جامعه ایران در طول چهاردهه گذشته، بارها شاهد اقدامات خونین نهادهای امنیتی برای تحکیم پایههای جمهوری اسلامی بوده است. حتی قبل از اینکه روحانیت شیعه قدرت را در عقب گرد تاریخی بهمن ماه ۱۳۵۷ در کشور قبضه کند، متولیان آن مبتکر و محرک جنایات هولناکی چون غارت و تخریب خانههای بهاییان، قتل تعدای از آنها و آتش زدن سینما رکس آبادان با قتل فجیع بیش از ۶۰۰ انسان بیگناه و نسبت دادن آن به حکومت وقت، بودهاند.
از آن ایام به اینسو، هر چه زمان گذشته توسل به چنین روشهایی برای تحکیم پایههای حکومت در داخل کشور و گستراندن نفوذ آن در خارج ، خصوصا در کشورها منطقه خاورمیانه بدون وقفه ادامه یافت.
ادامه این روال خونین، همیشه با طیفی از واکنشهای متضاد، در درون و بیرون از کشور روبرو بوده است.
آنچنان که معمول است، دستگاههای مجری چنین اقداماتی، همیشه چندین سناریوی موازی از پیش ساخته شده را برای پاک کردن رد پای خود در ارتکاب جنایت، در آستین خود آماده داشتهاند که در لحظه مناسب بطور سریالی به انتشار آنها دست زدهاند. رقابت و ناهماهنگیهای ارگانهای امنیتی و تبلیغاتی حکومتی نیز مزید بر علت شده و جامعه را با انبوهی از اخبار و روایات جعلی مواجه میسازد که در یک موضوع مشترکند؛ پوشاندن حقیقت، پاک کردن ردپای حکومت و فریب افکار عمومی.
سپس نوبت به مدافعان غیر رسمی حکومت در داخل و خارج کشور میرسد که میکوشند سناریوهای پیش گفته را با ویژگیهای مخاطبین حوزه تحت تاثیر خود منطبق سازند. گروهی از آنها به مقابله با هر گمانی که انگشت اتهام را به سوی حکومت ایران نشأنه رود، بر میخیزند و با هیاهو میکوشند از حکومت رد اتهام کرده و دشمنان کشور را مسئول جنایت رخ داده معرفی کنند. ما با نمونههای بسیاری از افسانهپردازیها و خلافگوییهای آنان، در مورد پروژهای موفق و ناموفق انفجار و کشتار جمعی و ترورهای مخالفین جمهوری اسلامی درداخل و خارج از کشور روبرو بودهایم. اًنها همیشه میکوشند در صحت اخبار و اطلاعت افشا شده تا آنجا که ممکن است تردید ایجاد کنند. حضور پر رنگ آنها را همه جا میتوان حس کرد حتی در داخل احزاب و سازمانها و محافلی که زیر تابلوی اپوزیسیون و رسانههای آنها فعالیت میکنند.
علاوه بر این گروه، روانپریشان و افراطیون درون اپوزیسیون هم از چپ و هم از راست، نیز ساز خود را با آهنگ طیف ذکر شده کوک کرده و با شور و حرارت تمام به خدمت پروژه گمراهسازی نهادها امنیتی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی درمیآیند.
جنایت در زیر پرچمهای دروغین
در تمام دورههای حیات جمهوری اسلامی، عملیات ترور و تخریب برای تحکیم پایههای حکومت چه مستیما به دست مامورین آموزش دیده امنیتی آن، و بیآنکه حکومت از آشکار شدن نقش خود در آن نگران باشد و چه بطور غیر مسقیم ادامه یافته است. در موارد متعددی که حکومت در پی تحریک احساسات عمومی در داخل و بسیج آنان بر علیه دشمنان فرضی کشور بوده، برای پوشاندن نقش خود، ترجیحا از طریق نفوذ به درون گروههای خارجی که با جمهوری اسلامی در گیری و رقابت دارند و یا چشم پوشی بر فعالیت تخریبی آنها اقدام کرده است.
همچنین دیده شده، که افرادی با هویت إیرانی جذب جایی شدهاند که ظاهرا خارجی ولی در واقع، وابسته به یکی از نهادهای امنیتی خود جمهوری اسلامی بوده است که از افراد جذب شده برای اجرای اقدامات تروریستی مورد نظر خود استفاده کرده است. در سالهای اخیر، خرید تبهکاران نیز در کشورهای غربی برای انجام عملیات انفجا، ترور و آدمربایی به روشهای پیش گفته اضافه شده است، و بالاخره اینکه در موارد غافلگیری مقامات امنیتی، از سوی گروههای تروریستی با منشاء داخلی یا خارجی، آنها بعد از خروج از گیجی اولیه اغلب موفق شدهاند پیآمدهای آن را عینا مشابه عملیات خودی، مورد بهره برداری خود قرار دهند.
