iran-emrooz.net | Wed, 13.01.2010, 17:47
براى مادران عزادار
آسيه امينى/روز
آنها پسرعمو بودند. نه فقط همخون، كه همسن، همبازى، همسايه. خانه هايشان در يك حياط واقع شده بود. روبرو و كنار هم. هر دو در يك سال كشته شدند. ۶۱. يكى با طناب در زندان. ديگرى با گلوله در جنگ.
از اين جا به بعد، پسرعموهايى كه تا آن روز شايد نهايت دعوايشان به بحث هاى سياسى منتهى مى شد و بعد از آن دوباره رفيق بودند و همسايه و خويش، شدند مبناى اختلاف جدى دو خانواده، دو برادر. اختلافى كه تا امروز هم ادامه دارد؛ "خانواده شهيد" و "خانواده اعدامى"!
در اين ميان هردو پدر. مادر داغديده بودند. هر دو عزادار. اما يكى فرزندش را بر دستها بردند و در گل خواباندند. به آن ديگرى گفتند: صداى شيونتان نبايد از حياط خانه شنيده شود! خواهران پسرى كه در زندان كشته شد بعد از ۲۷ سال هنوز از بغض فرو خورده شان چنان مى گويند كه گويى همين ديروز به خاك سپرده شد. مادرى را ديده ايد كه با مشت به سينه اش بكوبد كه: حسرت يك گريه را هم به دلم گذاشتند...
بيش از سى مادر عزادار دستگير شدند. اخبارشان و اسم هايشان را دنبال مى كنم. از دوستانم مى شنوم كه از صبح ديروز خانواده ها و دوستانشان در مقابل بازداشتگاه وزرا جمع شده اند. شنيده ام كه شعار هايى در حمايت از آنها سرداده اند كه باعث واكنش و عصبانيت زندانبانان شده است. شنيده ام كه چند تن از آنها راهى بيمارستان شده اند. فشار خون، ديابت، بيمارى هاى ناشى از بالارفتن سن و... اسم هايشان را مرور مى كنم ( برخى اسم ها به دليل ناخوانا بودن خط دقيق نبود)
زهرا عطار، معصومه عطار، مريم حسين قليزاده، انسيه بخشاى، فرشته هادلى، فاطمه فراهانى، فاطمه رستگار،حكيمه شكرى،كبرى نجف پور، طوبى دارالشفاى، طاهره اخشاى، منيژه طاهرى، زهرا افروز، زرى نوجوان، ثريا جعفرى، ليلا سيف اللهى، فاطمه صالحى، منصوره بهكيش، نصرت خاكى، صديقه شكرى، عشرت خبرحسن، ژيلا مهدويان، زيبا شكور صديقى، محترم كارآمد، فريده صحرايى، مليحه صحرايى، خانم ايزدى، رقيه...تبريزى، اكرم نقاى...، فريده (فاميل نامفهموم) و فائزه (فاميل نامفهوم)
آخرين خبرها پاسى از شب گذشته از راه مى رسد. ۱۴ نفر آزاد شدند و ۱۶ زن به اوين منتقل شدند. تعداد افراد و برخى از نام ها دقيق نيست. مثل هميشه اطلاعات ناكافى است.
عذاب وجدان بيهوده ترين حسى است كه در اين شرايط مى تواند به تو دست دهد. خانواده ى دستگيرشدگان، براى مصاحبه تحت فشارند. همين مانده كه تحت اين همه فشار و اتهام و خشونت، به خاطرابراز نگرانى براى خانواده هايشان در مصاحبه ها حكم محارب هم دريافت كنند!
و بالاخره مى دانم كه ساعت ۴ بعد از ظهر، آنها را از بازداشتگاه وزرا با اتوبوس به دادگاه انقلاب مى برند. پس از يك ساعت و نيم در سرما ماندن خانواده هايشان، دوباره به پليس امنيت منتقل مى شوند. حال دو مادر ۷۰ ساله كه داراى سابقه بيمارى هستند، وخيم گزارش مى شود. خانواده ها نگرانند و از قول پزشكان آنها ادامه بازداشت شان را خطرناك توصيف مى كنند.
در نهايت مادران مسن تر و ده نفر ديگر آزاد مى شوند. اين ده نفر، فهيمه نوجوان، فاطمه فراهانى، محترم كارآمد كرمانى، منيژه طاهرى، فرشته هادلى، حكيمه شكرى، صديقه شكرى، زهرا و منصوره عطار هستند. بقيه امشب مهمان منصوره شجاعى و نوشين عبادى و عاليه اقدام دوست و ديگرانند.
در اين ميان دوست خبرنگارى مى پرسد: اينها مادر كدام شهيدند؟ يا كسى در آنها هست كه فرزندش را در حوادث روزهاى اخير از دست داده باشد؟
جواب مى دهم كه اين گروه از اساس براى اين شكل گرفت تا همه مادران، براى همه فرزندان از دست شده، سوگوارى كنند. اين گروه از آنجا به ميدان آمد كه اتفاق تلخ سالهاى شصت تكرار نشود. مادران و پدران عزادار، بغض صدايشان، به دمل حسرتى براى گفتن و گريستن تبديل نشود. اينها همه مادر ندا و سهراب و اشكانند و همه يك خواسته دارند: پاسخگويى و مجازات عاملان. بنابراين با هر مادر عزايى كه حرف بزنيد او فرزندى از دست داده است.