iran-emrooz.net | Wed, 26.09.2012, 2:55
فرزندان آیت الله، پیش «بچههای مردم»
کلمه/سید مهرداد طباطبایی
آقای هاشمی! به خانواده بزرگ زندانیان سیاسی خوش آمدید
چهارشنبه ۵ مهر ۱۳۹۱
چکیده: آقای هاشمی! به جمع مردم مظلوم و بیپناه، به جمع خانوادههای زندانیان سیاسی، به جمع رانده شدگان از قدرت به جرم پایبندی به حقیقت، به جمع کسانی که از سالها قبل به تحقق آرمانهای انقلاب با شیوههای موجود تردید کردند، به جمع مدیران سابق نظام که بر باد رفتن سرمایههای کشور را میبینند و جز خون دل خوردن کاری نمیتوانند، به جمع آنها که ۳۳ سال قبل به خیابانها آمدند تا به ۲۵۰۰ سال حکومت سلطانی پایان دهند و امروز میبینند هنوز به آنچه که میخواستند نرسیدهاند، به جمع کسانی که انقلاب را منحرف شده میبینند و میخواهند هرطور که میتوانند برای بازگرداندن آن به مسیر اصلی آستینها را بالا بزنند، به جمع صاحبان چشمهای نگرانی که بیمناک آیندهی ایراناند، به جمع مظلومانی که تنها عدالت را میخواهند و امید چندانی به تحقق این آرزو در دوره حاکمیت فعلی ندارند، به جمع متکثر آنها که با هر فکر و جهتگیری سیاسی میخواهند از گذشته درس بگیرند و انقلاب را از دست غاصبان نجات دهند و به مردم بسپارند؛ به راه سبز امید که میخواهد ایران فردا را رقم...
در دو روز گذشته، دو فرزند آقای هاشمی رفسنجانی بازداشت شدند. اجرای حکم فائزه هاشمی، درست در روزی انجام شد که قرار بود برادرش مهدی به کشور برگردد. فردای آن روز هم سعید تاجیک که متهم به هتاکی ناموسی به فائزه هاشمی بود و آزاد بودنش در افکار عمومی سوال برانگیز مینمود، به زندان برده شد تا نمایشی از عدالت قضایی به مردم عرضه شود. غافل از اینکه اگر هیچ دلیل دیگری هم بر سیاسی بودن این بازداشتها نباشد، همزمانی آشکارا عامدانهی آنها، با زبانی صریح فریاد میزند که این احکام و این رفتارها سیاسی است، نه قضایی، و صحبت از اجرای قانون و عدالت در این پروندهها، تنها یک شوخی است.
طبعا در نظام جمهوری اسلامی آرمانی – و نه نظامی که هم اکنون ربوده و استحاله شده و از آنچه قرار بوده باشد دیگر چیزی در آن باقی نمانده – همه باید در برابر قانون مساوی باشند؛ چه فرزند رئیس جمهور اسبق، چه فرزند رهبر فعلی، چه معاون رئیس دولت، چه سپاهیان متخلف و سرکوبگران مردم در خیابانها و … و حتی شخص ولی فقیه، که برابری او با دیگر شهروندان، از جمله اصول اجرا نشده و معطل ماندهی قانون اساسی است. اما مردم کوچه و خیابان بهتر از همهی تحلیلگران میدانند که بازداشت یکبارهی فائزه و مهدی هاشمی، سیاسی است و برای تحت فشار قرار دادن هاشمی؛ حال هر تحلیلی که از هدف و غایت این فشار و برخوردها داشته باشیم.
