استاد دانشگاه تهران
دولت جدید دیگر فرصتی برای ساماندهی آمورش ندارد و برای نهایی کردن آن باید همه جا را تصاحب کند. تنها جایی که حضور آقای رئیسی و اطرافیانش کمتر بوده، دانشگاه است. برای بیشتر و پررنگ شدن این حضور لازم است نیروهای غیرخودی را حذف کند.
آنها فقط تبعیت میکنند و معتقدند که در نظام ولایی باید همه کسانی که منتقد هستند را به عنوان افراد غیرخودی حذف کنیم. در جامعه نمیتوانند این کار را کنند چون مانند مسئله حجاب شکست میخوردند ولی در دانشگاه که یک سازمان رسمی در اختیار دولت است، میتوانند دست به قلع و قمع بزنند.
نیروهای امروز حکومتی و گلخانهای هستند. نیروهای امروز بدون توانایی و تخصص هستند و مسائل ایران معاصر را نمیدانند. فرض کنیم دانشگاههای کشور در این چهل ساله کاری نکردند و اکنون یک سری افراد فهمیده و با علم و دانش آمدهاند تا این وظیفه و مسئولیت را برعهده گیرند، در این صورت مشکلی نبود ولی مسئله اینجاست که این نیروها علوم اسلامی خواندهاند و تاریخ درس میدهند، دانشگاه دفاع ملی خواندهاند و به دانشگاه شریف میروند و غیره. اینها نیروهای اشغالگر هستند و دارند موقعیتها را تصاحب میکنند…
این گروه نه منافع ملی را میداند و نه از بحث توسعه و موقعیت ایران چیزی درک میکند، هیچ چیزی را نمیفهمند. من رئیسیون را ضعیفترین نیروهای کشور در تاریخ ایران میدانم، آنها آمدهاند و نمیفهمند و گوش هم نمیکنند؛ نادان هستند و توانایی مشاوره گرفتن هم ندارند. آنها به جلو میروند و وقتی منفعت کثیر پیدا کردند خودشان مضمحل میشوند و از بین میروند همچون تشنهای که یک نفس آب شور میخورد و تهش میترکد. رئیسیون یک چنین سرنوشتی دارند.
هیچ مسئلهای حل نمیشود. کسی میتواند مشکلات کشور را حل کند که یک نخبه باشد، باید وقت بگذارد و فکر کند. چرا در کشور این همه مسائل باقی مانده؟ چون کار دست یک مشت آدم نادان است. دانشکدههای علوم اجتماعی ایران را اگر نگاه کنید روسا و رئیس گروههایش ضعیفترین استادان علوم اجتماعی ایران هستند. وقتی استادان خوب را کنار بگذارند، معلوم است که چیزی حل نمیشود.
علم تعطیل است، فاتحه علم در ایران را بخوانید. دانشگاه مضمحل شده و دیگر جان ندارد که تکان بخورد. دانشگاه باید دانشمند داشته باشد نه کارمند. دانشمند فردی است منتقد و نوآور که راه حل جدید کشف میکند ولی این سیستم گوشی برای شنیدن حرفهای جدید و متفاوت از خودش را ندارد.
استاد که خالصسازی شود دانشجو هم خالصسازی میشود. وقتی استاد ذهن باز داشته باشد، دانشجو سرکلاسش مینشیند. در غیراینصورت دانشجویی که بتواند مهاجرت میکند، یک عده که اصلا دانشگاه نمیروند و عدهای هم که میآیند سرکوب و سرخورده میشوند. برخی هم سرکلاس مینشینند و مدرک میگیرند و نظام سیاسی خودشان را به شکل ضعیف بازتولید میکنند.
بخشهایی از گفتوگوی اعتماد آنلاین با تقی آزاد ارمکی