ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 24.06.2009, 17:38
برای حفظ قدرت تا کجا پیش خواهند رفت؟

اکبر گنجی
توضیح: مقاله ی زیر در تاریخ 29 خرداد برای سایت فارن افرز نوشته شد. متن کامل آن را در زیر ترجمه فارسی موخود است:

به پا خاستن سلطان

ایران پارادوکسیکاترین کشور جهان است. از یک سو، ویژگی اصلی آن این است که ساختار سیاسی اش نظام سلطانی بنیادگرایی است که نماد بیرونی اش احمدی نژاد است. با اینکه تمامی قدرت در دست رهبر است که به کمک دلارهای نفتی و نیروهای نظامی-انتظامی- امنیتی و اطلاعاتی فرمان می راند، اما دولت های خارجی و رسانه های غربی این نظام را با احمدی نژاد می شناسند و می شناسانند.
از سوی دیگر، ایران از نظر پیش شرط های گذار به دموکراسی از اکثر کشورهای خاورمیانه در سطح بالاتری قرار دارد. اکثریت مردم ایران مخالف این رژیم بنیادگرایند. به نظر آنها،خامنه ای و احمدی نژاد با عث فرسایش عزت و کرامت و آبرو و غرور ایرانیان در انظار جهانی هستند. مهمترین عامل دوام نظام سلطانی و بنیادگرای ایران، استفاده ی از ابزار سرکوب است. انتخابات اخیر ایران موید این مدعاست. اکثریت مردم فقط و فقط در این انتخابات شرکت کردند تا از طریق نه گفتن به احمدی نژاد، به علی خامنه ای نه بگویند.رهبر که احمدی نژاد سخنگو و مجری اوامر اوست، زیر بار رأی مردم نرفت و با تقلبی شگرف، آرای مردم را به جیب احمدی نژاد ریخت. پیروزی احمدی نژاد را معجزه ی الهی خواند و برای او جشن پیروزی در میدان ولی عصر تهران برگزار کرد.
مردم تحقیر شده،بیش از این نمی توانستند دروغ و تلقب و نیرنگ را تحمل کنند، به خیابانها آمدند تا داد خود را بستانند. خامنه ای تنها چاره ی بیرون آمدن از این بیچارگی را در سرکوب یافت. به دانشگاه ها هجوم آوردند و دانشجویان را لت و پار کردند، اموال عمومی را تخریب و به آتش کشیدند و مردم را به گلوله بستند،برخی از اصلاح طلبان را برنامه ریزان آوردن مردم به خیابان ها قلمداد کردند و آنها را بازداشت کردند تا مردم را به خانه هایشان بازگردانند،صدها تن را بازداشت کردند تا در دل مردم هراس افکنند. برنامه ریخته اند تا با برگزاری نمازجمعه به امامت خامنه ای،آوردن هزاران نفر از سراسر کشور، نشان دهند که رهبر پیروان زیادی دارد و خامنه ای با سخنان اش مخالفان را پس بزند.اگر رژیم موفق شود مردم را به خانه ها بازگرداند،سرکوب را به شدت گسترش خواهد بخشید و حکومت رعب و وحشت را حاکم خواهد ساخت.
وقایع روزهای گذشته به واقع یک کودتای انتخاباتی است که هدف نهایی آن فراتر از تثبیت دولت احمدی نژاد و به پیروزی رساندن او در یک مبارزه ی انتخاباتی است. آنچه این روزها در حال وقوع است یک پروژه ی قبضه ی کامل قدرت ، تغییر ترکیب طبقه ی حاکم سیاسی، تصفیه ی مخالفان سلطان(علی خانه ای) در ارکان و دستگاه های اداری حکومت، تسلط کامل بر منابع اقتصادی دولت، سرکوب مخالفان سیاسی نهادی های مدنی(احزاب، اتحادیه های صنفی و کارگری، روحانیون و روشنفکران مخالف)،و جنبش های اجتماعی(دانشجویان، زنان، کارگران و معلمان)است. هدف نهایی این پروژه آفرینش یک طبقه ی حاکم یک دست و نوعی سرمایه داری دولتی است که پس از تثبیت وارد معامله با قدرت های سیاسی در سطح منطقه و جهان شود. این پروژه از هم اکنون با استقبال راست گرایان افراطی و نیروهای مخالف صلح و آرامش در سطح کشورهای منطقه از جمله اسرائیل مواجه شده و ترجیح احمدی نژاد بر رقبای اصلاح طلب در رسانه ها و مطبوعات این کشور بازتاب یافته است.
