iran-emrooz.net | Tue, 14.12.2010, 18:49
ما بازی خورديم
ندای سبز آزادی/آرش حسن نيا
نقد جالب آرش حسن نيا روزنامه نگار، به ماجرای سکینه محمدی آشتیانی.
درست همان زمانی که احمد زید آبادی در سلول قبرمانند خود، همچنان امید را تصویر می کرد و ما تنها و تنها به صفحه یکی می اندیشیدیم که سکینه محمدی آشتیانی بر تارک آن نشسته بود.
ما بازی خورده ایم درست از زمانی که وزاری خارجه کشورهای اروپایی خود را آماده می کردند تا از دولت جمهوری اسلامی بخواهند سکینه محمدی را آزاد کند و نسرین ستوده خود را برای اعتصاب خشک آماده می کرد.
ما بازی خورده ایم وقتی بان کی مون در پیش نویس مصاحبه خود، به خاطر میسپرد تا نامی از سکینه محمدی آشتیانی ببرد، و محسن صفایی فراهانی، تنها خاطره ای شیرین بود از برنامه نود. محسن امین زاده، سایه ای بود از یک مسوول وزارت خارجه دولت خاتمی و عیسی سحرخیز، یادواره ای از مدیری شجاع در وزارت ارشاد که روزگاری محسنی اژه ای به سویش قندان پرتاب کرده بود و حال با درد دنده های شکسته اش به رجایی شهر تبعید شده بود.
من گمان می کنم ما بازی خورده ایم، وقتی تمام توانمان را برای آن به کار می بردیم تا فقط و فقط از سنگسار سکینه محمدی آشتیانی بگوییم، حال آنکه ضیا نبوی، هزار کیلومتر دورتر از تهران طعمی تلخ از زندانی غریب را تجربه می کرد. بازی امان دادند، وقتی محمود احمدی نژاد در برابر خبرنگار فرنگی تها زحمتش آن بود که باید حکم سنسگسار سکینه را تکذیب می کرد اما خیالش آسوده بود که لازم نیست چیزی درباره هتک حرمت به عبدالرضا تاجیک بگوید.
ما بازی خورده بودیم وقتی که بهمن احمدی، کیوان صمیمی اعتصاب غذا کرده بودند تا زندانبان کمی مهربان تر باشد، و ما مصاحبه های زنی را دنبال می کردیم تا گافهایش را بگیریم، فیلمی که صدا و سیما به خوردمان می داد.
ما بازی خورده بودیم وقتی پیرمرد که میزاث زخم صد ساله آزادی را از مصدق، طالقانی و بازرگان بر روح خود داشت و ما برای تسلیم شدن جمهوری اسلامی به فشارهامان پیام تبریک برای هم می فرستادیم.
من هم دوست داشتم همچون خیلی های دیگر خبر آزادی سکینه را بشنوم، هنوزهم. بیش از آن دوست داشتم خبر محاکمه او را در دادگاهی عادل و بی طرف با حضور وکیل، هیات منصفه و در شرایطی آزادانه و انسانی بشنوم.
من هم دوست داشتم باور کنم حاکمان جمهوری اسلامی تسلیم فشارهای من و تو شدهاند.
اما در عین حال به این می اندیشم، چرا این موج آفرینی و تلاش رسانه ای و کمپین بین المللی من، تو و ما برای آنها که نه به خیانتی اندیشیده اند نه نقشه قتل کسی را کشیده اند، نه فریب خورده اند نه مباشر بوده اند، نه مشاور و نه هیچ چیز دیگر، نباشد.
اگر اجازه بدهید، من کمی هم به عماد بهاور، مصطفی تاجزاده، مسعود باستانی، فرید طاهری و دیگرانی هم می اندیشم که رسانه میلی حاضر نیست یا جرات آن را ندارد، هیچ فیلمی از آنها بسازد.