iran-emrooz.net | Tue, 18.09.2012, 10:54
سلمان رشدی ۲۴ سال پس از ‘آیات شیطانی’
بی بی سی / مسعود عزیزپور
دوشنبه 17 سپتامبر 2012 - 27 شهریور 1391
سلمان رشدی با انتشار زندگینامهای به عنوان "جوزف آنتون" از نه سال زندگی پنهانی خود پس از فتوای آیت الله خمینی گزارش داده است. خاطرات نویسنده ۶۵ ساله روز سهشنبه (۱۸ سپتامبر) به طور همزمان در ۲۷ کشور جهان به چندین زبان غربی منتشر میشود. متن اصلی کتاب را انتشارات راندوم هاوس، بزرگترین انتشاراتی زبان انگلیسی، منتشر کرده است.
نویسنده هندیتبار بریتانیایی، پس از "آیات شیطانی" چند رمان و داستان منتشر کرد، اما هرگز به شکل خاص درباره فتوای آیتالله خمینی، چیزی انتشار نداد. او از سالها پیش وعده داده بود که تجارب و خاطرات خود را از "فتوا" در نوشتهای جداگانه بازگو کند. اکنون خاطرات مفصل او از این دوران منتشر شده است.
سلمان رشدی درباره وجه تسمیه کتاب خاطرات خود چنین توضیح میدهد که در آغاز دورانی که ناچار بود زندگی مخفی در پیش گیرد، باید برای خود نامی انتخاب میکرد تا شناخته نشود. او از ترکیب نام کوچک دو نویسنده محبوب خود یعنی جوزف کنراد و آنتون چخوف، نام "جوزف آنتون" را برای خود برگزید.
سلمان رشدی در صفحات پایانی خاطرات خود توضیح میدهد که دوران وحشتبار زندگی او در مخفیگاه بیش از نه سال طول کشید. تنها با روی کار آمدن اصلاحطلبان در ایران بود که او احساس کرد میتواند به زندگی عادی برگردد. سید محمد خاتمی، رئیس جمهور ایران در مصاحبهای در ژوئن ۲۰۰۱ گفت که ماجرای سلمان رشدی از نظر او "موضوعی خاتمهیافته" است. در همان زمان کمال خرازی، وزیر خارجه وقت ایران، گفت که جمهوری اسلامی در اجرا یا عدم اجرای "فتوای قتل سلمان رشدی" دخالت نخواهد کرد. سلمان رشدی اکنون در نیویورک زندگی میکند.
ختم یک زندگی
خاطرات سلمان رشدی که به آن نام "تاریخ شخصی" داده، با لحن روایی بیان شده و نویسنده یا راوی، از خود با ضمیر سوم شخص "او" سخن گفته است. متن، به سبک داستانهای مدرن، میان زمانهای گوناگون پس و پیش میرود. نوشته مرز میان دنیای حرفهای و زندگی شخصی را بر میدارد، هم از رویدادهای مهمی مینویسد که کتاب "آیات شیطانی" را در مرکز توجه جهانیان، به ویژه مردم مسلمان، قرار داد و هم از روابط شخصی خود با زن و فرزندش.
خاطرات از سال ۱۹۸۹ و با یادآوری سخن یک خبرنگار بنگاه بیبیسی شروع میشود که به او گفته است: "زندگی پیشین او به پایان رسیده و زندگی تازهای برای او شروع شده است."
نویسنده توضیح میدهد که از چندی پیش آخرین کتاب او "آیات شیطانی" با توجهی غیرعادی روبرو شده و اکنون به "بزرگترین خبر روز" تبدیل شده است. تمام رسانههای جمعی و محافل سیاسی از "فتوا" سخن میگویند و می کوشند آن را درک و تفسیر کنند.
در فتوایی که رهبر انقلاب اسلامی ایران صادر کرده، آمده است: "به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مىرسانم مؤلف كتاب آيات شيطانى كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است، و همچنين ناشرين مطلع از محتواى آن، محكوم به اعدام مىباشند. از مسلمانان غيور مىخواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسى جرأت نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود شهيد است. انشاءاللّه. ضمنا اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد."
