ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 03.11.2011, 10:59
لیبیایی کردن ایران؟ پاسخی به اکبر گنجی

بیژن حکمت
اکبر گنجی در پاسخ به مطلبی که در فیسبوک آورده بودم مقالها ی در سایت گویا نوشته که موجب امتنان است. ولی عنوان آن " حقوق بشر یا پیاده نظام امریکا" چنان تحریک آمیزست که که اگر پاراگراف آخر مقاله نبود، منهم تیتری نظیر " حقوق بشر یا پیاده نظام جمهوری اسلامی" بر می گزیدم و بگونه ای دیگر پاسخ میدادم. در مقاله گنجی مطالب مختلفی آمده است، تا جایی که به نوشته من مربوط است به آن می پردازم .

۱- مقدمات طرح لیبیایی کردن ایران

اکبر گنجی در سایت بی بی سی1 نوشته بود "به نظر می رسد که مقدمات طرح نهایی یکی یکی طی سال های مدید در حال آماده شدن بوده و هست." تمام نوشته دال براینست که این "طرح نهایی" همان طرح لبیایی کردن ایران یا حمله نظامی به خاک کشور ماست. و افزوده بود که "در همین هفته های اخیر، تحولات جدیدی- به شرح زیر- اتفاق افتاده است" و شش مورد را نام میبرد : گزارش احمد شهید، اتهام دست داشتن ایران در طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا، شکایت دولت عربستان سعودی به شورای امنیت، جدی شدن طرح تحریم بانک مرکزی ایران، گزارش شورای حکام آژانس به شورای امنیت درباره پروژه هسته ای ایران و زمزمه تحرکات دول غربی برای ایجاد وحدت میان گروه های مختلف اپوزیسیون.
نویسنده نخست وجود چنین طرحی را مفروض میگیرد و از اجرای احتمالی آن سخن میگوید و سپس خود طرح را احتمالی میخواند. آشکار نیست که از چه شواهدی به وجود چنین طرحی رسیده است؟ آیا این مقدمات او را به وجود چنین طرحی رهنمون شده یا با اطمینان از وجود چنین طرحی، تحولات همین هفته های اخیر را مقدمات آن میخواند؟

اینک گنجی مینویسد:" گزارش احمد شهید بسیار خوب بود و در مقاله آمده است که اگر کم نگفته باشد، اغراق هم نکرده است. اما استفاده یا سوء استفاده ای که دولت آمریکا و دیگر دول غربی از این گزارش خواهند کرد، امر دیگری است"2. فکر میکنم این گزاره در موارد دیگر نیز صادق است. اتهام دست داشتن ایران در طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا، شکایت دولت عربستان سعودی به شورای امنیت، گزارش شورای حکام آژانس به شورای امنیت درباره پروژه هسته ای ایران نیز هرکدام امور مستقلی هستند که میتوانند که مورد استفاده یا سوء استفاده دولت های غربی قرار گیرند و نمیتوان همه را مقدمه طرح از پیش ساخته ای دانست.

گنجی مینویسد :" شورای امنیت سازمان ملل دادگاه نیست...و... متهم پرونده امروز در دادگاه کلیه ی اتهامات را رد کرده است." من ادعا نکرده بودم که شورای امنیت دادگاه است و الزاما باید رای این نهاد را همطراز رای دادگاه قلمداد کرد، ولی طرح شکایت در مجمعی که چین، شوروی، برزیل، افریقای جنوبی و نماینده دولتهای دیگری حضور دارند باید با مستندات جدی و محکمه پسندی همراه باشد. طرفین باید دلایل و شواهد خود را در تایید یا رد اتهام عرضه کنند و روند این بررسی میتواند ابعاد این ماجرا را برای ما روشنتر سازد. همین امر بطریق اولی در مورد دادگاه صادق است و رد اتهامات از سوی متهم هنوز چیزی را روشن نمی کند و تازه آغاز کار دادرسی است و نمیتواند برای رفع اتهام مورد استناد قرار گیرد.

