ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 25.12.2011, 1:11
از میدان آزادی تا میدان سرخ

فرهاد بهکوش
persiran.se | پرس ایران

اعتراض به تقلب آشکار در انتخابات پارلمانی در روسیه فقط یک هفته دوام آورد و تنها چند ده هزار نفر را در کل روسیه به خیابان‌ها کشاند. دو سال و نیم پیش تقلب مشابه در انتخابات ریاست جمهوری ایران اعتراضاتی بمراتب گسترده‌تر در پی داشت که نزدیک به یک سال ادامه یافت. در بزرگ‌ترین اعتراض خیابانی علیه تقلب انتخاباتی در تاریخ معاصر در خرداد ٨٨ سه میلیون نفر تنها در تهران به خیابان‌ها آمدند. چرا اعتراضات جنبش سبز ایران را باید با اعتراضات معترضین روسی علیه تقلب انتخاباتی در مسکو مقایسه کنیم و نه با جنبش‌های اعتراضی سال اخیر در کشورهای عربی؟

پس از انتشار اخبار و گزارش‌های منابع بی‌طرف بین المللی در باره وقوع تقلبات گسترده در انتخابات روسیه بسیاری کنجکاوانه روند حوادث را در این ابرقدرت سابق با دقت دنبال کردند. کشوری که بیست سال پیش پرونده‌ی کمونیسم دولتی در آن بسته شده و نظامی جدید که مدعی دموکراسی پارلمانی بود در آن مستقر شده بود. سئوال این بود که آیا با وجود دلایل گسترده و شواهد آشکار مبنی بر وقوع تقلبات گسترده‌ی انتخاباتی آیا نظام حاکم به فاش شدن این رسوایی ترتیب اثر خواهد داد و برای حفظ آبرو و کسب مشروعیت اقداماتی اتخاذ خواهد کرد که انجام انتخاباتی دوباره با رعایت موازین قانونی می‌توانست حداقل چنین اقداماتی باشد؟ رهبری سیاسی کرملین با تایید انتخابات و رد هرگونه اقدام اساسی برای رفع شبهات نشان داد که برای آن حفظ قدرت، به هر قیمت، تنها اولویت است و حفظ اعتبار و آبروی از دست رفته در عرصه ملی و بین المللی فاقد اهمیت و ارزش است. متعاقب این اعلام موضع رهبری کرملین، گروه‌های ناراضی در این کشور دست به اعتراضاتی زدند که با وقوع این اعتراضات این سئوال مطرح شد که حال واکنش افکار عمومی و میلیون‌ها رای دهنده‌ای که رای اشان در انتخاباتی مهندسی شده برباد رفته به این رفتار حکومتگران چه ابعادی به خود خواهد گرفت؟ آیا دامنه‌ی اعتراضات به یکی دو تظاهرات محدود خواهد ماند یا متاثر از بهار عربی ابعاد گسترده تری به خود خواهد گرفت؟
برای ناظران ایرانی که دو سال و نیم پس از تقلبات گسترده‌ی انتخاباتی در ایران هنوز در باره‌ی میزان مقاومت و پایداری جنبش سبز و پیگیری و تلاش آن در دامن زدن به اعتراض علیه تقلبات انتخاباتی دچار تردید و ابهام بودند واکنش معترضان روسی اهمیتی دو چندان یافت. اینک ناظران و کنشگران ایرانی می‌توانستند در آیینه اعتراضات دموکراسی‌خواهان روسی عملکرد جنبش سبز ایران را علیه متقلبان جمهوری اسلامی محک بزنند!

