واکنش طبیعت زندگی است. یکی ناسزا میگوید، ناسزایی میشنود. ضربهای میزند، ضربهای دریافت میکند. اما فرض کنید شما به طور منظم و سیستماتیک نسبتتان با کسی واکنشی شود. در نقطه مقابل همه اشکال و اطوار و عقاید و باورهای او میایستید. با هر چه موافق است، مخالف میشوید. به هر چیز حمله میکند از آن دفاع میکنید. به هر طرف میرود مسیر معکوس را اختیار میکنید.
بعید است در زندگی شخصی کسی اینهمه واکنشی زیست کند اما در زندگی جمعی و سیاسی اغلب همین طور رفتار میکنیم. هنگامی که با یک نظام یا یک گروه سیاسی در موضع تقابل قرار میگیریم، یکی از طرفین و در اغلب مواقع هر دو در موضع واکنش سیستماتیک قرار میگیرند. نظام جمهوری اسلامی اکثر مردم را در موضع واکنش سیستماتیک نسبت به خود قرار داده است. نمونه آشکار آن، واکنش مردم نسبت به رویدادهای غزه است.
کسی که حیات واکنشی اختیار کرده چند و چون و هستیاش به حریف گره خورده است. اگر روزی روزگاری فلانی به کلی از مسیر دید شما خارج شود. قرارگاه زندگی خود را از دست میدهید. یاد گرفته بودید با جهت گیریهای حریف جایگاه خود را پیدا کنید. اگر حریف رفته، انگار شما را هم با خود برده است. برای دوباره پیدا کردن خود نیازمند یک حریف تازهاید. زندگی واکنشی در عرصه سیاست، رابطه ارباب و بردگی را تثبیت و تشدید میکند. آنکه در صحنه منازعه غلبه کرده، به رفتارها و گفتارهای بندگانش به دید تمسخر مینگرد. میداند با هر رفتار و گفتارش چگونه مخالفین مغلوب واکنش نشان میدهئد. در واقع او میتواند همیشه مخالفین خود را مدیریت کند، اگرچه به نحوی واژگون.
جامعهای که در کنش و واکنشهای هر روزی زندگی میکند هم از عقل تهی میشود هم از اخلاق.
هر چه نظام مستقر هیکل بزرگتری داشته باشد و پهنتر بنشیند، فاجعه عمق بیشتری پیدا میکند. نظام جمهوری اسلامی تلاش میکند مثل خدا موجودی همه جا حاضر باشد. هر جا که از موجودیت او خالی باشد، فورا پر میکند. بنابراین هستی واکنشی نیز به یک وضعیت همه جایی و هرروزی تبدیل میشود. هر چه نظام مستقر رادیکالتر باشد، هستی واکنشی مخالفیناش هم رادیکالتر میشود. هر چه نظام مستقر فعالتر باشد، هستی واکنشی مخالفین نیز فعال و پرهیاهو است.
ما در میدان کنش و واکنش دوران پهلوی زاده شدیم. اما آن نظام نه مدعای حضور همه جایی داشت، نه اینهمه پرکار و پرهیاهو بود. جامعه فراغتی داشت کمی بیرون میدان نفس بکشد.
فاصله گزینی از چند و چون صحنه سیاست داخلی و در پرانتز نهادن آنچه نظام میگوید و انجام میدهد، برای کسب آگاهی صادق و بهرهمندی از وجدان داوری کننده و منصف ضروری است. این کار البته دشوار و گاهی ناممکن است. جامعه مملو از حس تحقیر و سرکوب شدگی است. نباید انتظار نابجا داشت. اما جامعهای که به خود فرصت فاصله گزینی نمیدهد، همیشه در محیط یک دایره میچرخد، هیچ چیز دگرگون نمیشود.
دست کم برای نجات نسلهای بعد خوب است فرصتهایی تولید کنیم برای فکر و داوری بیرون از میدان صرف واکنش به حریف سیاسیمان.
تلگرام نویسنده