سقوط حلب، سومین حلقه از زنجیره وقایع حیرتافکن یکسال اخیر، بعد از ویرانی حماس و شکستن کمر حزبالله لبنان بود؛ همان حلب و سوریهای که نیروی هوای روسیه از هوا، و بهاصطلاح “مدافعان حرم” قاسمسلیمانی از زمین، چنان بر سر اهالی آبادیهایش ویران کردند که “زمینسوخته” شد، تا بهدستاش آورند.
روسیه میخواست از پایگاه دریایی خود بر ساحل سوری مدیترانه صیانت بکند که ضامن اقتدارش بر حوزه آن دریاست، و جمهوریاسلامی میخواست از خطوط مواصلاتی لجستیکی خود به حزبالله لبنان حفاظت بکند که از سوریه میگذشت. این بود که هردو متحد شدند تا خیزش عظیم مردم سوریه علیه بشار اسد را درهمبکوبند، و به هزینههای گزاف انسانی چنین هم کردند.
اما امروز که حزبالله لبنان خاکسترنشین شده است، مصیبت دیگری برایش در حال رقمخوردن است: با تسخیر حلب، بندناف تغذیه او از جمهوریاسلامی در خطر قطعشدن قرار گرفته است.
این درحالیست که روسیه مشغول جنگ اوکراین است و امکان زیادی از تحرک در سوریه را ندارد، و جمهوریاسلامی هم فرورفته در باتلاق ابربحرانهای اجتماعیسیاسیاقتصادی و بینالمللی، مفلس و زمینگیر گشته است تا نتواند از نو در سوریه گردوخاکی بکند؛ قاسمسلیمانیِ خالدابنولید “سیفالله”اش را هم ندارد که از نو صغیر و کبیر آنجا را بهخاکوخون بکشد.
حالا نوبت بنیادگراییِ سنیِ اخوانالمسلمینیِ اردوغان است که بنیادگرایی امامیه جمهوری اسلامی را در سوریه “قیچیبکند”. این اتفاقی است که این روزها در سوریه در جریان است و همینامروز، حلب را نیز تصرف کرد.
در این گیرودار، بیتردید اسرائیل از به جانهم افتادن این دو بنیادگرایی اسلامی بسیار خرسند است، بهویژه که دست برتر را ترکیهی پرمایهی اعتلایافته دارد و دست فروتر را جمهوریاسلامیِ مفلس و درمانده. آنچه در اینمیان برای اسرائیل اهمیت دارد، قطع شدن خطوط مواصلاتی جمهوریاسلامی به بقیهالسیف حزبالله در لبنان است، همانکه قاسمسلیمانی برای برقرار داشتناش دهها هزاراننفر سوری را بیدریغ و بیافسوس کُشت.
ذات و بنمایه همه “بنیادگراییها”، نفرت است! دشمنی بنیادگرایان مسلمان شیعه و سنی از هم، بسی بیش از دشمنی هریک از آنها با اسرائیل یا که با غرب است. داعش را که دیدیم؛ یادتان هست وقتی محمدمرسی به تهران آمد، در آن کنفرانس کذایی، به کوری چشم میزبانش چه سلام و صلوات غرایی به ابوبکر و عمر و عثمان فرستاد و بدون ملاقات با خامنهای هم ایران را ترک نمود؟! این یک چشمه کوچک از نفرت پرلهیب بین بنیادگرایان مسلمان بود!
جمهوریاسلامی از بدو تاسیس تلاش بسیاری کرد تا “محبوبقلوب” اهل سنت بشود. منتها چون بغض و کینهاش از آنان را نمیتوانست در پس پرده نفاقی که داشت پنهان سازد، باورش نکردند، محلش نگذاشتند، و نتوانست چنان شود که دوست داشت بشود. بهترینشان، امویان ناصبی “حماس” و “جهاد اسلامی” بودند که پولهای اهدایی جمهوریاسلامی را گرفتند و خوردند و سخنگوی “جهاداسلامی” در مصاحبه با مخبر آن شبکه عربی، شرم نکرد تا شیعه را برابر با کافر بگیرد! بغض و کینه را ببین که حتی دیپلماسی را هم وتو میکند!
بنابراین در متنوبستر بنیادگرایی اسلامیِ شیعی و سنی، حقا که:
اگر از هردو جانب جاهلاناند
وگر زنجیر باشد، بگسلانند!
جنگ جمهوری اسلامی در سوریه - که با عنوان ریاکارانه “دفاع از حرم” به مردم ایران فروخته شد - سرانجام پس از فجایعی که بهبار آورد، مغلوبه شد!
برای ابعاد فاجعهای که جهت تضمین خطوط مواصلاتی حزبالله انجام شد، فقط توجه کنید که در جنگ غزه چهل هزار فلسطینی کشته شدند و در جنگ جمهوری اسلامی در سوریه بیش از چهار صد هزار سوری مقتول گشتند، مجروحان و بیخانمانان بهکنار! همه اینها تصدق سر حزبالله بود که اسرائیل دستآخر کمرش را شکست! و بیتردید اکثریت ایرانیان این را بهفال نیک گرفتند!
بنیادگرایان امامیه، جهاناسلام را که نتوانستند بهدست آرند، “خانه” را هم در قمار سیاست باختند! اینت ورشکستگی و روسیاهی...
منبع: تلگرام نویسنده
https://t.me/sahebolhavashi