ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 04.02.2008, 8:56
انتخابات مجلس هشتم: مروری بر رقابت‌های جناحی

شهروند /جواد طالعی

شورای نگهبان جمهوری اسلامی ایران، دو ماه مانده به انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی، با رد صلاحیت تمامی نامزدهای احزاب و گروه های اصلاح طلب، کوشید راه را برای تحمیل تک صدائی کامل به جامعه هموار کند. در ماه دسامبر سال 2007 بیش از بیست حزب و گروهی که خود را اصلاح طلب معرفی می کنند، سرانجام لیست نامزدهای انتخاباتی خود را تهیه کردند و از آن ها خواستند که برای شرکت در انتخابات ثبت نام کنند. آن ها، به نزدیک شدن نظرات حجت الاسلام رفسنجانی، شیخ مهدی کروبی و سید محمد خاتمی، و نفوذی که احتمالا این مثلت می توانست بر تصمیمات آیت الله خامنه ای و شورای نگهبان بگذارد امید بسته بودند. اما با تصمیم شورای نگهبان، امیدشان بر باد رفت. اکنون، اگر تلاش های پنهانی راه به جائی نبرد، ایران با تحولی روبرو خواهد شد که در جای خود تازه است: همه اپوزیسیون داخلی حکومت به بیرون از آن رانده می شود و قدرت حاکم و اپوزیسیون، تعریفی روشن تر می یابند.

تاریخچه رقابت های جناحی

رقابت میان گروه های داخلی حکومت، از زمان حیات آیت الله خمینی، با تقسیم حاکمیت به دو بخش اصلی و زیربخش های فرعی، آغاز شد. بنیادگذار اصلی جمهوری اسلامی، تا زمانی که شربت شهادت ناشی از پذیرش آتش بس با عراق را نوش نکرده بود، کوشید از رودرروئی این گره های رقیب، تا حد ممکن جلوگیری کند. در بیشتر دوران حیات وی، به ویژه طرفداران خط امام، که خاتمی، کروبی و موسوی خوئینی ها چهره های شاخص تر آن را تشکیل می دادند، مورد عنایت بودند و سهمی از حاکمیت داشتند. در آخرین سال های حیات وی، جناح محافظه کار سنتی توانست این گروه را از قدرت پس بزند. در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری و دوره ششم مجلس شورای اسلامی، گردونه قدرت تاحدی به نفع گروه های طرفدار خط امام چرخید. این گروه ها توانستند با شعارهای اصلاح طلبانه، وارد میدان شوند. اما از همان آغاز، با کارشکنی های گروه رقیب روبرو شدند و نتوانستند تغییری پایدار در ساختارهای قدرت ایجاد کنند.

در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی و اواخر عمر مجلس ششم، نظریه تازه ای در میان بخش های معتدل دو جناح اصلاح طلب و راست سنتی شکل گرفت که هدف آن، در نهایت تقسیم قدرت میان "عقلا"ی دو جناح بود. این نظریه به ویژه زمانی در دو سو طرفدارانی جدی یافت، که بخشی از اصلاح طلبان، شعار اصلاح قانون اساسی و عبور از خاتمی را مطرح کردند. آن ها، این ترس را آفریدند که ممکن است بنیادهای حقوقی نظام مورد تعرض قرار گیرد و از جمله، نهادهای غیر انتخابی، مثل رهبری، مجلس خبرگان، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت، یکی پس از دیگری فرو بریزند. آنچه بیش از همه حافظان سنتی کیان اسلامی را نگران می کرد، به زیر سئوال رفتن "ولایت فقیه" بود.

محافل پراگماتیست سنت گرایان، از مدت ها پیش، به اين نتيجه رسيده بودند كه اگر بخش جدی تر اصلاح طلبان، كه با محافل دانشجوئي ارتباط تنگاتنگ تری داشتند مهار نشوند، برنامه "پشت سر نهادن خاتمي" تحقق خواهد يافت و پيوند ميان اين گروه، دانشجويان و توده های مردم، در نهايت به فراهم شدن زمينه های ايجاد يك حكومت غير مذهبی منتهی شود.

