ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 28.11.2011, 12:39
هزینه/فایده اقدام ایران در کاهش روابط با دنیای بیرون

محمد امینی/بی‌بی‌سی
دوشنبه ۷ آذر ۱۳۹۰
چند روز پس از آنکه علی لاریجانی رئیس مجلس ایران به کشورهای غربی از جمله بریتانیا هشدار داد که اقدامات آنان در اعمال تحریم‌های بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران بدون پاسخ نخواهد ماند، مجلس ایران به کاهش روابط تهران و لندن رای مثبت داده است.
مهم‌ترین پرسشی که در حال حاضر پیش روی تحلیلگران و ناظران مسائل ایران قرار دارد آن است که آیا این مصوبه می‌تواند تامین کننده منافع ایران باشد یا خیر.
در نگاه اول بنظر می‌رسد که سیاستمداران حاکم بر ایران فکر می‌کنند کاهش یا قطع روابط با بریتانیا و کشورهای مشابه، نوعی ابزار تنبیهی و بازدارنده خواهد بود تا آنان از اعمال فشار بیشتر بر ایران خودداری کنند.
در گذشته اگرچه درخواست‌های مشابهی از سوی محافل محافظه کار و حتی تندرو برای قطع روابط با بریتانیا مطرح می‌شد، اما برداشت کلی نهادهای مرجع در ایران، مانند شورای عالی امنیت ملی و وزارتخانه‌های خارجه و اطلاعات بر این محور استوار بود که چنین تصمیماتی اتخاذ نشود.
احمد آقایی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران، چند روز پیش گفته بود که شورای عالی امنیت ملی، وزارت امور خارجه و نهاد ریاست جمهوری این کشور تا کنون توصیه‌ای به کاهش روابط با بریتانیا نکرده‌اند.
به احتمال بسیار قوی، نهادهای مزبور متوجه این نکته بوده‌اند که اقدام یکجانبه در کاهش روابط ایران با کشورهای تاثیرگذار و مهمی چون بریتانیا در عمل منجر به انزوایی خود خواسته خواهد شد، امری که با نگاه دیپلماتیک برای حفظ منافع یک کشور در تضاد و تعارض است.

اقدام ایران و منطق‌های حاکم بر روابط
رئیس مجلس ایران با هشداری که بدنبال افزایش سطح تحریم‌های یکجانبه بریتانیا، فرانسه و دیگران بر علیه بانک مرکزی و مبادلات پولی ایران مطرح کرد گفت: «مجلس شورای اسلامی اقدام انگلیس و سایر کشورهای غربی را در تحریم‌های جدید بی‌پاسخ نمی‌گذارد و آن‌ها باید منتظر واکنش ایران باشند.»
این سخن حکایت از آن داشت که احتمالا نهادهای طراز اول حاکمیت در ایران در صدد کاهش روابط با بریتانیا و دیگران برخواهند آمد، سیاستی که اکنون با مصوبه مجلس برای کاهش روابط به حداقل ممکن، نخستین گام خود را برداشته است.
سوال اینجاست که آیا کاهش روابط با لندن می‌تواند دولتمردان بریتانیا را از همراهی با فضای نسبتا یکدست بین المللی، حداقل در میان کشورهای غربی، در اعمال فشارهای بیشتر بر ایران منصرف کند؟
پاسخ به این پرسش در ‌‌‌نهایت منفی بنظر می‌رسد. بریتانیا در واقع منافع مالی و اقتصادی قابل توجهی در ایران ندارد، مساله‌ای که بنیان محاسبات استراتژیک بسیاری از کشور‌ها در تنظیم روابط است. به عنوان مثال، چین و تا اندازه‌ای روسیه در مخالفت‌های خود با افزایش تحریم‌های اضافی بر علیه ایران، از محاسبات مالی و اقتصادی خود پیروی می‌کنند.
هر چند این کشور‌ها هم رفته رفته با رای مثبت‌های مکرر خود به چندین قطعنامه‌ای که بر علیه ایران در شورای امنیت تصویب شد، نشان داده‌اند که تنها از منطق اقتصادی پیروی نمی‌کنند و تابع یک منطق بزرگ‌تر در تامین منافع خود هم هستند.
با این حال چین و کشورهای مشابه حداقل در حال حاضر ترجیح می‌دهند که هم منافع اقتصادی خود با ایران را حفظ کنند و در عین حال با همراهی کلی خود با جامعه بین المللی به تهران نشان دهند که نمی‌تواند به سمت و سوی حرکت جامعه بین المللی بی‌تفاوت بماند.