پیچیدگی روشهای عملیاتی فوق باعث میشود رسانه و محافل غربی به همراه افکار عمومی فریفته سناریوهای اعلان شده حکومتی و یا روایات گروه دوم یعنی مدافعان غیر رسمی جمهوری اسلامی شده و به اشاعه آنها به نفع جمهوری اسلامی به پردازند. بخشی از این افراد و محافل چنین روایاتی را دستآویزی مناسب برای توجیه سیاست مماشات خود با جمهوری اسلامی مییابند. از جمله برخی مقامات دول غربی و در راس آنها آمریکا نه تنها به ندرت میکوشند مسئولین جمهوری اسلامی را مقصر مسقیم چنین اقداماتی بشناسند، بلکه در بعضی موارد موضعگیریهای آنها، مستقیما در جهت تبرئه جمهوری اسلامی است. نمونه بمبگذاریهای اخیر در کرمان، مثال خوبی در این مورد است. این قبیل موضعگیریها به خوبی مورد بهرهبرداری جمهوری أسلامی و حامیان آن قرار گرفته و در خدمت اثبات “مظلومیت” دروغین جمهوری اسلامی در آمده است.
بارها، خصوصا از زبان روزنامهنگاران ظاهر مستقل و فعالین سیاسی خاص شنیده شده که میگویند چنین اقداماتی به ضرر خود حکومت است و قابل تصور نیست که دست آن در آفریدن چنین حوادثی در کار باشد. آنها میکوشند مثل خود حکومت این اقدامات را به دشمنان خارجی و یا خطای انسانی غیر عمدی (مثل سرنگون کردن هواپیمای اکراءینی) نسبت دهند و نهادهای مسئول را تبرئه کنند.
قابل تصور است که بعضی از تحلیگران و دولتمردان کمتجربه و کماطلاع ولی درستکار، خصوصا در کشورهای دموکراتیک و قانونمدار اروپایی به سختی میتوانند بپذیرند که حکومتی برای ادامه حیات خود به کشتار انبوه شهروندان خود و مصدوم و مسموم کردن هزاران نفر از کودکان دختر مدارس ابتدایی و متوسطه دست بزند. نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی به خوبی بر این روانشناسی حاکم بر فضای فکری در نزد افکار عمومی و سیاستمداران غربی اًگاهند و میکوشند عملیات خود را به ترتیبی طرحریزی و اجرا کنند که مانع از انتساب مستقیم آن به جمهوری إسلامی شود.
نگاهی به حادثه انفجار بمب در کرمان
حال نیم نگاهی گذرا به جنایت فجیعی که در کرمان رخ داد بکنیم. مسئولین سیاسی و امنیتی در منطقه، به اعتراف صریح خود، احتمال اتفاقی ناگوار را در روز نمایش مورد نظر خود در چهارمین سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی میدادند و به قول خود برای آن آماده بودند، با وجود این، نه تنها مراسم را لغو نکردند بلکه برای تجمع هر چه بیشتر جمعیت در آن کوشیدند و کودکان مدارس را تحت عنوان “زائر بهشت” بدون اجازه والدینشان به مراسم بردند. حال، یا خود مستقیما مبتکر و بانی جنایتی بودند که رخ داد و یا هم در فراهم آوردن مقدمات اجرای آن به دست دیگران نقش غیر مستقیم ایفاکردند.
رئیس حلال احمر مفتخر است که نیاز نظام مقدس اسلامی برای دوام عمر خود بر آورده شد و نمایندهای از رفسنجان با خویی حیوانی، به منتقدین میتازد که مگر میشود در بیم از خطر انفجار بمب در چنین مناسبتهایی، اًنها را لغو کرد و حکومت اسلامی را تعطیل کرد. و مسئولینی که باید پاسخگوی قتل نزدیک به صد نفر باشند و در راس همه آنها “رهبر جهان اسلام”، طلبکار هم از ملت در میآیند و به دروغ مدعی میشوند که بیش از ۶۰ بمب آماده انفجار را کشف و خنثی کردهاند و ملت به جای سوال و انتقاد باید قدردان آنها هم باشد.
