تاریخ معاصر ایران به همان میزان که تراژیک است صحنههای خندهداری نیز دارد مثلا وقتی در خاطرات حسینقلی خان اولین سفیر ایران در امریکا میخوانیم که تعجب میکند چرا رئیس جمهور آمریکا نمیتواند رشوه بگیرد...؟!
آیا این تعجب تراژدی است یا مایه خنده؟!
در اینجا به مقایسه اعمال دو سفیر پرداختهام و جامعهای که با آن روبرو شدند...
اولین سفیر آمریکا در ایران بنجامین بود که در ۱۸۸۳م در زمان ناصرالدین به ایران آمد. خاطراتش را از اینجا (https://t.me/Ali_Moradi_maraghei/102) دانلود کنید.
او فردی نقاش، نویسنده، با انرژی و چابک بود که به مناطق ایران سفر میکرد.
(یسلسون، تاریخ روابط سیاسی ایران و آمریکا...ص۶۶)
یکبار اتفاق عجیبی رخ داد سندی نشان میدهد روزی او با درشکه در حوالی تهران بود که ایرانیان درشکهچی وی را کتک مفصلی زدند برخی داد میزدند نزنید «این درشکه سفیر اتازونی است و او یادداشت اعتراضآمیزی برای حکومت ایران نوشت».
(مشاهده عین سند)
جالبه پس از بنجامین، سفیر دوم آمریکا یعنی وینستون نیز که در ۱۸۸۶م به تهران آمد افراد امین السلطان صدراعظم به سفارت ریخته و محافظین سفارت را کتک مفصلی زدند، اعتمادالسلطنه مینویسد:
«مهترهای امین السلطان با آدمهای سفیر ینگی دنیا دعوا کردند، داخل سفارت شده و خیلی وقاحت کرده بودند سفیر میخواهد بیرق انداخته برود...»
البته ناصرالدین شاه که آدم باسواد و دنیا دیده بود دخالت کرده، آدمهای امین السلطان را تنبیه میکند.
آمریکایی هر چند از اوضاع ایران ناامید شده اما از ثروتهای طبیعی ایران میگوید که با بهره برداری از آن، میتوان منافع زیادی بدست آورد.
(ویسلسون...ص۷۵)
و میکوشد به عقد قراردادی بین ایران و یک کمپانی آمریکایی جهت تاسیس بانگ، کشیدن راهن، بستن سد رودخانه و استخراج معادن...
(رضازاده ملک، تاریخ روابط ایران و ممالک...ص۱۷۳)
اما بشنوید از شاهکارهای حسینقلی خان صدرالسلطنه اولین سفیر ایران در آمریکا در ۱۸۸۸م!
در ایران گشتند و حسینقلی خان را بعنوان سفیر ایران به آمریکا فرستادند، مردی ساده دل که گاهی شعرهای مزخرف میگفت که به علت سستی وزن مسخرهاش میکردند. اعتمادالسلطنه او را فردی دیوانه خوانده که بعدا به تمسخر او را حاجی واشینگتن مینامیدند!
(روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه...ص۶۶۱)
او فرزند میرزاآقاخان نوری معروف بود ضد امیرکبیر که پس از کشتن امیر، صدراعظم شد، کسی که ۱۰۰ سال قبل از استالینیزم، نظریه شوم ماکیاولیستی یعنی هدف وسیله را توجیه میکند را چنین بر زبان رانده بود:
«من ريش خودم را در كون خر مىكنم، چون كارم گذشت بيرون مىآورم، مىشُويم، گلاب ميرنم»!.
(خاطرات و خطرات...ص ۵۷).
اما علت انتخاب این حسینقلی خان دیوانه(پسر میرزاآقاخان نوری) این بود که:
اولا انگلیسی بلد بود چون قبلا مدتی در هند بوده.
ثانیا، کسی حاضر به رفتن به آمریکا نبود رجال سیاسی ایران میگفتند رفتن به آمریکا به منزله رفتن به ته چاه است!
(دلدم، حاجی واشنگتن...ص۸۳)
حسینقلی خان سرانجام بخاطر تشویقهای سفیر آمریکا در ایران، قبول کرد که به آمریکا برود.
(یسلسون...ص۸۲)
اما راجع به آبرورریزی حاجی واشنگتن!
وقتی عید قربان رسید او در بالکن هتل والدورف آستوریا در شهر نیویورک، گوسالهای را به زمین زده ذبح کرد، وقتی خون از ناودان جاری و به خیابان رسید مردم آمریکا با مشاهده آن، غوغایی به پا شد که حتما جنایتی در آن بالا رخ داده!
ناصرالدین شاه او را به تهران احضار کرده و با عصبانیت گفت: «تو ما را نزد جوانترین دولت دنیا بیآبرو کردی و ملت چندین هزار ساله ما سخره عالمیان کردی. خدا از تو نگذرد...»
اما تلخ ترین بخش قضیه مقایسه مشاهدات و گزارشهای دو سفیر بوده:
سفیر آمریکا از اوضاع ایران مایوس و آنرا نفرت انگیز مییابد وقتی مستقیما مشاهده میکند که در حضورش، مقامات لشکری و کشوری را به مزایده گذاشته و با پول میفروشند!
(یسلسون...ص۷۴)
اما حسینقلی خان سفیر ایران در آمریکا از این تعجب میکند که چرا رئیس جمهور آمریکا رشوه قبول نمیکند: «در آمریکا القاب و منصب وجود ندارد و رئیس جمهور را مستر پرزیدنت مینامند رئیس جمهور نمیتواند از هیچکس تعارف قبول کند چون او مواخذه میشود و اگر معلوم شود رشوه گرفته و یا مردم از او خوششان نیاید فرد دیگری را به جای او انتخاب میکنند و رئیس جمهوری که از کار بر کنار شد باید مانند سایر مردم کاسبی کند و به کاری مشغول گردد»
(بیانی، پنجاه سال تاریخ ایران...ج۲ص۴۳۳)
به نظرم بخش اعظم بدبختی و خوشبختیهای هر ملتی تاریخی هستند و این خوشبختی و بدبختی عینا مانند ارثیه از گذشتگانشان به آنان میرسد...
تلگرام علی مرادی مراغهای
Ali_Moradi_maraghei