بریتانیا و ایران؛ فقدان مبادلات
منطق روابط مالی و اقتصادی در مورد ایران و بریتانیا صدق نمی‌کند و بعلاوه، دیدگاههای تاریخی منفی دو کشور نسبت به یکدیگر هم عاملی است که از پیشرفت روابط در طول دهه‌های گذشته جلوگیری کرده است.
بریتانیا و ایران منافع اقتصادی و تجاری متقابل خود را طی سالهای اخیر کاهش داده‌اند و کاهش یا قطع رابطه با بریتانیا عملا ضربه‌ای است که دولتمردان ایرانی بخواهند روی اثرات آن حساب خاصی باز کنند.
در حال حاضر، سطح مبادلات تجاری میان ایران و بریتانیا حدود ۵۰۰ میلیون دلار در سال است. ایران طی شش ماه گذشته روزانه حدود ۱۱ هزار بشکه نفت خام به بریتانیا فروخته است که این رقم تنها نیم درصد صادرات نفتی ایران را تشکیل می‌دهد.
حدود یکصد هزار ایرانی در بریتانیا زندگی می‌کنند و شرکت هواپیمایی بی‌ام آی متعلق به شرکت عمده هوایی بریتانیا، بریتیش ایرویز، سالانه ۸۰ هزار مسافر را بین تهران-لندن جابجا می‌کند. در حال حاضر اما قطع یا کاهش جدی سرویس دهی به شرکت‌های هوایی ایرانی باعث شده که دو طرف در این حوزه هم شاهد کاهش مبادلات و همکاری‌ها باشند.
بریتانیا و ایران در طول سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ همواره در روابط خود با مشکلات اساسی مواجه بوده‌اند. جنگ عراق علیه ایران بر روابط دو کشور اثراتی منفی داشت و ماجرای فتوای مرگ سلمان رشدی، نویسنده انگلیسی هم برای مدتی قابل توجه روابط را به حداقل کاهش داده بود.
این روابط در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی که رویکردی مبتنی بر تنش زدایی با جهان بیرون در پیش گرفته بود، تا اندازه‌ای در مسیر بهبود قرار گرفت ولی هیچ‌گاه به شرایط ایده آل خود نرسید.
با روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد این روابط بیشتر در معرض تهدید قرار گرفت ولی دولت وی در مجموع طرفدار حفظ روابط بود، چرا که مهم‌ترین ویژگی رویکرد دیپلماتیک دولت آقای احمدی‌نژاد، گسترش روابط به سمت آمریکای جنوبی و تلاش برای ترمیم روابط با مصر استوار بود.
با حرکت مجدد برنامه هسته‌ای ایران که در دوران آقای خاتمی در سایه مذاکرات چندجانبه به حالت سکون نسبی رسیده بود، رفته رفته فشارهای دیپلماتیک جهانی بر رویکرد دیپلماتیک آقای احمدی‌نژاد اثرات جدی گذاشت. در ‌‌‌نهایت هم باید در نظر داشت که دولت‌ها در ایران اصولا در حوزه‌های بسیار مهم، مانند روابط با ایالات متحده آمریکا، نسبتا دست بسته هستند و تصمیمات حیاتی در سطحی بالا‌تر از دولت اتخاذ می‌شوند.
مجموعه این شرایط باعث شد تا بریتانیا و ایران در عمل وارد فصلی از روابط شوند که سطح روابطشان فقط تابع مبادلات مالی و اقتصادی نباشد و مجموعه‌ای از عوامل متعدد در این عرصه اثرگذار باشند. در این فضا، بریتانیا روابط خود را بر اساس حرکت کلی اتحادیه اروپا و روابط استراتژیک خود با ایالات متحده آمریکا تنظیم کرد. سمت و سوی حرکت ایران در برنامه هسته ای‌اش هم تقریبا جای مانور چندانی برای آندسته از محافل در بریتانیا باقی نگذاشته که با تکیه بر تجربه عراق، خواهان اجتناب از حرکت در مسیر برخورد نهایی هستند.