ظاهرا در روز ۱۶ دیماه وقتی مسئولین امر در کرمان برای تکمیل ماموریت خود به تنظیم سناریوی جعلی خود مشغول شدند، در اینکه تعداد بمبهای خنثی شده را چه تعداد ذکر کنند، به اختلاف رسیدند و کسی در این میان به یاد آورد که آن روز ۱۶ دی ماه است و همان بهتر که تعداد بمبها را هم ۱۶ فقره اعلام کنند. وقتی متن گزارش منتشر شده به اطلاع فرماندهان سپاه ثارلله کرمان رسید، آنها برای بیرون کشیدن پای خود از این رسوایی آشکار بیدرنگ اعلام کردند که هیچ بمبی در روزهای قبل از حادثه در کرمان نه کشف و نه خنثی شده است و خبر ۱۶ بمب حنثی شده جعلی و ساخته مقامات استانی است.
آخرین اطلاعیه وزارت اطلاعات هم کوشید که این افتضاح را به طریق دیگری با اعلان اینکه تعدادی از بمبهای کشف شده مربوط به خیلی قبل بوده و ربطی به حادثه کرمان نداشته جبران کند، اما گزارش در ادامه خود برای تلافی این تخفیف، بعد از جعلیات عجیب و غریب سریالی، بر آن میشود که با جعلی دیگر و به هر قیمتی که شده، مطابق روایات همیشگی جمهوری اسلامی داعش را به دم آمریکا و اسراییل ببندد و اعلام کند “هویت یکی از تروریستهای انتحاری به صورت کامل احراز شد. وی بازیروف «بوزروف» اسراییلی فرزند امان الله، ۲۴ ساله و تبعهی کشور تاجیکستان بوده است. نامبرده از طریق سکوی تلگرام با فرقهی آمریکا ساختهی داعش آشنا شده، سپس جذب آن میگردد”.
کسانی که مبنا را بر خونشویی از دامن و دست جمهوری اسلامی جمهوذی اسلامی قرار میدهند، قادر نیستند به هیچ یک از تناقضات موجود در رفتار مسئولین امر در مورد انفحارهای کرمان پاسخ دهند. در خوشبینانهترین بیان، آنها با علم و اشراف به بهره برداری حکومت از ریختن خون بیگناهان، عامدانه چشمان خود را بر احتمال وقوع حوادث خونین در صفوف مردمی که خود بسیج کرده و به خیابانهای کرمان کشانده بودند، بستند، همانگونه که ۴ سال پیش اجازه دادند بیش از ۷۰ نفر برای گرم کردن تنور تبلیغات حکومتی و ادامه سیاست سرکوب در داخل و جنگافروزی در خارج زیر دست و پا له شوند.
چرا چنین است؟
سران جمهوری اسلامی، سود موجسواری بر گرده قربانیان انبوه خود را، بسیار بیش از زیان پیامدهای سیاسی، روانی و امنیتی داخلی وخارجی آن برای خود تصورمیکنند. متاسفانه تاکنون، ارزیابی آنان ار چنین پیامدهای به حقیقت نزدیک تر از نظر مخالفین خود بوده است.
برای این حکومت، اصولا اهمیتی ندارد که مردم ناراضی در درون کشور و یا افکار عمومی در سطح منطقه و جهان، در نهایت در مورد این رفتار آنها چگونه داوری خواهند کرد، آنچه برای آنها مهم است بهره برداری از خون قربانیان خود در جهت رسیدن به چند هدف زیر است:
- فریب افکار عمومی در سطح منطقه و جهان که جمهوری اسلامی خود قربانی تروریسم است. آنها در این مورد در پی کشتار مردم در کرمان کم و بیش موفق بوده و در ظاهر هم که شده، توانستهاند همدردی دول آمریکا، روسیه، چین، گوترش و بورل و اتحادیه اروپا، کره شمالی و کشورهای اسلامی و حامیان خود در اقصا نقاط جهان مثل کوبا و غیره را به سوی خود جلب کنند و مورد بهره برداری قرار دهد.
- تشدید سر کوب و کشتار مخالفین خود در داخل که به امری عادی در افکار عمومی کشورهای وسیاستمداران آنها تبدیل شده و تاکنون بدون واکنشی درخور تحمل شده است.
- ایجاد انسجام در صفوف نیروها و جمعیتهای وابسته به خود و بسیج آنها برای ادامه حمایت فعال از حکومت در مقابله آن با بحرانهای وناتوانیهایش.
اصغر جیلو
١١/٠١/٢٠٢٤
فیسبوک نویسنده