مراد از اشاره به بررسی این اتهام در این دو نهاد این بود که تنها با تکیه به ناشیانه بودن طرح، در تبرئه جمهوری اسلامی عجله نکنیم و پیش از قضاوت، منتظر روشنتر شدن ابعاد این اتهام باشیم. در بیانیه سازمان ما نیز آمده بود که "سازمان جمهوریخواهان ایران با ابراز مخالفت با هر نوع مداخله نظامی در ایران، از دولت امریکا میخواهد که جزئیات این پرونده را در اختیار افکار عمومی قرار دهد و جمهوری اسلامی ایران را به همکاری با شورای امنیت و شفاف ساختن ابعاد این ماجرا فرا میخواند." همه ما علی الاصول با مداخله نظامی در کشورمان مخالفیم ولی مصلحت نیست بنام خطر جنگی که فعلا هیچ نشانه ای بر آن دلالت نمیکند، این اتهام را "سناریوی آمریکایی- اسرائیلی" برای جنگی خودپنداشته معرفی کنیم3. ما بجای تبرئه پیشاپیش جمهوری اسلامی از این اتهام باید خواهان پاسخگویی و شفاف سازی حکومت در برابر ملت خودمان و افکار عمومی بین المللی باشیم چه سی سال ترور در داخل و خارج کشور چنین اتهامی را نسبت به این حکومت در افکار عمومی باورپذیر ساخته است. حتی اگر گمانه زنیم که این اتهام بی پایه است و شاید دستاویز جنگ قرار گیرد، باز این فشار بر شفافیت و پاسخگویی جمهوری اسلامی است که میتواند در در دنیای واقعی، بی پایه بودن این اتهام را آشکار و خطر احتمالی جنگ را مرتفع سازد و نه گمانه زنی های منتقدان و فعالان سیاسی اپوزیسیون دمکرات در رفع اتهام.

اکبر گنجی بهانه های دروغینِ تجاوز به خاک عراق را نیز شاهدی بر ساختگی بودن اتهام ترور درخاک امریکا میاورد و آن را دستاویزی برای جنگ میداند. حال اگر بخواهیم سابقه تاریخی را ملاک بگیریم، آنگاه سابقه تروریستی جمهوری اسلامی هم میتواند شاهدی بر مدعای دولت امریکا باشد. وانگهی ما زمانی میتوانیم این اتهام و هر داده و گزارشی که جمهوری اسلامی را ناقض کنوانسیون های بین المللی و حقوق بشر میخواند، دستاویزی برای جنگ قلمداد کنیم که فرادستی یک سیاست جنگ طلبانه را نسبت ایران در دولت اوباما نشان دهیم. دولت بوش با پیش کشیدن تسليحات كشتار جمعي عراق در عین حال بایستگی حمله نظامی برای سرنگونی صدام حسین را اشکارا اعلام کرد و در پی گرفتن قطعنامه مجوز جنگ در كنگره آمريكا بود. اکنون هیچ نشانه ای وجود ندارد که دولت اوباما یکسال مانده به انتخابات، زمانی که نیروهای نظامی خود را از عراق فرا میخواند واقتصاد جهانی بر لبه پرتگاه قرار دارد، بفکر حمله نظامی به ایران باشد. چند برابر شدن بهای نفت که نتیجه ناگزیر هر نوع مداخله نظامی در ایرانست، ضربه ای مهلک بر پیکر بهمپیوسته اقتصاد دنیاست. دست آخر میتوان از خود پرسید مگر شورشی شبیه لیبی در ایران وجود دارد تا طرح لیبیایی کردن ایران در دستور روز قرار گیرد و گنجی از ما بپرسد که "آیا بازهم سکوت جایزست"؟

۲- اتحاد اپوزیسیون دمکرات و"آلترناتیو سازی" دولتهای غربی

اکبر کنجی " زمزمه تحرکات دول غربی برای ایجاد وحدت میان گروه های مختلف اپوزیسیون و تشکیل جبهه ای واحد از آنان" را مقدمه دیگری بر اجرای طرح لیبیایی کردن ایران خوانده بود. مشکل اینجا بود که گنجی روند واقعی کوششهایی را که برای اتحاد مخالفان نظام دیر بازیست صورت میگیرد و کم بیش در رسانه ها منعکس شده است بکناری می نهد و از "زمزمه تحرکات دول غربی برای ایجاد وحدت میان گروه های مختلف اپوزیسیون" سخن میگوید. در نتیجه این شبهه که این کوشش ها همه در خط تحرکات دول غربی قرار دارد. ازینرو نوشتم که : "... اگر کوششی برای اتحاد بین خودمان بکنیم، اینهم باز بند ششم از همان مقدمات "طرح نهایی" است. اکبر گنجی در پاسخ خود نشان میدهد که نگرانی من از این نوع اظهار نظر ها بیمورد نبوده است. می نویسد : " مخالفان مقیم خارج هنوز قادر نیستند برای هدف والای آزادی زندانیان سیاسی بسیج شوند، بعد از اتحاد برای اهداف مهمتر سخن گفته می شود. در حال حاضر فقط دول غربی چون آمریکا می توانند بخشی از"مخالفان متعارض" را با وعده و وعید گرد هم جمع آورند". بدینترتیب گنجی پیشاپیش هر نوع اتحادی در اپوزیسیون را دست ساخته امریکا قلمداد میکند. اینجا دیگر سخن از شبهه نیست و گنجی بعنوان روشنفکر منتقد عرصه عمومی، به نام حقیقتی که گویا به آن دستیافته است، پیامد گفتار خود را در عرصه سیاسی نادیده میگیرد و همانطور که در انتخابات مجلس ششم رخ داد، باز حقیقت و مصلحت را از هم جدا می کند. اگر جز این است، خوبست در رد مدعای من به جهان نیوز4 پاسخ دهد.