چشم انداز استفاده از کارت کاهش روابط
طبیعی است کشور‌ها برای نشان دادن قاطعیت خود و نشان دادن شدت ناراحتی از سیاست‌های یک کشور می‌توانند از روابط دیپلماتیک و تجاری خود مانند اهرم فشار استفاده کنند.
بنظر می‌رسد که جمهوری اسلامی ایران پس از مدت‌ها تهدید محافل سیاسی آن کشور به کاهش و قطع روابط با لندن، بالاخره به این تهدید جامه عمل پوشانده است. در سطور بالا به این موضوع پرداخته شد که بریتانیا در عمل از این کاهش روابط ضربه خاصی را شاید دریافت نکند.
بعید هم بنظر می‌رسد که کشورهای دیگر مانند فرانسه یا حتی آلمان و ایتالیا که زمانی شرکای اقتصادی بزرگی برای ایران بودند، از اقدام مشابه تهران در مورد خودشان نگران باشند. کشورهای اروپایی طی سالهای اخیر رفته رفته رشته‌های اقتصادی خود با ایران را به اصطلاح نازک و یا قطع کرده‌اند و اکنون در خط مقدم ایجاد اجماع بر علیه ایران هستند و در سطحی فرا‌تر از تحریم‌های مصوب شورای امنیت هم عمل می‌کنند.
مهم‌ترین اهرمی که ایران در قبال کشورهای اروپایی دارد، بحث فروش نفت و حامل‌های انرژی و محصولات پتروشیمی است. بازار ایران برای محصولات این کشور‌ها هم همواره یک عرصه مهم اقتصادی محسوب می‌شده، امری که اکنون چین بازیگر اصلی آن است.
در چنین شرایطی، اصرار ایران برای کاهش یا قطع روابطش با چند کشور اصلی اروپایی را می‌توان با توجه به این فرضیات در حکم یک خودکشی دیپلماتیک تلقی کرد. این امر معنایی جز کاهش نفوذ ایران نخواهد داشت.

قطعنامه‌های پی در پی
طی یک هفته گذشته، دو قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران و اتهام آمریکا مبنی بر تلاش عناصری در ایران برای ترور سفیر عربستان سعودی در خاک آمریکا براحتی تصویب شدند. در شرایط عادی، تصویب یکی از این قطعنامه‌ها هم برای زیر سوال رفتن عملکرد دستگاه دیپلماسی ایران کافی بود. ادامه این مسیر نتیجه‌ای جز راحتی کار برای افزایش انواع فشار‌ها بر ایران نخواهد داشت.
توجه به یک مثال نشان می‌دهد که ایران در چشم جامعه جهانی تا چه اندازه سقوط کرده است. سوریه طی هشت ماه گذشته درگیر ناآرامی‌های داخلی جدی بوده است. بیش از ۳۵۰۰ نفر در این ناآرامی‌ها کشته شده‌اند و نیروهای دولتی در این ماجرا مقصر اصلی معرفی شده‌اند.
با این حال، چین و روسیه از حق وتوی خود برای جلوگیری از تصویب قطعنامه‌ای بر علیه دمشق استفاده کردند در حالی که این کشور‌ها و بسیاری از کشورهای دیگر که در گذشته به سختی حاضر به همراهی با قطعنامه‌ای علیه ایران بودند، اکنون به انواع قطعنامه‌ها علیه ایران در بسیاری از موارد رای مثبت می‌دهند.
در چنین فضایی، چشم اندازی که پیش روی روابط دیپلماتیک ایران با کشورهای مهم در جهان قرار دارد در معرض تهدید جدی است. این تهدید تا اندازه‌ای از طرز نگاه دولتمردان و نمایندگان مجلس ایران تغذیه می‌کند. در عرصه دیپلماسی، مهم آن است که وزن کشور‌ها در معادلات جهانی مد نظر قرار گیرد.
حفظ کشورهایی مانند کامرون یا گینه بیسائو برای جمهوری اسلامی ایران مهم‌تر است یا کشورهایی مانند بریتانیا، فرانسه و آلمان که دارای نقش راهبردی در ارائه و تصویب قطعنامه‌ها هستند؟
قطعنامه‌هایی که اکنون یکی پس از دیگری بر علیه ایران به تصویب می‌رسند، شاید از نظر آقای احمدی‌نژاد و دیگر سیاستمداران اصلی در ایران «کاغذ پاره‌ای» بیش نباشند، ولی همین قطعنامه‌ها نقش موثری در شکل دادن به افکار عمومی بین المللی و اقدامات آینده خواهند داشت.
با در نظر گرفتن همه این‌ها، منطق تصویب کاهش روابط با کشورهایی که نقش تعیین کننده‌ای در فضای بین المللی دارند، منطق قوی و پایداری بنظر نمی‌رسد. بعید است که این حرکت که برخی ناظران آن را احساسی و نمایشی تفسیر خواهند کرد، قابل دوام باشد چرا که به قول یک ضرب المثل انگلیسی، درست مانند آن است که کسی (با تفنگ) به پای خودش شلیک کند.