iran-emrooz.net | Sat, 18.07.2009, 10:07
هاشمى و سياست حكمت
وبلاگ ملکوت
تحليلى اوليه از خطبههاى نمازجمعه
http://www.mowjcamp.com/
جمعه، ۲۶ تير ۱۳۸۸
مضمون سخنان امروز هاشمى و نحوهى بياناش بسيار بالاتر از حد توقع من بود. سعى مىكنم فهرستوار نمونههايى را ذكر كنم تا روشن شود چرا در وضعيت «بحران» هاشمى رفسنجانى ثابت كرده است كه مرد «عبور از بحران» است. نوع نگاهِ من عمدتاً نگاهى است از منظر «رهبرى» يعنى ليدرشيپ سياسى؛ و اين رهبرى را هم به معناى رايج در علوم سياسى به كار مىبرم و هم به معنايى كه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران تعريف شده است.
سخنران پيش از خطبهها، آقاى تقوى، تا توانست سعى كرد خطوط سياست تبليغ شدهى رسانهاى اين روزها را پر رنگ كند و به عبارتى به هاشمى نهيب بزند كه مبادا چيزى بگويى خلاف ميل ما و قدرت قاهره. چرا چنين استنباطى دارم؟ به دو دليل: يكم استفادهى مكرر و طولانى و خرج كردن لحظه به لحظهى «مقام معظم رهبرى» براى جهت دادن به خطيب جمعه؛ و دوم، لحن، ادبيات و زبان درشت و خشمآگيناش. او به زبان توصيه به همهى چيزهايى كرد كه خطيبان پيشين جمعه يكايك آنها را به صراحت و آشكارا نقض كرده بودند. يعنى آقاى تقوى، در چهرهى واعظى نامتعظ ظاهر شد كه گويى از سخن گفتن هاشمى هراس و وحشت دارد و سعى مىكند پيشدستى كند كه مبادا او چيزى بگويد نامنتظره.
هنگام شروع سخنان هاشمى، شعاردهندگانى كه شعارهاى توصيهشدهى روزنامهى كيهان را به صداى بلند تكرار مىكردند، به دشوارى به او اجازهى آغاز خطبه را دادند ولى هاشمى با مهارت سخناش را آغاز كرد - و البته بدون خشونت و درشتى. اين كار همانى بود كه تقوى خلافاش را به حاضران توصيه كرده بود: عدم ايجاد اخلال در سخنان خطيب جمعه!
به نظر من، خطبهى هاشمى چندين محور مهم داشت كه سعى مىكنم بدون هيچ ترتيب و تمهيدى هر آنچه را به ذهنام مىرسد بنويسم تا بعد به تحليل مفصلترش برسم.
خطيب جمعهى اين هفته - كه شايد مهمترين و تاريخىترين خطبهاش را امروز ايراد كرد - به خوبى به دشوارى و اهميت كارش واقف بود. هاشمى گويى مىدانست چه چيزهايى را نبايد بگويد و چه چيزهايى را بايد بگويد. نبايد بگويد نه به معناى ترس يا ملاحظهى محافظهكارانه؛ بلكه «نبايد گفتن»اى از سر حكمت و دورانديشى - يعنى همان چيزى كه خطيبان پيشين از آن دور شدند. هاشمى تحريكآميز سخن نگفت، بر خلاف خطيبان پيشين كه در هر سخن و جملهشان تازيانه و تير و تركش لفظى - و بعد هم البته تصويب و تأييد تلويحى يا صريح حمله به مردم - بود كه تراوش مىكرد.
هاشمى يكى دو مثال و اشاره آورد از پيامبر كه آخرين خطبهاش را خواند و مثالى را هم از امام هفتم شيعيان موسى كاظم نقل كرد و همهى مثالهاى دينىاش به نحوى تداعىكنندهى وضع خودش بود. او در خلال نقل روايتها بغض مىكرد و البته نه تضرع مىكرد و نه كسى ميان سخناش هاىهاى زير گريه مىزد. مخاطبان گويى آشكارا مىدانستند كه با سياستمدارى پخته و آبديده طرف هستند كه نيازى به شيون و زارى ندارد - سخناش بدون اينها هم شنيده مىشد. او از سابقهى خدمتاش به انقلاب و نظام گفت و علناً خود را در مقام مادر انقلاب نشان داد و شواهدش را هم به روشنى نقل كرد - ادعاى بدون اثبات نمىكرد. اشارهى او به ابرهاى تيرهى فتنه و اوضاع دشوار تصوير روشنى بود از همان چيزى كه او در نامهى سرگشادهاش به آن تصريح كرده بود.