این فتوا روز سهشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ (برابر ۱۴ فوریه ۱۹۸۹) صادر شده است.
از این لحظه "او" تلاش میکند، خونسردی خود را حفظ کند و به زندگی عادی ادامه دهد، اما ازدحام خبرنگاران مدام پیرامون او بیشتر شده است: "آنها به او چنان نگاه میکردند که انگار محکومی است که به سوی چوبۀ دار یا صندلی الکتریکی برده میشود."
بستگان و دوستانش به او دلداری میدهند که فتوا را زیاد جدی نگیرد، زیرا "برای زمامداران ایران امری عادی است، که هر روز فرمان مرگ کسی را صادر کنند."
اما کسانی هم به او توصیه میکنند که باید خود را برای زندگی تازهای آماده کند، زیرا در هر قدم مرگ او را تهدید میکند. مشکل این است که: "خمینی تنها یک روحانی بانفوذ نیست. او رهبر حکومتی است که به قتل شهروندان کشورهای دیگر، که از نظر حقوقی هیچ اختیاری بر آنها نداشته، حکم داده است. قاتلانی در خدمت او هستند که در داخل و خارج کشور به کشتن 'دشمنان' دست میزنند."
آشنایی با "آیات شیطانی"
سلمان رشدی در خانوادهای مسلمان بار آمده و به تاریخ اسلام علاقهمند بود. او توضیح میدهد که در جریان تحصیلات خود در دانشگاه کمبریج در سال ۱۹۶۶ با داستان "آیات شیطانی" آشنا شده است و سپس آن را از قول برخی از مورخان و مفسران اسلامی بازگو میکند.
در تاریخ طبری به برخی روایات اشاره شده که مورد وثوق مورخان و پژوهشگران معتبر اسلام نیست. در این روایات ادعا شده که آیاتی در قرآن وجود دارد که ابتدا از سوی پیامبر اسلام به قرآن اضافه شده است اما پیامبر سپس با بیان اینکه این آیات از منبع وحی الهی نازل نشده اند، آنها را از کتاب مقدس مسلمانان حذف کرده است.
سلمان رشدی، دانشجوی ۱۹ ساله تاریخ که قصد داشت در آینده نویسنده شود، این روایات را به خاطر سپرد و ۲۳ سال بعد بر آن شد بر پایه آن رمانی بزرگ بنویسد. اما او که سیر و سلوک اقوام مسلمان را دنبال میکرد، خبرها و داستانهایی شگفتانگیز را به لوح خاطر میسپرد.
برای نمونه: "در فوریه ۱۹۸۳ در پاکستان ماجرایی غریب پیش آمد: ۳۸ مسلمان شیعه که مرید زنی جوان به نام نسیم فاطمه بودند، ایمان داشتند که چون لطف و عنایت خداوند با آنهاست، "دریای عرب" در پیش پای آنها شکاف برمیدارد تا آنها بتوانند پای پیاده برای زیارت از کراچی به کربلا بروند. آن مریدان به دنبال مرشد خود به سوی دریا رفتند و بسیاری از آنها در آب غرق شدند. اما غریبترین بخش ماجرا این بود که کسانی که نجات یافته بودند، ادعا میکردند که دریا به راستی شکاف برداشته و آنها معجزه را به چشم خود دیدهاند."
سلمان رشدی مینویسد: "او از یک سال پیش به این ماجرا فکر میکرد. او قصد نداشت به شیعیان پاکستان بپردازد، لذا در داستان خیالی خود آن زایران را افرادی سنیمذهب و اهل هندوستان گرفت که قصد داشتند نه به کربلا، بلکه به زیارت حج بروند. اما ایده اصلی، یعنی خشک شدن دریا، در طرح داستان او باقی ماند."
اما هم داستان "آیات شیطانی" و هم "معجزه زیارت دریایی" تنها ماجراهای فرعی کوچکی در رمان هستند. رمان سلمان رشدی سیری سرسامآور و شلوغ در اعتقادات اسطورهای و باورهای جادویی است. دهها و صدها داستان به هم پیوسته، با سرشت واقعی یا خیالی، وارد شبکه پیچیده داستان میشوند و کلافی تودرتو از روایتهای عجیب به وجود میآورند.