دولت احمدی نژاد در صورت تثبیت مأموریتی شبیه دولت های اقتدار گرای بورکراتیک نظامیان در آمریکای لاتین و برخی دولت ها در بلوک شرق سابق را بر عهده خواهد گرفت. این دولت ها بیش از هر چیز به تغییر ترکیب در طبقه ی حاکم ، تصفیه ی رقبای قدرتمند و تسهیل انباشت سرمایه توسط قشر مسلط این طبقه علاقه دارند. آنها خود را نماینده ی "مردم" و "ملت" معرفی می کنند، اما از هرگونه هویت یابی مردم بر اساس تعلقات حرفه ای و شغلی ، از هرگونه سازمان یابی علائق اجتماعی و اقتصادی در قالب اتحادیه ها، سندیکاها، و احزاب جلوگیری می کنند. آنها با دموکراسی دشمنی بنیادین دارند و حتی همین نهادهای شبه دموکراتیک کنونی نظام جمهوری اسلامی(مجلس، و انتخابات براساس رقابت محدود) را هم تحمل نخواهند کرد. هدف نهایی ایجاد یک طبقه ی سرمایه دار دولتی است که در کنار بخش خصوصی دست آموز، فرایندهای ادغام در بازارهای جهانی را مطابق منافع خود و به زیان منافع اکثریت مردم اعم از کارگران، کارمندان، و بخش خصوصی مستقل از دولت هدایت کند. این دولت ها با شعار مبارزه با فساد و جلوگیری از "ویژه خواری" به میدان می آیند اما نظامی سرشار از تبعیض و متکی بر دستگاه های سرکوب می آفرینند که قادر به مبارزه ی واقعی با فساد، تبعیض و توزیع امتیازات ویژه بر اساس وفاداری سیاسی نیست. بر مبنای آنچه گفته شد، کودتای انتخاباتی ایران، اهداف زیر را تعقیب می کند:
1- قبضه ی منابع در اختیار بخش دولتی(شرکت های دولتی، صنایع، بانک ها و...)توسط طبقه ی حامی رژیم سلطانی.
2- تسویه ی طبقه ی(نخبگان) حاکم فعلی و تغییر ترکیب طبقه ی حاکم از طریق افشاگری گزینشی و محاکمه ی مسولان سابق(هاشمی رفسنجانی، و...).
3- تمرکز قدرت در دستگاه اجرایی(دولت) و نهاد رهبری از طریق تعطیل کردن شوراهای عالی فرابخشی، سازمان مدیریت و برنامه ریزی، افزایش قدرت وزیر دادگستری(کنترل دیوان عدالت ادرای،و سازمان های تخصصی مثل پزشگی قانونی،و...) به منظور ایجاد دولت اقتدارگرای بورکراتیک.
4- وارد شدن در معامله های منطقه ای و بین المللی (سیاسی و اقتصادی) پس از یک دست کردن دستگاه قدرت.
امروز-19 ژوئن- نماز جمعه تهران به امامت آیت الله خامنه ای برگزار گردید. او به صراحت گفت که میان کاندیداها و هاشمی رفسنجانی با احمدی نژاد :"اختلاف نظرهای متعددی درباره ی مسائل خارجی، نحوه ی اجرای عدالت اجتماعی و برخی مسائل فرهنگی وجود دارد". سپس افزود :"البته بنده برخی را برای خدمت به کشور مناسب تر می دانم ... نظر رئیس جمهور[احمدی نژاد] به نظر بنده نزدیکتر است". به گفته ی او اتهام تقلب یازده میلیون رأی را دشمن[آمریکا و اسرائیل] ساخته اند.
خامنه ای گفت که زیر بار خواسته های مردم تظاهر کننده نخواهد رفت: "با حرکات خیابانی نمی توان اهرم فشار بر ضد نظام به وجود آورد و مسئولان را وادار کرد زیر بار خواسته های آنها بروند. اینگونه تصورات و محاسبه ها،اشتباه است و اگر این تصورات غلط، عواقبی هم پیدا کند، مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد بود". او گفت اگر این راه ادامه یابد، در وقت لازم به مردم خواهد گفت که چه کسانی در پشت صحنه فرماندهی این تظاهرات را بر عهده دارند، و "صریح تر" با مردم سخن خواهد گفت. او سپس مخالفان را تهدید کرد و افزود که آماده ی شهادت است، و اگر کار به خشونت کشد،موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی "مسئول خون ها، خشونت ها و هرج و مرج ها خواهند بود". او تأکید کرد که آنها باید به تظاهرات خیابانی مردم پایان بخشند، "اگر خاتمه ندهند، مسئولیت تبعات و هرج و مرج آن، به عهده ی آنها خواهد بود".
بدین ترتیب تهران آماده ی تحولات جدیدی است. مردم گفته اند به تظاهرات خود ادامه خواهند داد، خامنه ای هم برای ادامه چاره ای جز توسل به خشونت در پیش ندارد. برای اینکه هر قدر تظاهرات بیشتری صورت گیرد، به جمعیت افزوده خواهد شد و امکان سرکوب کمتر. مخالفان هم اگر پس نشینند،خامنه ای به تهاجم خود ادامه خواهد داد و پروژه یی را که تبیین کردیم، عملی خواهد ساخت.