image
فروکش کردن سریع اعتراضات در روسیه و محدود ماندن دایره‌ی تظاهرات به یکی دو تجمع نسبتا محدود در مسکو و چند شهر دیگر روسیه پاسخ بسیاری از ناظران منصف ایرانی را داد که در سال اخیر، بویژه پس از آغاز جنبش‌های عربی،‌گاه و بیگاه و عمدتا در لابلای نوشته‌ها و اظهار نظر‌ها به طور ضمنی جنبش سبز را به عدم موفقیت و ناپیگیری در تداوم اعتراضات متهم می‌کردند. پیش از این برخی از این ناظران با مقایسه جنبش سبز ایران با اعتراضاتی که در تونس و مصر به پیروزی این جنبش‌ها علیه دیکتاتور‌ها انجامید، رهبری جنبش سبز و گروه‌های حامی آن را که عمدتا از طبقات متوسط شهری تشکیل شده‌اند تلویحا به دلیل ناکارآمدی و ناپیگیری در شدت بخشیدن به اعتراضات مورد انتقاد قرار می‌دادند. این منتقدان حالا و پس از مشاهده‌ی روند اعتراضات محدودی که در روسیه علیه تقلبات گسترده‌ی انتخاباتی صورت گرفت باید در تصورات گذشته‌ی خود تجدید نظر کنند چرا که تجربه‌ی روسیه باید به همگان اثبات کرده باشد که معترضین ایرانی در افشای دزدی انتخاباتی و مبارزه برای بازپس گیری آرای دزدیده شده به مراتب از شهروندان روسی پیگیر‌تر و مبارز‌تر عمل کردند.
ناظران منصف و واقع گرا همچنین از این پس عدم موفقیت جنبش سبز در فروپاشی حکومت اقتدارگرای ایران را صرفا با تجربه‌ی تونس و مصر مقایسه نخواهند کرد بلکه اکنون باید از جمله به این سئوال پاسخ دهند که چرا در روسیه اعتراضات به این سرعت فروکش کرد در حالیکه جنبش سبز ایران در اعتراض به تقلبات انتخاباتی موفق به بسیج میلیونی و انجام اعتراضات بزرگ خیابانی شد؟ این امر بویژه از این جهت حائز اهمیت است که در روسیه اصلیترین گروه‌های معترض علیه حاکمیت متقلب را طرفداران حزب کمونیست و حزب عدالت روسیه تشکیل می‌دادند که هر دوی آن‌ها متعلق به اردوگاه چپ هستند و علاوه بر روشنفکران عدالت طلب شمار قابل توجهی از طرفداران آن‌ها را گروه‌های کارگری و کم بضاعت اجتماعی و برخوردار از پتانسیل اعتراضی تشکیل می‌دهند. این در حالی است که همگان اذعان می‌دارند که بخش عمده‌ی حامیان جنبش سبز ایران را تحصیلکردگان و جوانان شهری تشکیل می‌دادند که عمدتا به طبقات متوسط جامعه تعلق داشتند. حتی برخی علت افول جنبش سبز را عدم موفقیت آن در جلب گروه‌های ضعیف و حاشیه نشین شهری می‌دانند و تاکید می‌کنند که انگیزه‌ی مبارزاتی در گروه‌های حاشیه نشین و ضعیف شهری بسیار بیشتر از طبقه متوسط است. اگر این برداشت در باره ترکیب حامیان جنبش سبز درست باشد مقایسه‌ی انگیزه اعتراضی و روحیه تحول طلبی در جنبش سبز ایران باید با معترضین روسی مقایسه شود و نه با معترضین مصری و سوری که وجه غالب در ترکیب آن‌ها را گروه‌های فقیر و تنگدست تشکیل می‌دهد.
علاوه بر این، آنچه در روسیه شاهد بودیم پوشش گسترده‌ی اعتراضات توسط رسانه‌های بین المللی و مداخله‌ی نسبتا محدود نهادهای پلیسی و امنیتی علیه تظاهرکنندگان بود که این با رفتار بسیار خشن نیروهای امنیتی، نظامی، انتظامی و لباس شخصی‌های جمهوری اسلامی بهیچوجه قابل قیاس نبود. در ایران، شرکت در جنبش اعتراضی، بویژه از هفته دوم به بعد که موج گسترده‌ی دستگیری‌ها آغاز شد، به منزله‌ی شرکت در کارزاری پر از مخاطره بود و سرانجام هر بازداشتی می‌توانست گرفتار شدن در مهلکه‌ی کهریزک و بازداشتگاه‌های مخوف باشد. رسانه‌های بین المللی نیز از هفته دوم به بعد اجازه‌ی پوشش اعتراضات خیابانی را نداشتند و حکومت هم همه بندهای سرکوبگری را باز کرده بود. با این حال جنبش سبز موفق شد فشار حرکات اعتراضی علیه حکومت را تا تظاهرات خونین در عاشورای سال ٨٨ ادامه دهد.