اين نظريه، به ویژه زمانی قوت گرفت که اصلاح طلبان در مجلس اكثريت يافتند و دعواهای درون مجلس، زمينه علنی شدن بحث های گوناگون، پيرامون فساد حاكم را فراهم آورد و باندهای مافيائی قدرت و ثروت كه ريشه در بازار و هيات موتلفه اسلامی داشتند، به خطر افتادند.

استراتژيست های محافظه كاران

محافظه كاران، در برابر استراتژيست های جناح اصلاح طلب، مثل سعيد حجاريان، صاحب استراتژيست های تازه ای شدند كه "امير محبان" نويسنده روزنامه رسالت يكی از آن ها بود. محبان و همفكرانش، در رسانه های گروهی داخل كشور، به اين بحث دامن زدند كه همه راست ها تندرو و كج انديش و عقب گرا نيستند و در ميان آن ها عناصر و شخصيت های معقولی نيز وجود دارند، كه منافع نظام را به منافع و ديدگاه های فردی خود ترجيح می دهند.

سرانجام اين ديدگاه مطرح شد كه راه برون رفت نظام از بحرانی كه می توانست به تلاشی آن منتهی شود، كنار نهادن عناصر افراطی دو طرف و همكاری و وفاق عناصر معتدل دو جبهه است. صاحبان اين نظريه، هنگام بحث درباره عناصر افراطی جبهه اصلاح طلب، نشانی آدم های مشخصی را می دادند. مثل سعید حجاریان، عباس عبدی، علوی تبار، و گنجی. اما هرگز نگفتند و ننوشتند كه منظورشان از شخصيت های معتدل جناح راست چه كسانی هستند.

نقش رفسنجانی

علی اكبر هاشمی رفسنجانی، يكی از آن چهره هائی بود كه صاحبان نظريه "همكاری شخصيت های معتدل دو جناح" به او نظر داشتند. او، اندکی پیش از سرآمدن عمر مجلس ششم، در گفت و گوئی با روزنامه جام جم گفت: "مجلس آينده، تركيبی از نيروهای مستقل دو جريان موجود در كشور خواهد بود. هر دو جريان اصلی سياسی كشور، در دوره های گذشته ناكام بوده اند و مردم از آن ها سرخورده اند. اكنون، مردم به نيروهای مستقل و كاردان بيشتر از نيروهای سياسی توجه دارند و اقبال به سوی نيروهای كارآمد فزونی يافته است".

هاشمی رفسنجانی، بدون اين كه بگويد منظورش از نيروهای مستقل و كاردان چه كسانی هستند، تير را به هدف زد و گفت: "دستيابی به اكثريت آرا، برای هريك از جريان های سياسی، بعيد است. پس احتمال می دهم كه مجلس بعدی ائتلافی از نيروهای كاری باشد!"

نقش خاتمی

همان زمان، شواهد نشان می داد كه برای رسيدن به اين تركيب، تلاش هائی در كار است كه خاتمی نيز متقاعد به ضرورت ها شود. او، كه در روزهای نخست تحصن نمايندگان مجلس، بر خلاف عادت خود، اندكی تند رفت و تهديد به استعفای دستجمعی كرد، اندکی بعد رام شد و به صراحت گفت كه با شورای نگهبان و رئيس تندروی آن احمد جنتی بر سر حل بحران تفاهم دارد.

بسياری از نمايندگان مجلس، وزير كشور و تقريبا همه استانداران كشور، اعلام كردند كه با توجه به جو مسموم موجود، برگزاری انتخابات در روز اول اسفندماه، عملی نيست و بايد آن را به تعويق انداخت. اما خاتمی با خونسردی گفت كه اميدوار است انتخابات، با شكوه تمام، در روز اول اسفندماه برگزار شود.