مضمون اصلی رمان را شاید بتوان مهاجرت اهالی شرق و "هبوط" آنها در دنیای مدرن دانست. سرگذشت مردمی که با آرزوی زندگی بهتر از جوامع شرقی به اروپا، به ویژه بریتانیا، آمده و حال در برزخ میان سنت و مدرنیته سرگردان ماندهاند. آنها از ریشههای اجدادی خود کنده شدهاند و اکنون برای رسیدن به هویتی تازه به هر چیزی، واقعی یا مجازی، چنگ میاندازند.
سلمان رشدی بیش از چهار سال از عمر خود را صرف نوشتن کتابی کرد که او را برای همیشه از زندگی عادی محروم ساخت.
جنگ اعتقاد با تخیل
کتاب "آیات شیطانی" روز دوشنبه ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۸ (برابر ششم مهرماه ۱۳۶۷) در لندن منتشر شد. نویسنده کتاب پیش از این با دو رمان "بچههای نیمه شب" و "شرم" به شهرت جهانی رسیده بود، (هر دو کتاب به فارسی ترجمه شده اند). خوانندگان و محافل ادبی در انتظار کتاب تازه این نویسنده بودند. خوانندگان با کتاب، چنان که واقعا بود، یعنی یک اثر ادبی، برخورد کردند. درباره آن نقدها و بررسیهای زیادی منتشر شد. بسیاری آن را زبان تمثیلی مهاجرانی بی نام و نشان دانستند که از درد بیگانگی و پریشانی فرهنگی رنج میبرند.
برخی از منتقدان کتاب را شاهکاری برجسته دانستند، درحالیکه دیگران آن را از دو رمان پیشین نویسنده ضعیفتر ارزیابی کردند، اما همه بیان خیالانگیز، زبان شاعرانه و قلم نیرومند نویسنده را ستودند.
«اما به زودی کتابی که "او" نوشته بود و قبل از هر چیز یک اثر ادبی بود، از میان برداشته شد و به جای آن متنی به میان آمد که آن را "دیگران" با تعصبات و تصورات خود نوشته بودند... بدین ترتیب برای سالهایی دراز، "آیات شیطانی" از زندگی عادی یک اثر ادبی محروم ماند. کتاب چیزی کوچکتر و زشتتر شد: یک دشنام؛ و او دشنامگو شد، نه تنها در نگاه مسلمانان، بلکه برای عامه مردم."
"جهاد" علیه یک کتاب
ده روزی پس از انتشار کتاب، محافل دینی در هند و پاکستان به انتشار کتاب اعتراض کردند، آن را اثری توهینآمیز به اسلام دانستند و از دولت بریتانیا محاکمه و مجازات نویسنده را خواستار شدند. اعتراض اسلامگرایان متعصب در هند و پاکستان به خشونت کشیده شد، چند کشته و زخمی به جا گذاشت.
موج اعتراضات به ویژه از ژانویه ۱۹۸۹ در بریتانیا بالا گرفت. در شهرهای برادفورد، بالتون، بیرمنگام و لندن انبوه معترضان که بیشتر اتباع مسلمان هند و پاکستان بودند، به خیابان رفتند، نسخههای کتاب را سوزاندند، به "او" دشنام دادند و اعدام او را تقاضا کردند.
چیزی نگذشت که اعتراضات به کشورهای دیگر سرایت کرد. در امریکا و استرالیا کتابفروشیها به آتش کشیده شد. ناشران از ترجمه و چاپ "آیات شیطانی" منع شدند، جلسات داستانخوانی لغو شد، چند دفتر ناشر کتاب، انتشارات وایکینگ وابسته به مؤسسۀ پنگوئن، به حال تعطیل در آمد و...
به مؤمنان خشمگینی که طبعا کتاب را نخوانده بودند، چنین تلقین شده بود که سلمان رشدی "آیات شیطانی" را در برابر "آیات رحمانی" یا کلام الله نوشته است. رشدی در هر فرصتی توضیح میداد که کتاب او به هیچوجه درباره اسلام نیست. ماجرای "آیات شیطانی" تنها یکی از مضمونهای فرعی است که کتاب تنها به نقل آن اکتفا میکند. کتاب داستانی بزرگ درباره "جمع مهاجران" است، که طبعا دین و ایمان نیز در آن نقشی دارد.
