ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 22.06.2012, 2:45
«سلامت» را نمی‌خواهند پاسخ گفت!

علی فرنیا/مردمسالاری
خبر کوتاه بود و کوبنده: استاد حسن کسایی نیمه شب به خاک سپرده شد. حسن کسایی این خداوندگار نی و ابرمرد موسیقی ایران جامعه هنری را یکبار دیگر داغدار کرد.

خبر کوتاه بود و کوبنده. اما کوبنده‌تر از اصل خبر آنکه «پیکر استاد در بی‌اطلاعی و سکوت خبری با حضور اعضای خانواده و جمعی از شاگردان وی به خاک سپرده شد». خبری که جامعه و علاقه مندان فرهنگ و هنر را متعجب کرد، که چرا؟

بالاخره پاسخ آمد و دلیل روشن شد. «با توجه به شرایط ویژه و طبق وصیت استاد، پیکر ایشان نیمه شب در تخت فولاد اصفهان و در فاصله کمی از مقبره استاد تاج اصفهانی به خاک سپرده شد»... و البته بر روی آن نگاشتند: خداحافظ خالق سلام!

کسایی رفت و با رفتنش، به تعبیر استاد شهناز، دفتر نی بسته شد. سخن نخست آنکه همه آدم‌ها می‌روند و از آن‌ها فقط خاطراتشان باقی می‌ماند. هر یک از ما در طول زندگی خود خاطرات بسیاری بر جای می‌گذاریم که‌گاه بعد‌ها ما را با آن قضاوت می‌کنند. اما پس از رفتن بزرگان یک قوم نه تنها خاطرات بازمانده از «طول زندگی»، که آثار بر جا مانده از «عرض زندگی» آن‌ها باقی می‌ماند. با رفتن بزرگمردان جامعه پدیده دیگری هم به یادگار می‌ماند که بسیار ماندنی‌تر از آثار و خاطرات آنهاست. پدیده‌ای که در واقع مسؤولیت اجتماعی تک تک اعضای جامعه در قبال مفاخر آن است.

همه می‌دانیم که حسن کسایی هرگز از مسوولین کشور متاعی نخواست. پس چرا تنها خواسته او را که فقط خانه‌ای برای آخرتش در همسایگی استاد و مرادش بود اجابت نکردند؟!

آیا بهتر نبود مدیران عزیز شهرمان با الگو گرفتن از رییس جمهور کشورمان، نه خانه‌ای برای یک دانشمند آمریکایی دلداده اصفهان، که خانه‌ای برای زندگی ابدی یکی از بزرگ‌ترین مفاخر فرهنگ و هنر ایران و‌زاده اصفهان اختصاص می‌دادند، تا او نیز چون دیگر مردمان با مشایعت دوستان و طرفدارانش راهی دیار باقی شود؟! آیا بهتر نبود عمل به وصیت این بزرگمرد را مسؤولیت اجتماعی خود در قبال یکی از بزرگ‌ترین افتخارات جامعه بدانیم؟!

بسیار از زبان هنرمندان شنیده‌ایم که:

«کاش که صاحب هنر را این گروه مرده دوست در زمان زنده بودن مرده می‌پنداشتند»

اما گویی که این گروه دیگر «مرده دوست» هم نیستند وگرنه تنها به ارسال پیام تسلیت بسنده نمی‌کردند.

سخن دیگر آنکه استاد کسایی در خانواده‌ای تاجر پیشه رشد و نمو یافت. پدرش از بزرگ‌ترین بازرگانان نصف جهان و روزگاری رییس اتاق تجارت اصفهان بود. خاندان کسایی در رشد و بالندگی این دیار سهم بسزایی داشته و از این منظر هم حق بزرگی بر جامعه دارند. پس شایسته‌تر بود اگر اتاق بازرگانی اصفهان، امروز در مقام مرجع و خانه امن فعالین اقتصادی استان در پاسداشت مقام فاخر بازمانده این خاندان، فعال‌تر عمل می‌کرد. بخصوص که سابقه عملکرد اتاق در موارد مشابه ازجمله درگذشت استاد ارحام صدر و حتی خانواده برخی اعضای اتاق را دیده‌ایم و فراموش نکرده‌ایم. اما گویی اتاق اصفهان پس از قریب یک قرن فعالیت فراموش کرده که اعتبار و جایگاه خود را مدیون تلاش چنین افرادی است، و گویی فراموش کرده که آخرین اجرای زنده استاد در صحن اتاق بازرگانی اصفهان بود، وگرنه قطعاً به مسؤولیت اجتماعی خود و خواسته هزاران عضوش عمل می‌کرد.

و سخن آخر با استاد حسن کسایی، خانواده، دوستان، شاگردان و طرفدارانش آنکه:

ای خالق «سلام»!

«سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت

سر‌ها در گریبان است».