Rise of the Sultans

How Far Will Iran's Rulers Go to Consolidate Their Power?


Akbar Ganji

AKBAR GANJI is an Iranian journalist and dissident who was imprisoned in Tehran from 2000 to 2006 and whose writings are currently banned in Iran.

Iran is a paradoxical nation. On the one hand, its political structure is a fundamentalist sultanism run by Supreme Leader Ali Khamenei and personified at least in the eyes of the outside world, by President Mahmoud Ahmadinejad. On the other hand, Iran is farther along the path to democracy than most countries in the Middle East. It has a sophisticated political culture: its intellectuals, women, and young people are highly literate, cosmopolitan, and committed to the ideals of democracy, human rights, and nonviolent social transformation. The majority of Iran's population stands against the country's fundamentalist regime.

As I explained in my essay [1] "The Latter-Day Sultan" (November/December 2008), oppression has been the Iranian regime's principal means of sustaining sultanism. The aftermath of the recent presidential election clearly demonstrates this point. The preponderant majority of Iranians voted against Khamenei by voting against Ahmadinejad, Khamenei's factotum and mouthpiece. (See the preliminary analysis of the election published by Chatham House on June 21, 2009, here [2].) But Khamenei has refused to abide by their choice. In a colossal fraud, his loyalists have counted the people's vote in favor of Ahmadinejad and then dubbed his victory a "divine miracle."

Rejecting the lies and the chicanery, hundreds of thousands of Iranians have turned to the streets in search of justice. Khamenei has responded with repression. His henchmen have stormed universities, attacking students and destroying public property. They have opened fire on innocent protesters and imprisoned reformists they suspect of having roused the people into action. Last Friday, Khamenei delivered a much-anticipated sermon in Tehran. Acknowledging "differences of opinion" among the presidential candidates, he said that "when it comes to serving the nation . . . the viewpoints of the president [Ahmadinejad] are closer to mine." He said allegations that the election had been rigged in Ahmadinejad's favor -- with 11 million votes artificially created -- were lies manufactured by Iran's enemies, the United States and Israel. Khamenei threatened his critics, claimed he was ready for martyrdom, and called on protesters to clear the streets, warning that if they did not, they would "be responsible for any violence that [might] ensue."

This is nothing less than an electoral coup, and its aim goes far beyond bringing victory to Ahmadinejad; it is a full-fledged takeover of the state. Indeed, one of Khamenei's main objectives is to monopolize power in the executive branch and his own office. In order to establish a totalitarian bureaucracy, he has been maneuvering to shut down the interagency councils that adjudicate conflicts between state institutions and the Planning and Budget Organization, which prepares the government's annual budget and sets its short- and long-term development goals. He has increased the influence of the minister of justice, largely an instrument of his office, in the cabinet and over other state institutions.

Another one of Khamenei's central goals is to create a new unified ruling elite with vast political and economic power. Khamenei and his supporters have been snuffing out dissent among intellectuals, political parties, labor unions, clerical seminaries, and civil society groups. They have been enhancing ideological uniformity at the senior level of government by defaming previously high-ranking officials, such as former President Ali Akbar Hashemi Rafsanjani. They have also been extending their control over state corporations, large industries, and banks in a bid to create a state-run form of capitalism that would benefit them.

Khamenei and Ahmadinejad's plan has already received a warm welcome from Iranian arch-conservatives, some Islamic fundamentalist groups in the Middle East, and members of Israel's political right who oppose peace in the region. Should it materialize, the resulting state would resemble the totalitarian militaristic bureaucracies of Latin America in the 1980s and of certain countries in the former Soviet bloc. Like those states, the new Iranian regime would be hell-bent on restructuring the ruling class, eliminating influential opponents, and accumulating capital. Khamenei and Ahmadinejad may speak in the name of the people and the nation, but they have methodically resisted the demands of any professional group and have defied the formation of trade unions, syndicates, and political parties. They are fundamentally against democracy, including even those semi-democratic institutions that currently exist in Iran, such as elections and the parliament. Their ideal regime would create a state-run capitalist class eager to profit in international markets to the detriment of blue-collar workers in Iran and any independent private sector. It would be a rentier state based on political allegiances, brimming with discrimination and corruption and maintained by the machineries of oppression. If left unchecked, Khamenei's efforts would further consolidate power in the hands of a select few -- all but guaranteeing the ultimate triumph of sultanism in Iran.
Copyright © 2002-2009 by the Council on Foreign Relations, Inc.