اما یک جنبه از ماجرا هست که موضوع این نوشته است؛ اینکه آیت الله هاشمی به آنچه که فردای روز انتخابات ۸۸ با فرزندانش در میان گذاشته بود، در مجموع پایبند مانده و به جای همدستی با حاکمیتی که جدایی از مردم را در پیش گرفته، ایستادن در کنار مردم را انتخاب کرده است. این انتخاب در سخنان وی در نماز جمعه ۲۶ تیر ۸۸، در بسیاری از یادداشتها و سخنرانیهای پس از آن و نیز در راهکارهایی که برای خروج از بحران ارائه شده و آخرین آنها تاکید بیکم و کاست بر برگزاری انتخابات آزاد بود، نیز بازتاب پیدا کرده است. بهای این تصمیم هاشمی نیز جفاهای مکرری بود که در این سه سال بر او رفت، و آخرین آنها بازداشت فرزندانش؛ برخوردی که شرایط را تا حد زیادی متفاوت از قبل کرده است.
فرزندان آیت الله اکنون پیش «بچههای مردم» رفتهاند. آنها که جریان اقتدارگرا شایعات بسیاری را علیهشان پخش کرده بود، اکنون در وضعیتی همانند بسیاری از فرزندان کشور و انقلاب قرار گرفتهاند که از سه سال قبل به زندانهای حاکمیت غاصب نظام برده شدند. حالا دیگر، بیحرف پس و پیش، میتوان گفت که: آیت الله هاشمی نیز اکنون یکی از اعضای خانواده بزرگ زندانیان سیاسی در ایران است. خانوادهای که هزاران تن از دلسوزان انقلاب و دوستداران امام، منتقدان دلسوز رهبران نظام و ایثارگران بینام و نشانی که خیلیها آنها را نمیشناختند، در سه سال اخیر به عضویت آن درآمدهاند.
بیتردید و بیتعارف، بخشهایی از جامعه ایران به هاشمی نقدهای جدی داشتهاند. برخی که به سوابقی از نظام انتقاد دارند، او را نیز در خطاهای گذشته سهیم میدانند. برخی دیگر از روحیات و عملکرد دولت او و به ویژه از سیاستهای اقتصادی دورهی سازندگی ناراضی بودهاند و هنوز آن گلایهها در فکر و بیان آنها باقی مانده است. برخی دیگر هم موقعیت میانه رو و نیز شیوهی خاص سیاست ورزی او را نمیپسندند. البته بخش قابل توجهی از جامعه هم همین هاشمی را با همه خصوصیات و سوابق و حتی گاهی تناقضهایش، میپسندند و حتی برخی شخص او را نجات بخش کشور در شرایط بحرانی موجود میدانند. نقدها و نگاههایی که بسیاری از آنها بصیرانه، عمیق، واقع بینانه و یا دست کم قابل تأمل است.
اما در کنار همهی این ذهنیتهای موجود در جامعه، دو سابقهی مهم نیز وجود دارد که نمیتوان نادیدهشان گرفت: اول اینکه با همه تخریبها، بخش قابل توجهی از جامعه و اکثریت خوبی از نخبگان در انتخابات نهم ریاست جمهوری بر سر حمایت از او در برابر نامزد جریان تحجر و خشونت، اجماع کردند؛ و دوم اینکه مواضع همدلانه هاشمی رفسنجانی در سه سال اخیر با معترضان و منتقدان و مسیری که او – به گفتهی دخترش فاطمه، در مصاحبه با کلمه – از فردای روز انتخابات، انتخاب کرد و در نمازجمعهی مشهور تهران نیز عیان شد و در برکناری از ریاست مجلس خبرگان نیز پاسخ گرفت، از خاطر مردم نرفته است.