به ما اندرز میدهد که "اتحاد کثرت گرایانه ی همه ی نیروهای مخالف- اگر شدنی باشد- بسیار خوب است. به جای اتحاد، بکوشیم فضای دشنام و تهمت و دروغ گویی را از میان مخالفان بزدائیم. وقتی هنوز اینها گفتمان غالب را تشکیل می دهند، چه جای اتحاد؟ چه کسی با چه کسی قرار است متحد شود؟ مگر به تازگی انشعابی در اتحاد جمهوری خواهان به وقوع نپیوست؟ اگر می شد می بایست جلوی آن را گرفت، نه این که به دنبال اتحاد با همه رفت."

نخست من فکر نمی کنم فضای دشنام و تهمت و دروغ گویی در میان مخالفان حاکم است. اگر گنجی فضای دهه های پیشین را دیده بود هرگز چنین سخن نمی گفت. این نیز ادعای دیگری برای بی اعتبار کردن راه درازی است که مخالفان برای ایجاد جوِ گفتگوی استدلالی پیموده اند و در آن توفیق بسیار یافته اند. ثانیا انشعاب در اتحاد جمهوریخواهان هیچ ربطی به فضایی که نویسنده از آن نام میبرد نداشت. ما اختلافات سیاسی خود را اشکار و با لحنی دوستانه مطرح کردیم و نوشته های گوناگونی در این زمینه انتشار یافته که همه در دسترس است و گنجی میتوانست زیر نقد و بررسی کشد. اینکه گفته میشود باید جلوی این انشعاب را میگرفتیم، چون بر هیچ ارزیابی سیاسی مبتنی نیست، پاسخی نیز نخواهد داشت. "اتحاد با همه" نیز اندیشه بی معنایی است که تنها بفکر کسی خطور میکند که با کار سازمانی و اتحاد سیاسی بیگانه است.

همانطور که در بیانیه تاسیس سازمان جمهوریخواهان آمده است "... ما در تجربه سی ساله دیده ایم که برای هماهنگی میان جمهوری خواهان و دمکراسی خواهان بطور کلی، توافق روی اصول و هدف ها کافی نیست، راه رسیدن به هدف است که وحدت ها و جدایی ها ر رقم میزند. ازینرو گام دوم ما [پس از تاسیس سازمان] کوشش برای هماهنگی جنبش سبز زیر یک راهبرد مشترک است." این راهبرد از دیدگاه ما انتخابات آزاد است و ما برای ایجاد همسویی بین سازمان هایی که طرفدار این استراتژی هستند و برساختن نهادی برای دفاع و پیشبرد انتخابات آزاد کوشش میکنیم که پیش شرط های آن، ازادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب و مطبوعات و رعایت حقوق برابر منتقدان و مخالفان نظام است. ما بر خلاف نگاه نومیدانه و بدبینانه گنجی، به همگرایی آزادیخواهان سخت امیدواریم. ما در عین حال برای اتحاد بین سازمان های جمهوریخواه میکوشیم ولی تحقق آنرا مستلزم تفاهم بر سر اموری میدانیم که از سطح توافق در مورد انتخابات آزاد فراتر میرود.

دوم نوامبر 2011
----------------------------------------

1- http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/10/111025_l10_ag_iran_libya.shtml

2- http://news.gooya.com/politics/archives/2011/10/130112.php

3- بنگرید به مقاله ملیحه محمدی عضو هیات سیاسی اجرایی اتحاد جمهوریخواهان
http://www.rahesabz.net/story/43876/

4- فقط غرب می‌تواند اپوزیسیون را گرد هم جمع کند
http://jahannews.com/vdcdkx0foyt0nk6.2a2y.html