در واقع تنها در یکی از روایتهای خیالی و هذیانآلود رمان است که نویسنده از زندگی پیامبر اسلام مایه میگذارد. در شهری خیالی به نام "جاهلیه" یک "خانه عشق" هست که در آن دوازده روسپی مشغول کسب و کار هستند. آنها جهت تبلیغ برای خود، نام همسران پیامبر را بر خود میگذارند، تا مشتریان بیشتری جلب کنند. سلمان رشدی در گفتوگویی با روزنامه "گاردین" گفت که هدف او در این صحنۀ کفرآمیز "شوخی با اسلام" بوده است. او گفت که به شهادت تاریخ، پیامبر اسلام اهل طنز و شوخی بوده و بیتردید چنین مزاحی را با خوشرویی میبخشیده است.
در رمان رؤیای هذیانآلود دیگری روایت شده که در مرکز آن یک "امام" بیرحم و شیاد قرار گرفته است. "امام" که مدام در دعا و نیایش به درگاه خداوند است، کرور کرور جوانان را فریب میدهد تا به جبهه جنگ بروند و در راه خدا شهید شوند و به بهشت بروند. چنین صحنههایی شایعهای را بر سر زبانها انداخت: سلمان رشدی که در رمان اول خود به هند و در رمان دوم خود به پاکستان پرداخته، در سومین رمان خود به ایران رفته است.
خشم رهبری سالخورده
نزدیک پنج ماه پس از انتشار کتاب رهبر جمهوری اسلامی به کتاب واکنش نشان داد رشدی: "هنگامی که رهبر پیر در بستر بیماری دراز کشیده بود، پسرش به او خبر داد که چند مسلمان در هند و پاکستان در اعتراض به یک کتاب کشته شدهاند. او به پدر گفت که آن کتاب بر ضد اسلام بوده است. چند ساعت بعد ورقهای به گوینده رادیو داده شد تا آن را بخواند. متنی که از رادیو خوانده شد، یک فتوای حقیقی نبود، زیرا فتوا معمولا سندی رسمی است که به دنبال رسیدگی حقوقی منتشر میشود، اما در اینجا هیچ مرجعی کتاب را بررسی نکرده بود."
فردای آن روز دولت ایران در کشور "عزای عمومی" اعلام کرد "در همدردی با كسانی كه در اعتراض به انتشار كتاب آيات شيطانی در كشورهای جهان به خصوص در پاكستان جان خود را از دست دادند و به عنوان محكوم ساختن توطئه فرهنگی غرب عليه اسلام."
بسیاری عقیده دارند که رهبری جمهوری اسلامی در کتاب سلمان رشدی، حربه تبلیغاتی نیرومندی به دست آورد. تنها چند ماه پیش از آن رهبر جمهوری اسلامی با نوشیدن "جام زهر" به جنگی هشت ساله خاتمه داده بود. جنگی که نه تنها به وعده "صدور انقلاب" تحقق نداده، کشور را به ویرانهای بدل کرده و صدها هزار کشته به جا گذاشته بود.
با گذشت ده سال از "انقلاب اسلامی" کشور به اعماق انزوای سیاسی و بحران اقتصادی فرو رفته بود. در این موقعیت جمهوری اسلامی که با تأخیری چند ماهه به کارزار "کفرستیزی" پیوسته بود، با شتاب تلاش کرد هدایت آن را به دست گیرد و از آن "تنور انقلاب" را گرم نگه دارد. در تهران میلیونها نفر با فریاد "مرگ بر انگلیس" و "رشدی کافر اعدام باید گردد" به خیابان رفتند.
دولت بریتانیا به فتوای آیت الله خمینی اعتراض کرد و آن را با حقوق شهروندان خود مغایر دانست. مارگرت تاچر، نخست وزیر وقت، اعلام کرد که روابط با تهران معلق میشود، تا وقتی که جمهوری اسلامی از "تهدید به خشونت" دست بردارد. نمایندگی بریتانیا در ایران در بیانیهای گفت: «این گونه دعوت به قتل به کلی غیرقابل قبول است".