اکنون موقعیت سی ساله و موضع سه سالهی آیت الله، به این نقطه منتهی شده که نظامی که او نقش غیر قابل انکاری در ایجاد و تثبیت آن داشت، فرزندانش را زندانی کرده و در کنار صدها فرزند دیگر این نظام و کشور نشانده که تنها جرمشان انتقاد و خواست اصلاح و بازگشت به آرمانهای اولیه انقلاب است؛ جرمی به بزرگی مجیز نگفتن، آنچنان که خود هاشمی گفته است. این جرم بزرگ البته برای حاکمیت اقتدارگرا و انحصارطلب فعلی قطعا مایهی سرشکستگی است؛ اما بیشک برای هاشمی مایهی سربلندی است. او حالا دیگر شخص دوم یا چندم نظام نیست، یکی از مهمترین چهرههای کهنه کار انقلاب است که از بسیاری از وابستگیها دل کنده و در تقابل با سلطهی خودکامگی مطلقهی فردی و برادران قاچاقچی و دولت انحرافی و روحانیان دین به دنیا فروخته و بسیجیان جنگ ندیده و …، سمت دیگر را برگزیده و با مردم بودن را انتخاب کرده است.
آقای هاشمی! به جمع مردم مظلوم و بیپناه، به جمع خانوادههای زندانیان سیاسی، به جمع رانده شدگان از قدرت به جرم پایبندی به حقیقت، به جمع کسانی که از سالها قبل به تحقق آرمانهای انقلاب با شیوههای موجود تردید کردند، به جمع مدیران سابق نظام که بر باد رفتن سرمایههای کشور را میبینند و جز خون دل خوردن کاری نمیتوانند، به جمع آنها که ۳۳ سال قبل به خیابانها آمدند تا به ۲۵۰۰ سال حکومت سلطانی پایان دهند و امروز میبینند هنوز به آنچه که میخواستند نرسیدهاند، به جمع کسانی که انقلاب را منحرف شده میبینند و میخواهند هرطور که میتوانند برای بازگرداندن آن به مسیر اصلی آستینها را بالا بزنند، به جمع صاحبان چشمهای نگرانی که بیمناک آیندهی ایراناند، به جمع مظلومانی که تنها عدالت را میخواهند و امید چندانی به تحقق این آرزو در دوره حاکمیت فعلی ندارند، به جمع متکثر آنها که با هر فکر و جهتگیری سیاسی میخواهند از گذشته درس بگیرند و انقلاب را از دست غاصبان نجات دهند و به مردم بسپارند؛ به راه سبز امید که میخواهد ایران فردا را رقم بزند، خوش آمدید.
خوب میدانید که راهی که در پیش گرفتهاید و گرفتهایم، دشوار و طاقت فرسا است؛ هزینهها دارد و سختیها به همراه میآورد. اما این کاهش وابستگی به قدرت و فرصت بینظیر برای همراهی با ملت را قدر بدانید. تاریخ گاهی فرصتهای غیر قابل تکراری پیش روی ما میگذارد. از امام علی (ع) آموختهایم که فرصتها چون ابرها در گذرند؛ و باز آموختهایم که به مالک اشتر فرموده است: مردم همانگونه درباره تو قضاوت میکنند که تو دربارهی پیشینیان قضاوت میکنی. شرط قدر دانستن این فرصت، التزام به الزامات این موقعیت است، که چگونگی آن را سیاستمداری چون شما بهتر میدانید.
مردم میدانند و شما هم لازم است بیش از پیش توجه کنید که امروز وقت توقف در گذشته نیست؛ برای نجات ایران و گذر به فردایی عبور کرده از بحران، باید همه دست به دست هم دهیم و نگذاریم میراث امام و انقلاب و ثمرهی خون شهیدان و جهد همهی جهادگران تاریخ معاصر ایران، به ویژه شهدای انقلاب و دفاع مقدس و جنبش سبز مردم ایران و آسیب دیدگان و رنج کشیدگان و تمام این دوران اخیر ایران عزیز، به پای قدرت طلبیهای موجود و خودخواهی و یکه سالاری حاکم و انبوه فسادها و انحرافهای ناشی از آن، قربانی شود. باید همچون سالهای دفاع مقدس، یک یاعلی و یا همچون سال ۸۸ یک یاحسین بگوییم و یکصدا و یکدل بر راهی که انتخاب کردهایم، بایستیم؛ حتما در این صورت، دست یاری حق نیز یاریگر ما خواهد بود که خود وعده داده است: الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون.