرده بودند، امروز شرایط بینالمللی شکل دیگری داشت.”
او حتا در رابطه با فیلم ضد اسلامی جنجالبرانگیز در مصاحبهای اعلام کرد: “من اعتقاد ندارم که دولت آمریکا پشت این کردار زشت و توهین آمیز بوده است، اما واکنشها در بسیاری از کشورهای اسلامی و البته ایران، انعکاس دهندهی مخالفت ملتها با سیاست اشغالگری و سلطهجویی آمریکا بود.”
صحبتهای وی گمانه زنیهایی را باعث شد، بر این اساس که ممکن است احمدینژاد در این باره با خامنهای مشورت کرده باشد که سخنان مشاور ویژهی خامنهای، علی اکبر ولایتی، این احتمال را به طور کامل رد کرد.
علیاکبر ولایتی در این باره اظهار داشت که: “سیاست کلی ایران (جمهوریاسلامی) در خصوص ارتباط با آمریکا مانند گذشته است و هیچ تصمیمی در تغییر این سیاست گرفته نشده و ایران (جمهوریاسلامی) به سیاستهای استوار گذشته که پایهگذار آن امام بود و رهبر معظم انقلاب نیز آن را تایید کرده، پایبند است.”
به هر رو، سخنان احمدینژاد در مورد ارتباط مستقیم با آمریکا به همان اندازه جدی گرفته شد که “عذرخواهی وی از مردم آمریکا” به دلیل بوجود آمدن مشکلات ترافیکی برای مردم نیویورک بعلت حضور وی در این شهر!
تصور احمدینژاد نسبت به اینکه او قادر خواهد بود از اختلافنظر و اختلاف سیاست بین رامنی و اوباما در حمایت از اسرائیل در حمله به ایران بهرهبرداری کند، توهمی بیش نیست و جدی نیز گرفته نشد.
ادامهی تهدید اسرائیل توسط “حکومت جمهوریاسلامی” که تهدید علنی “ایران” توسط این دولت به “بازگرداندن این کشور به عصر حجر” را به دنبال داشت، “اعتراف” مسئولین حکومت به اینکه جمهوریاسلامی برای حفاظت از تاسیسات اتمی خود اطلاعات نادرستی را ارائه کرده است، سقوط آزاد ارزش ریال در برابر ارزهای جهان و بیتدبیری نظام در برابر پدیدهای فاجعهبار با ابعادی اینچنین وسیع، تا مواردی کوچکتر از جمله مجرم شناخته شدن خبرگزاری “رویترز” در دادگاه مطبوعات ایران، توقیف روزنامهی شرق و دستگیری مدیران مسئول این روزنامه و روزنامهی مغرب، تا دستگیری فعالین مدنی، فشار بیشتر بر اقلیتهای مذهبی که اکنون به مسلمانان اهل سنت رسیده است، فیلترینگ سایتهای اینترنتی، اختلال در خطوط تلفنی، افزایش اعدامهای علنی، مانورهای خیابانی پلیس ضدشورش و مانور نظامی در خلیج فارس، حمایت علنی از دیکتاتور سوریه، دستگیری فرزندان هاشمیرفسنجانی و تلاش برای حذف هاشمیرفسنجانی، از آخرین حلقههای امکان راهبرد دیپلماسی با جمهوریاسلامی، و بسیاری موارد دیگر، نشان از این دارد که حاکمیت نظامیان در حال خط و نشان کشیدن است، مبنی بر اینکه “آنها آمادهی انجام هرگونه رفتار خشونتباری برای حفظ قدرت و مکنت بادآورده خود هستند.” و این حفظ قدرت را تنها در شرایط جنگی طولانی و فرسایشی ممکن میدانند و از این رو به دنبال بوجودآوردن شرایط برای چنین فاجعهای هستند. متأسفانه نبود عنصر ملی در تفکر حکومتگران بر ایران، استفاده از چنین حربهای را توجیه میکند. استدلال “محکم و غیرقابلخدشه بودن مواضع مقتدرانهى جمهورىاسلامى”، برخاسته از یک نظام فکرى غیرمستدل، غیرعالمانه و متکی بر سلیقهی سیاسى بر بستر منافع اقتصادی نظامیان حاکم بر ایران است. از همین روست که در جدال سیاست جهانی که شوربختانه توسط برخی رسانههای بینالمللی به غلط در به کاربردن نام “حکومت جمهوریاسلامی”، بدون مرزبندی از نام “ایران” یاد میشود. این استفادهی غیرمسئولانه از نام کشور ایران میتواند در تقابل با منافع درازمدت کشور و مردم ایران قرار گیرد، بدین معنی که سیاستمداران باید به رسانهها گوشزد کنند که تفاوت است بین ایران و حکومت اسلامی حاکم بر ایران. وقتی برای مثال اسرائیل از به کار بردن بمبی در مقابل “ایران” که این کشور را به عصرحجر بر خواهد گرداند میگوید، این دیگر منظور تنها “جمهوری اسلامی” نیست، بلکه “ایران” است که به عصر حجر باز خواهد گشت و موضوع از مهار حکومتی بنام “جمهوری اسلامی” فراتر میرود! انتظار ایرانیان این است که سیاستمداران و رسانهها در کاربرد کلمههای “جمهوریاسلامی” و “ایران” این تفکیک و اختلاف را در نظر داشته باشند و منافع بلند مدت ایران و ایرانیان را قربانی منافع اقتصادی جنگافروزان از هر سو که هستند، ننمایند.