اگر چه از همان ابتدا مشخص بود که ورود کریستیانو رونالدو به تهران میتواند افکار عمومی ایرانیان را به شدت متاثر سازد ولی نحوه استقبال از اتوبوس حامل تیم النصر و هجوم جوانان هوادار رونالدو به هتل اسپیناس پرسشهای فراوانی را در فضای مجازی ایجاد کرد. برخی این برانگیختگی شدید عاطفی را نشانهای از جهان سومی بودن ما تلقی کرده و به شکلگیری نوعی سرزنش ملی دامن زدند.
بعضی دیگر اما استقبال از رونالدو را علامتی از میل شدید ایرانیان به خروج از انزوای جهانی تعبیر کردند و نوشتند که در پی دههها محرومیت جوانان از ارتباطات جهانی که میتوانست مجالی برای آشنایی بی واسطه با ستارگان ورزشی و هنری در سطح جهان باشد آنها به سوی هتل روانه شدهاند تا شاید یکی از نادر خاطرات نسلی شان را رقم زنند. در مجموع هر چه هست این استقبال به مثابه پدیدهای اجتماعی میتواند مورد بررسی جامعه شناختی قرار گیرد:
این نحوه استقبال از رونالدو پیش از هر چیز در چارچوب نوعی شیفتگی جمعی نسبت به سلبریتیها در جهان قابل تحلیل است. در دنیای رسانهای شده امروز که واقعیتها به صورت مجازی خلق و عرضه میشوند ورزشهای به شدت تودهای مانند فوتبال میتوانند امواج قدرتمندی از هدایت احساسات را ایجاد کنند. در حقیقت بخش مهمی از نوجوانان تنها با فوق ستارههایی مانند رونالدو و مسی است که همزاد پنداری و هویت یابی میکنند.
مفهوم دیگری که میتواند استقبال از رونالدو را توضیح دهد انبوه خلق است که به جمعیتی اشاره دارد که فاقد پیوندها و منافع خودآگاه طبقاتی بوده و صرفا به صورت موقت در کنار همدیگر قرار میگیرند. مجموعهای که پیوندهای شکنندهای با یکدیگر داشته و تنها میتوانند در بروز نوعی غلیان عواطف با یکدیگر مشترک باشند. در انبوه خلق ابراز احساسات تعداد محدودی در میان جمع میتواند منجر به پیروی و واکنش سیل آسای بقیه شده و حتی به نوعی تخریب جمعی بینجامد.
جمهوری اسلامی با غیر اخلاقی تلقی کردن تجربیات سینمایی/ موسیقیایی پیش از انقلاب کوشید تا از این دو عرصه اعتبار زدایی کند. نتیجه آن که تعداد زیادی از هنرمندان مردمی فرصت نقش آفرینی را از کف داده و به مهاجرت اجباری، حضور در فیلمهای خارجی یا برگزاری کنسرت در کشورهای همسایه تن دادند. در عرصه فوتبال هم با افزایش انزوای دیپلماتیک تیم ملی از برگزاری دیدارهای دوستانه با تیمهای مطرح جهان و ورود ستارگان شان به کشور بازماند. نتیجه آن که گویا اکنون با نوعی انباشت محرومیت و طغیان احساسات جمعی به دنبال انزوای جهانی روبرو شده ایم.
بخش مهمی از آشفتگیهای بروز یافته در مراسم استقبال از رونالدو را میتوان در مفهوم نظم آشوبی باز یافت که جلوههای متعددی از آن را میتوان در زندگی جمعی ایرانیان یافت. ترافیک و سبک رانندگی، به هم ریختگی نظام اداری، فقدان برنامه ریزی در بحرانهایی مانند سیل و زلزله و بالاخره شیوه مدیریت حضور یک سوپر استار در تهران از این جمله به شمار میروند. در حقیقت نظم آشوبی به وضعیتی معلق میان آشفتگی و نظم یافتگی اشاره دارد.
نکته پایانی: در تحلیل این استقبال اگر چه نمیتوان بر برخی از ویژگیهای رفتاری ایرانیان مانند هیجان زدگی، برون گرایی، شتاب زدگی و جمع گرایی چشم پوشید ولی واقعیت این است که وجود تجربیات مشابه در استقبال جهانی از فوق ستارههایی مانند رونالدو ما را از دامن زدن به خود تخریبی ملی بر حذر میدارد. لذا به نظر میرسد اگر آمیزهای از مولفههایی مانند؛ ضعف مدیریت استقبال، میل فزاینده ارتباط با جهان، انبوه خلق، احساس محرومیت جمعی، و پمپاژ رسانهای در هر کجای جهان جمع میشد تجربهای مانند دوشنبهی تهران تکرار میشد.