با ادامه تنشها و اعتراضات وزیران خارجه ۱۲ کشور عضو بازار مشترک، سفرای خود را از تهران فرا خواندند. روابط ایران با بیشتر کشورهای غربی به سردی گرایید. تنها پنج هفته بعد بود که با تغییر لحن تدریجی ایران، نمایندگان خارجی به تهران برگشتند و شرایط رفته رفته به حال عادی برگشت.
زندگی در تاریکی
مقامات امنیتی به نویسنده "آیات شیطانی" گفتند که او دیگر نمیتواند به زندگی عادی خود ادامه دهد. او باید به صورت مخفی، با نام و چهره مخفی، و زیر مراقبت محافظان زندگی کند، آن هم در شرایطی که تمام دنیا از عکس او پر شده بود.
دردسر بزرگ نویسنده این است که پلیس او را از زندگی در خانهاش منع کرده، اما در یافتن مخفیگاهی امن به او هیچ کمکی نمیکند. او هر بار با دردسر فراوان محلی تازه مییابد که ناگزیر است پس از مدتی به مخفیگاهی دیگر برود.
در سراسر جهان فریادهای خشم و نفرت علیه او ادامه دارد. نه تنها خود او، بلکه اطرافیان و بستگانش نیز در معرض تهدید و خطر هستند.
مقامات برای نجات جان او، اما در اصل برای "نجات روابط پرنفع اقتصادی" از او میخواهند که از نوشتن "آیات شیطانی" پوزش بخواهد، "زیرا به خاطر انتشار کتاب او، روابط غرب با دنیای اسلام به بحران کشیده است.»
او به امضای متنی ملایم رضایت میدهد: "به عنوان نویسنده آیات شیطانی واقف هستم که با انتشار این داستان، مسلمانان را در بسیاری از نقاط جهان آزردهام. از این که پیروان حقیقی اسلام را با انتشار این کتاب ناراحت کردهام، عمیقا متأسف هستم."
او خود میداند که این متن نمیتواند مخالفان را راضی کند: "او خود متوجه بود که در متن از ناراحت کردن مردم پوزش خواسته بود و نه از نوشتن کتاب."
چندوچون قضیه برای رهبر جمهوری اسلامی بیاهمیت بود. در ۲۹ بهمن ۱۳۶۷ در تهران بیانیهای تازه منتشر شد: "رسانههاى گروهى استعمارى خارجى به دروغ به مسئولين نظام جمهورى اسلامى نسبت مىدهند كه اگر نويسنده كتاب آيات شيطانى توبه كند، حكم اعدام درباره او لغو مىگردد. امام خمينی فرمودند: اين موضوع صددرصد تكذيب میگردد. سلمان رشدى اگر توبه كند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامى هم خود را به كار گيرد تا او را به درك واصل گرداند."
دفتر امام تصریح کرده بود: "اگر غيرمسلمانی از مكان او مطلع گردد و قدرت اين را داشته باشد تا سريعتر از مسلمانان او را اعدام كند، بر مسلمانان واجب است آنچه را كه در قبال اين عمل میخواهد به عنوان جايزه يا مزد عمل به او بپردازند."
سید علی خامنهای، رئیس جمهور وقت، اظهار داشت برای قتل سلمان رشدی تیری رها شده است که به زودی به هدف خواهد نشست.
در همین رابطه شیخ حسن صانعی، مدیر بنیاد پانزده خرداد، برای قاتل سلمان رشدی، یک میلیون دلار جایزه نقدی تعیین کرد.
در روزهای اخیر و به دنبال برخاستن موج تازهای از اعتراض به یک فیلم ویدیویی با محتوای توهینآمیز نسبت به پیامبر اسلام، بنیاد یادشده ۵۰۰ هزار دلار بر مبلغ جایزه افزود.
در بیانیه جدید "بنیاد پانزده خرداد" آمده است: "تا زمانی که حکم تاريخی حضرت امام خمينی رضوانالله تعالی عليه، مبنی بر اعدام سلمان رشدی مرتد، نويسنده گستاخ کتاب "آيات شيطانی" اجرا نشود، آخرين اقدام اهانتآمیز نخواهد بود."