image


مقایسه‌ی اعتراضات جنبش سبز ایران به تقلب انتخاباتی با اعتراضات روسیه این نتیجه مسلم را در پی دارد که پتانسیل اعتراضی در میان ایرانی‌ها بسیار بالا‌تر و پیگیرانه‌تر از روسیه بوده است، بویژه اینکه عامل سرکوب خشن در ایران بسیار سنگین‌تر از روسیه بود. یک تفاوت عمده‌ی دیگر میان روسیه و ایران در آن است که حزب روسیه‌ی متحد که نهاد دربرگیرنده اقتدارگرایان روسی است، با از سرگذراندن کم هزینه‌ی انتخابات اخیر، پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده را که قرار است در ماه مارس سال آینده برگزار شود، از هم اکنون محرز می‌پندارد و ظاهرا توانسته است به جامعه‌ی روسیه القاء کند که با احراز مجدد مقام ریاست جمهوری توسط ولادیمیر پوتین، باند طرفدار وی تا ١٠ سال دیگر بر روسیه حکومت خواهد کرد. این در حالی است که جنبش سبز با اعتراضات پرهزینه‌ی خود پس از انتخابات ریاست جمهوری دو سال و نیم پیش، حکومت را در چنان بحران مشروعیتی قرار داده است که باوجود خاموش شدن اعتراضات خیابانی، سایه‌ی سنگین آن و نگرانی از وقوع مجدد آن حکومت را در ترس و ووحشت نگاه داشته است تا جائیکه رهبری حکومت ترس خود را از امنیتی شدن فضای مجدد کشور در آستانه‌ی انتخابات پنهان نمی‌کند.
به همین حیث و از بعد تاثیرگذاری بلندمدت اجتماعی جنبش سبز ایران بر روند سیاسی کشور، این جنبش کارآیی زیادی داشته و از این جهت نباید تاثیرات بلندمدت آن را دست کم گرفت. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که جنبش سبز ایران برخلاف جنبش‌های عربی از مواهب دوپینگ ایدئولوژیک برخوردار نبوده است. مقصود از دوپینگ ایدئولوژیک برخورداری جنبش‌های عربی از انگیزه‌های مذهبی و «شهادت طلبانه‌ای» است که بخشی از گروه‌های اسلام گرای مخالف حکومت‌های عربی در میان گروه‌های فقیر و حاشیه نشین شهری و بواسطه اعتقادات مذهبی و قومی این گروه‌ها دامن زده‌اند. انگیزه‌ی شهادت طلبی که زمانی در جنبش ضد حکومت پهلوی در ایران هم به کار گرفته شد و به خصوص در سال منتهی به انقلاب ۵٧ به طور فعال توسط رهبری جنبش ضد سلطنتی، هم از طریق گروه‌های انقلابی مسلح و هم از طریق روحانیت سیاسی دامن زده شد. این دوپینگ ایدئولوژیک که سی سال پیش به انقلابیون ایران در مبارزه علیه حکومت برتری می‌داد، حالا در جنبش‌های عربی به‌ کار گرفته می‌شود. این امر بویژه در سوریه که حکومت در برابر شورش مخالفان ایستادگی کرده است بیشتر مشاهده شده است. این در حالی است که در جنبش سبز ایران تا کنون هیچ نشانی از بکارگیری چنین روش‌ها و ابزاری مشاهده نشده است. مهم‌ترین عامل عدم روی آوردن جنبش سبز ایران به روش‌های رادیکال در مبارزه اجتماعی، طبیعت و خصلت سکولار و عقلانی آن است که نه تنها زمینه‌ای برای به‌ کارگیری چنین ابزارهای مصنوعی و نیروزا را فراهم نکرده است بلکه تاکنون حتی در جذب آندسته از نیروهای اجتماعی که زمینه جذب شدن به چنین گفتمان رادیکال مذهبی را دارند توفیقی نداشته و حتی اقدامی جدی صورت نداده است.
اگر اعتراض جنبش سبز ایران علیه دزدی آرای مردم را با تجمع سه میلیونی آن در خیابان و میدان آزادی تهران با تظاهرات پنجاه هزارنفری معترضین روسی در میدان سرخ مسکو علیه باند قدرت در این کشور مقایسه کنیم به روشنی به آگاهی بالای سیاسی ایرانی‌ها در شناخت عوامل فساد در قدرت سیاسی وانگیزه‌ی مبارزاتی آن‌ها برای تغییر شرایط موجود سیاسی پی خواهیم برد. این مقایسه و شناخت درست ظرفیت‌های موجود سیاسی در جامعه ایران موجب می‌شود تا به ارزیابی واقعی از توانایی‌های موجود در اینجامعه نائل آییم و آرامش مقطعی در بروز اعتراضات خیابانی را به منزله افول جنبش دموکراسی خواهی در ایران ندانیم. جنبه‌ی مهم دیگر در شناخت توانمندی‌های واقعی جنبش سبز ایران در این است که این جنبش صرفا در اعتراض به دیکتاتوری شکل نگرفته بلکه به جد در پی برقراری نظام و مناسبات دموکراتیک در ایران است و از این حیث معترضین میدان آزادی یک دوره‌ی تاریخی از جنبش ضد دیکتاتوری میدان تحریر جلو‌تر هستند، چه پدران و مادران معترضین میدان آزادی، سی سال پیش با فرهنگی نسبتا مشابه با آنچه شورشگران میدان تحریر کمابیش امروز از خود بروز می‌دهند، علیه دیکتاتوری مبارزه کردند و پس از سی سال تجربه‌ی حکومت خودکامه، حالا به نظر می‌رسد که برای استقرار دموکراسی بی‌قید و شرط به آمادگی رسیده باشند.