در روز دوازدهم بهمن، همزمان با سالروز ورود خمينی به ايران، 134 نماينده مجلس، استعفای خود را تسليم كردند. هيات دولت نشست بحرانی تشكيل داد كه به تصميم مشترك برای عدم برگزاری انتخابات در روز اول اسفند منتهی شد. خاتمی رئیس وقت دولت، همان روز، در مراسم گشايش فرودگاه امام خمينی شركت كرد، اما به بهانه كمردرد، از شركت در نشست بحران خودداری ورزيد!

نقش دوگانه كروبی

برخوردهای محمد خاتمی، بيش از همه، با مهدی كروبی رئيس مجلس هماهنگ بود. كروبی نيز، كه در روزهای نخست تحصن، در ميان همكاران خود چهار زانو به اعتراض می نشست، يكباره مصلحت انديش شد و در گفت و گوئی بيان كرد كه انتخابات حتما در روز اول اسفندماه برگزار خواهد شد. او، در پاسخ خبرنگاری كه پرسيده بود پس تكليف اعتراضات نمايندگان متحصن چه می شود، گفت: "اين را از خودشان بپرسيد!" كروبی، به اين ترتيب نشان داد كه دوست دارد به يكی از همان "شخصيت های مستقل و كاردان" مورد اشاره رفسنجانی تبديل شود!

خاتمی و كروبی، در سال ها پیش از آن، بیش از همه به "عاقلان جناح راست" خدمت كرده بودند. خاتمی، با مماشات های خود در برابر رهبر معظم و شيوخ جبهه راست، و كروبی با اجرای فرامين غير قانونی مقام معظم رهبری در مجلس، كار را به جائی رسانده بودند كه هاشمی رفسنجانی حق داشت اگر از سرخوردگی مردم حرف بزند. این سرخوردگی، به حدی بود که تحصن و استعفای دستجمعی نمایندگان اکثریت اصلاح طلب، پشتیبانی توده های نومید را جذب نکرد. اینجا بود که انحصارطلب ترین بخش های حاکمیت، دریافتند که زمان وارد ساختن ضربه نهائی به رقبای کهن فرا رسیده است. به این ترتیب، آن ها ابتدا بیشترین کرسی های مجلس هفتم را اشغال کردند و پس از آن، احمدی نژاد را از صندوق های رای بیرون کشیدند. این، در حالی بود که اصلاح طلبان امیدوار بودند پس از شکست معین و حذف کروبی در دور اول، هاشمی رفسنجانی به کاخ ریاست جمهوری راه یابد.

مجلس هشتم: ختم غائله اصلاحات

اکنون، با رد صلاحیت همه نامزدهای اصلاح طلب، مجلس هشتم، اگر تا زمان انتخابات تغییری در سیاست های انتخاباتی انجام نشود، ختم قائله اصلاحات را اعلام خواهد کرد. این مجلسی یکپارچه خواهد بود که مداحان ولایت فقیه در آن اکثریت قریب به اتفاق را تشکیل می دهند و به جای قانونگذاری، تایید کننده نظرات رهبری خواهند بود. عنان قدرت رهبر نیز، اکنون مدتی است که دیگر به صورت تمام عیار در دست افراطی ترین بخش جناح راست است. یک سال پس از آن، زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری فرا خواهد رسید. از هم اکنون، طرفداران و پشتیبانان احمدی نژاد، همه زمینه ها را، برای تجدید انتخاب وی فراهم ساخته اند. اما با توجه به مشکلاتی که بی تدبیری ها و مواضع افراطی احمدی نژاد در عرصه اقتصاد داخلی و مناسبات بین المللی آفریده است، تجدید انتخاب وی، ممکن است چنان پرهزینه باشد که رهبر را وادار به پشتیبانی یکی دیگر از نامزدهای جناحی کند که می رود تا حاکمیت خود را کاملا مطلق کند. آیا حضور غیرمنتظره محمد باقر قالی باف، رقیب انتخاباتی احمدی نژاد و شهردار فعلی تهران، در اجلاس مجمع جهانی اقتصاد، نشانه آن نیست که رهبری جمهوری اسلامی در او، بدیل بی خطر دیگری برای احمدی نژاد می اندیشد؟