iran-emrooz.net | Sat, 04.08.2007, 20:53
و آنها چه زشت بزرگ میشوند
ایسنا
تعداد کودکان خيابانی در سنين مختلف سالانه تا ١٢٣ درصد افزايش میيابد
شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۶
خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
هنوز بابا بيرون نيامده، قبل از عيد فرستادنش قرچک، کنار خيابون پشت چراغ قرمز موز میفروخت و شيشه پاک میکرد!
از شانس بد ما بين اون همه آدم بابای ما رو گير انداختن، آخه خمار بوده، نمیتونسته فرار کنه!
مامانم هم حاملست، میگه میخواد دادش سومم رو برامون بياره که کمکون کنه!
الان نمیتونه ديگه بياد کنار خيابون!
من و خواهرم نصفه و نيمه میريم مدرسه، اما بيشتر روی همين پل هوايی و سر اون چهارراه میپلکيم تا شب بشه!
يه آقا ستار داريم که شبا مياد دنبالمون و با بچههای ديگه برمون میگردونه خونه! آخر هفتهها هم مياد و اجاره جارو ازمون میگيره و میره و به مامور بهزيستی يا شهرداری میده!
ـ اينا مشقاته!؟
ـ نه هموشن! يه کم فيلم بازی میکنيم و آروم، آروم مینويسيم، مردم همينطوری هم دلشون به حال يه بچه کنار خيابون میسوزه، اما خوب، يه کم فيلم هم بازی میکنيم تا رنگ پولهايی که میدن، فرق کنه!
ـ نمیترسی بگيرنتون!
ـ نه! کاری ندارن! آقا ستار هواسش به ماست!
اما گاهی که بهزيستی طرح ضربتی میذاره ديگه خدا بايد به دادمون برسه! دفه قبلی که داداشم رو گرفتن ۱۰۰ هزار تومن داديم تا بيرون آورديمش!
به گزارش خبرنگار «اجتماعی» ايسنا، نتايج يک تحقيق ميدانی از چند منطقه در تهران که محل حضور دائمی متکديان و دستفروشان کودک و نوجوان بوده، نشان داده است که اين کودکان نسبت به آنچه برای آنها در حال وقوع است، عادت کردهاند و در پرسشهايی که از آنها شده است، هيچ آينده روشنی را برای خود متصور نبودهاند. اين کودکان در پاسخ به اين سوال که آيا درس میخوانيد و يا علاقه به ادامه تحصيل داريد، عموما پاسخ غيرواقعی میدهند و تحقيقات ميدانی نشان داده بخش قابل توجهی از آنها در تمام طول روز در همان منطقه يا منطقهای ديگر حاضر بوده و يا تحصيل آنها نيمه وقت، با غيبت زياد و افت تحصيلی همراه است.
ظرف اسفند را دوباره پر میکند و دودش را به سمت شيشه باز اتومبيل خوش رنگ متاليک میگيرد و از پس دود به چهره راننده نگاه میکند و منتظر میماند!
اينجا چهارراه منتهی به يکی از منطقههای متمول شهر است!
پس او میتواند با کمی صبر بيشتر انتظار يک اسکناس خوشرنگ را بکشد!
به گزارش ايسنا، همچنين نتايج تحقيقات دکتر فاطمه قاسمزاده ـ روانشناس و عضو انجمن حمايت از حقوق کودکان ايران ـ باعنوان «بررسی کودکان خيابانی در تهران» که در ميدانهای تجريش و رسالت و چند ميدان متقرفه ديگر صورت گرفته نشان میدهد که تعداد کودکان خيابانی در سنين مختلف سالانه به طور متوسط تا ۱۲۳ درصد افزايش داشته است که حداکثر آن با ۲۳۳ درصد افزايش در ميدان تجريش و حداقل آن با ۸۱ درصد در ميدان رسالت به دست آمده است.
دليل اين امر را میتوان در درآمد قابل توجه و تقريبا بیدرد سر آنها دانست؛ از آن جهت که اگر با مامور شهرداری يا بهزيستی آن منطقه ارتباط حسنهای داشته باشی، تقريبا همه چيز حل است!
البته هر يک از اين متکديان و دستفروشان کوچک شايد رقمی بين ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان در ماه درآمد دارند، اما وقتی درآمد خواهر و برادر و پدر و گاهی مادر را هم اضافه کنيم، درآمد قابل توجهی را میتوان رقم زد، البته نبايد از نظر دور داشت که بخش قابل توجهی هم از آنها درآمد کافی ندارند و هر آنچه به دست میآورند، پس از کسب سهم صاحب جا و پورسانت شهرداری و غيره صرف اجاره خانه و اندکی غذای بخور و نمير میکنند!
