اپیزود اول: محمود سریع القلم با بیان اینکه تا کنون به ۱۱۶ کشور جهان سفر کرده است میگوید که هیچ جامعهای را از نظر تفرد بالاتر از ایران نیافته است. به گفته او خودمحوری در جامعه ایران موج میزند و سعادت فردی بر سعادت جمعی اولویت دارد.
اپیزود دوم: محسن گودرزی ما را متوجه نسلی میسازد که به باور او منفعتطلب و لذتجو هستند، از قید مرجعیت اجتماعی رها شده و آزادی عمل پیدا کردهاند، به دلیل ابتلا به فردگرایی خودخواهانه امکان کنش جمعی، دستیابی به توافق، و اخلاق توسعه را ندارند.
استبداد دیرپای تاریخی: ایران واجد تاریخ بلندی از حیات نظامهای استبدادی است که آثاری ماندگار در ضمیر و رفتار ایرانیان به جا گذاشتهاند. استبداد با کشتن فردیت، ایجاد ناامنی روانی، جلوگیری از رشد یافتگی شهروندان، اضمحلال کنشگری، و بازتولید و انتشار روابط عمودی و نابرابر در سراسر جامعه نقش مهمی در عدم توسعه یافتگی ایفا میکند.
تشکلزدایی سیستماتیک: آنچه نظامهای اقتدارگرا را به شدت نگران میسازد نه مردم بلکه سازمانیافتگی مدنی آنهاست. از همین رو مستبدان تلاش میکنند تا جامعه را اتمیزه کرده و ایدئولوژی را به مثابه چسبی برای چسباندن و همراه کردن شهروندان با اهداف خود به کار گیرند. در همین راستا نظام های اقتدار گرا نوعی تشکلزدایی سیستماتیک را در دستور کار خود قرار داده و میکوشند با بالا بردن هزینه فعالیتهای مدنی، شهروندان را به سمت ترجیح منافع فردی سوق دهند.
عدم توافق برای توسعه: توسعهیافتگی نیازمند توافق جامعه و حکومت بر سر ناکارآمد تلقی کردن شیوه حکمرانی، استفاده از تجارب جهانی، و تلاش برای بهرهگیری از همه ظرفیتهای اجتماعی و انسانی میباشد. در تجربه نوین توسعهیافتگی در کشورهای شرق آسیا توافق نخبگان و سیاستمداران در برونرفت از وضعیت گذشته و گذار به اولویت یافتگی اقتصاد، ایجاد رابطه سازنده با جهان، و اتخاذ استراتژی توسعه صادرات کاملا مشهود بوده است.
آموزش و پرورش ناکارآمد: برخورداری از اخلاق توسعه نیازمند جامعهپذیری موثر کودکان در مدارس و نهادینه شدن ویژگیهایی مانند فعالیت مشارکتی، میهندوستی، اعتمادسازی، ظهور فردیت، و پرهیز از خودمحوری میباشد. این در حالی است که آموزش و پرورش ناکارآمد کنونی با چیرگی یافتن پدیده کنکور و آموزش فستفودی بر آن، کودکان را هر چه بیشتر به سوی انزواگرایی، بیاعتمادی، رقابت ناسالم، و خودمحوری سوق میدهد.
تداوم فرهنگ غارتی- غنیمتی: علی رضاقلی معتقد بود که فرهنگ قبیلهای وجه غالب مناسبات اجتماعی در تاریخ بلند ایران بوده است. دورانی که در آن فرمان بر قانون، تبعیض بر برابری، روابط بر ضوابط، و خاصگرایی بر عامگرایی ترجیح و غلبه داشته است. این زمینه تاریخی/ اجتماعی توام با احساس ناامنی، بیآیندهگی و پیشبینی ناپذیری موجب شده است که توجه به خیر عمومی، آینده نگری، قانونگرایی، مشارکتجویی و جمعگرایی به عنوان مولفههای بنیادین اخلاق توسعه مجالی برای ظهور نیابند.
تلگرام نویسنده