سخن كه به انتخابات رسيد، گلايهى او آغاز شد و سخناش داير بر اين محور بود: آنچه شد چيزى نيست كه مىخواستيم و بايد مىشد! به خاطر اين اتفاقات اكنون دنيا اين انقلاب و اين نظام را شماتت و سرزنش مىكند و آبروى اين نظام در معرض خطر قرار گرفته است. او گفت انتخابات خوب شروع شد (و تلويح آشكارش اين بود: پاياناش بد بود!). خلاصهى چند نكتهى مهم در خطبههاى نماز جمعهى امروز به نظر من اين موارد بود: ۱. او به صراحت از چين به خاطر كشتار مسلمانها انتقاد كرد و هنگام شعار مرگ بر چين، شعاردهندگان را دعوت به آرامش كرد و اشاره كرد كه در خيابانهاى بيرون اوضاع مساعدى حاكم نيست كه تعريضى صريح بود به ايجاد فضاى امنيتى و رعب و وحشت؛ ۲. به شوراى نگهبان اشاره كرد و اينكه عملكرد شوراى نگهبان پس از پنج روز مهلت مقام رهبرى، عملكرد بدى بوده است و ذكر دلايل را هم موكول به جاى ديگر كرد؛ ۳. خواستار آزادى همهى زندانيان شد كه با شعار و غريو مشوقانهى حاضران مواجه شد؛ ۴. خواستار دلجويى از كسانى شد كه داغدار و عزادار هستند؛ ۵. خواستار بازسازى اعتماد صدمهخوردهى مردم شد و توپ را به ميدان صدا و سيما و رسانهها فرستاد و گفت مسؤوليت به دوش آنهاست؛ ۶. هاشمى اشاره كرد كه در اين نظام، حتى رهبر نظام مخلوق رأى مردم است و مردم هستند كه صاحب اصلى اين نظاماند؛ ۷. در ابتدا هم دعوت به بازگشت به قانون كرد و عمل در چهارچوب آن و اين همان چيزى است كه تمام معترضان به جريان انتخابات مد نظرشان بود؛ ۸. هاشمى در هيچ جاى سخناناش معترضان را اغتشاشگر، شورشى، فريبخورده يا اهل زورآزمايى و قلدرى نخواند. اين يعنى احترام قايل شدن براى مردم و همهى سليقهها و رأىها. اين يعنى خردمندى، پختگى و پرهيز از خرج كردن منافع يك نظام سياسى پاى اغراض و اهداف كوتاهمدت شخصى سياسى.
مشخصهى مهم كار هاشمى اين بود كه از بالاترين و بىطرفانهترين موضع ممكن وارد ماجرا شد. زبان و ادبياتاش آرام و خردمندانه بود. لحن كلاماش درشتى، خشونت و عصبانيت نداشت. حتى وقتى خطاب به شعاردهندگانى كه در دفاع يا تشويق او شعار مىداند، چيزى مىگفت لحن و زبان خشن، تند و آلوده به تشر نداشت. اينها چيزى نيست جز صفات و ويژگىها يك رهبرِ سياسى بىطرف كه مدير است و مدبر. فكر مىكنم مضمون و معناى حركت، سخنپردازى و انتخاب عبارات و اشارات هاشمى، بسيار هوشمندانه و حكيمانه بود. پيامها و پيامدهاى سخنرانى هاشمى، به نظر من، عميقتر از چيزى است كه در نظر اول آشكار مىشود. بايد هنوز امواج و پسلرزههاى آن را به تماشا نشست. هاشمىِ امروز، از هاشمى هر روز ديگرى پختهتر، سنجيدهتر و خردمندانهتر سخن گفت - ومىگويم كه از همهى مسؤولان نظام حكومتى ايران كه هماكنون مقام و منصبى دارند، در اين يكى دو ماه گذشته، سنجيدهتر سخن گفت.
بعيد مىدانم واكنش مدافعان رييس دولتِ نهم، واكنشى آرام و معقول باشد، اما هاشمى بهترين بازى سياسى عمرش را انجام داد. اين نظام اگر نتواند از چنين پتانسيل سياسى شگفتى استفادهى مناسب ببرد و اين فرصتها را مثل تمام فرصتهاى دو ماه گذشته بسوزاند و به باد دهد، نظامى است كه قادر نخواهد بود از هيچ بنبست و انسدادى خارج شود. بعضى جراحتهاى وارده التيامناپذيرند و برخى شكافها ديگر ترميم نمىشوند. اين خبط سياستمداران ناشى و زورپرستى بود كه امروز بر اريكهى قدرت تكيه زدهاند. اما همان باقىماندهى اعتبار يا لايهى زيرينى كه بعضى را نگاه داشته است، اگر باقى بماند، بدون شكن مديون كارهاى هاشمى و امثال اوست. اين افراد يك ماه است كه از رسانهها و تيترهاى اول ايران غايباند.
برجستهترين كارى كه هاشمى در سخناناش كرد، پرهيز از تحريك عواطف و احساسات بود و ميل به مسلط كردن خرد و منطق. اين سرمايهى مهمى است كه خطبهخوانان پيش از هاشمى در تحقق آن ناكام مانده بودند. آيا هاشمى خواهد توانست فرزندش را نجات بدهد؟ ساعتها و روزهاى آتى نشان خواهد داد.