به گزارش ايسنا، در سال ۸۲ که شورای دوم شهر تهران هنوز در ابتدای کار ساماندهی بیخانمانها و متکديان و دستفروشان شهر بود، طرحی را برای برای ساماندهی کودکان خيابانی ارائه کرد و تفاهمنامهای هم بين فرمانداری، استانداری، سازمان مديريت و برنامهريزی، سازمان بهزيستی تهران، دادگستری تهران، نيروی انتظامی و رييس کميسيون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران به امضا رسيد و هر يک موظف به انجام بخشی از تصميمات شدند.
پس از آن چند مرکز نگهداری از اين کودکان با همکاری شهرداری و بهزيستی ايجاد شد و بخشی از آنها را به اين مراکز روانه کردند، اما آنچه که در حال حاضر در خيابانها و معابر اصلی و فرعی تهران نمايان است، شهری است با تعداد قابل توجهی کودک و نوجوان دوره گرد، دستفروش، متکدی و ساز و آواز زن که هر روز صحنهای دلخراشتر از روز قبل برای گرفتن پول از مردم و به عبارتی به دست آوردن روزی خود ترتيب میدهند!
خادم ـ رييس کميسيون فرهنگی و اجتماعی شورای دوم شهر تهران ـ تاکيد داشت که موضوع متکديان در هر فصلی بسيار فراتر از آن چيزی است که همواره در مورد آن صحبت شده است.
وی اين سوال را طرح میکرد که چرا هيچ شهر ديگری تا قبل از تهران جرات ورود به مساله متکديان را نداشته و هنوز هم ندارد؟ مصوبه شورای شهر نيز بدون ايراد نيست، اما در همين شهر تهران هم برای اجرايی کردن آن ما با هزار و يک دردسر و بالا و پايين کردن روبرو بوديم!
خادم در آن زمان تاکيد داشت: هيچ کس نمیپرسد که چرا همه گداها و دستفروشان استانهای ديگر به تهران میآيند؟ اما طی اين سالها هيچ کار قابل توجهی در مورد آنها انجام نشده است؟ و در حالی که چند سازمان مثل شهرداری و بهزيستی قدم پيش گذاشتهاند، همه فکر میکنند که اين دو سازمان متولی اصلی همه امور مربوط به متکديان هستند!
رييس کميسيون فرهنگی و اجتماعی شورای دوم شهر تهران باز هم اين سوال را طرح کرد که چرا وزارت کشور گزارشی از ستادهای استانهای متکديان ارائه نمیدهد و چرا نسبت به عملکرد ضعيف ستادهای شهرستان در ساماندهی و نگهداشتن متکديان در استانهای خود تلاش مکفی صورت نمیگيرد!
خادم در عين حال تاکيد داشت که افزايش تعداد متکديان با شروع فصل گرما امری تقريبا عادی است و تعداد کودکان و نوجوانان متکدی و دستفروش به ويژه در مناطق محروم و جنوبی شهر تهران هر سال در نزديک فصل تابستان اتفاق میافتد.
وی تاکيد میکرد که ريشه حل اين مشکل از جای ديگری بايد آب بخورد و مهمترين مساله در تغيير نگاه مردم به اين افراد است و اين که همه آنها را قشر محروم ندانند و در صورت شناخت فرد و يا کودک محرومی بدانند که میتوانند به موسسه خيريه يا بهزيستی يا کميته امداد امام خمينی (ره) برای کمک به آنها مراجعه کنند.
به گزارش ايسنا، متاسفانه در حال حاضر نه تعريف و تعداد دقيقی از کودکان خيابانی و متکدی در دست است و نه تعريف مشخصی از نوع و نحوه کار آنها ارائه میشود و کودکان بعضا خردسال متکدی در کنار مردان و زنان پير و ناتوان و مريض قرار میگيرند؛ يعنی از همين دوران کودکی آنها هيچ تفاوتی با زنان و مردان حرفهای متکدی ندارند و البته آيندهای جز اين ندارند!
دختر بچه دستهای زگيل زده خود را وارسی میکند و زخم يکی از زگيلها را میکند و با ديدن من که رو به رويش میايستم، دسته فال را فوری به سمت من میگيرد و بلافاصله چهره مهربانی به خود میگيرد؛ خانم فال بخر خبرای خوب بشنوی!
سر به سرش میگذارم؛ به شوخی و ملاحتی کودکانه میگويد؛ چاخان نمیکنم، دستم خوبه! هميشه خبرای خوبی با فالای من به مردم میرسه!
سراغ برادرش را که میگيرم، آن سوی ميدان و کنار چند دستفروش ديگر پسر بچهای را نشانم میدهد؛ بند گوشی موبايل و CD میفروشه !
اينجا پاتوق خانوداگی آنهاست!