iran-emrooz.net | Mon, 24.08.2009, 18:30
جنبش سبز، نقطهى پايان تاريخ مذكر
رضا براهنى/موج سبز آزادى
مصاحبه اختصاصى «موج سبز آزادى» با رضا براهنى
رضا براهنى نياز به معرفى ندارد. اين روزها او نيز با بسيارى از ايرانيان ديگر همراه شده تا فارغ از اختلاف نظرهاى متداول و متعارف، به سركوب فعالان جنبش سبز در ايران اعتراض كنند و صداى ايرانيان را به جهان برسانند. آنچه در ادامه مىخوانيد، مصاحبهى اختصاصى «موج سبز آزادى» با «رضا براهنى» نويسندهى سرشناس ايرانى است كه در حاشيه برنامه اعتصاب غذاى ايرانيان در نيويورك صورت گرفته است.
شما سالها پيش كتابى نوشتيد با نام « تاريخ مذكر». در اين كتاب به خوبى نشان داديد كه تاريخ ايران، تاريخى است به روايت مردان و تاريخى است مردسالار. امروز و با توجه به وقايع اخير ايران، با حضور فعال و شجاعتى كه زنان ايرانى از خودشان نشان دادهاند، ديگر بعيد به نظر مىرسد كه امكان غلبهى روايتى مردسالار از اين جنبش باقى مانده باشد. آيا مىتوان گفت امروز چرخشى به واسطهى زنان صورت گرفته است؟
بدون شك. اتفاقاتى كه امروز افتاده است، در جهت راندن تاريخ مذكر و در جهت ايجاد تساوى بين زن و مرد است. و اين ايجاد تساوى، يكى از مهمترين مقولاتى است كه باعث معكوس كردن تاريخ مذكر كه تاريخ برترى مرد بر زن بوده و تصميمگيرى نهايى در آن بر عهدهى مرد بوده است، خواهد شد. معكوس كردن البته به اين معنى نيست كه بعد از اين همهى تصميمات را زنان خواهند گرفت، بلكه در ميان زن و مرد چنان تساوىاى برقرار خواهد شد كه به هيچ وجه امكان بازگشت به مراحل قبلى به وجود نخواهد آمد. اين مسالهى اصلى تفكرى است كه من وقتى كتاب تاريخ مذكر را كه در سال چهل و هشت مىنوشتم، مد نظر داشتم. هرچند آن وقت كتاب را سانسور كردند، ولى كتاب توسط گروههاى مختلف در ايران و در خارج چاپ و خوانده شد.
از طرف ديگر شما همواره به روايتهاى مركز زدوده توجه خاصى داشتهايد و از جهان مركز زدوده حرف زدهايد. آيا امكان تصوير چنين روايتى از جنبش سبز ايران ممكن است؟
به نظرم يكى از مسائل اين جنبش اين است كه از بيرون مدام مركز مورد حمله قرار مىگيرد، در حالى كه مركز همواره براى خودش يك تمركز قائل است. در اين راستا مركز مىكوشد تا يا محيط اطرافش را جذب خودش كند و يا به طور كل آن را از بين مىبرد. در حالى كه اين حركتهاى در حاشيه كه ما امروز مىبينيم، نه تنها در حال جدا شدن از مركز هستند، بلكه به قدرت آن تجاوز هم مىكنند و اين نوع حركتهاى اينچنينى تنها وسيلهى نجات جامعه از تاريخ مذكر، مردزدگى تاريخى و نجات جامعه از ظلم و بيداد است.
اما سوال آخر را مىخواهم دربارهى كانون نويسندگان ايران بپرسم. كانون هميشه در مسائل سياسى- اجتماعى ايران نقش تاريخى و موثرى ايفا كرده است. حتى تا چند سال پيش و در جنبش دوم خرداد هم كانون بسيار فعال بود. آيا كانون نويسندگان ايران به عنوان يكى از نهادهاى مستقل و تاثيرگذار بر جامعه، قادر خواهد بود كه دوباره دست به ايفاى نقشى تاريخى بزند؟
كانون نويسندگان ايران الان هم نقش تاريخى خودش را بازى كرده. مىبينيد كه در تمام مسائلى كه پيش آمده، كانون نويسندگان ايران موضع گرفته. كانون نويسندگان ايران با وجود داشتن تعدادى نويسنده، منتقد و شاعر از خود گذشته در داخل كشور و همچنين در تعامل و بحث با تعدادى ديگر از شعرا و نويسندگان ايرانى ساكن خارج، همواره در حال طرح مسائل جديد و جريانهاى جديد تفكر بوده است؛ و همهى اينها دنياى جديدى را به وجود خواهد آورد. نتيجهى اين گريز از مركز عجيب و غريبى كه در جامعه ما پيدا شده، كشيدن و جذب همهى اين نيروها خواهد بود.