ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 06.06.2023, 9:45
چگونه سر عقل بیائیم

جواد کاشی

عقل در سیاست سه معنا دارد: عقل سرد، عقل ترس‌خورده و عقل گرم. سرهای پرسودا و هوس در عرصه سیاست، سرانجام عاقل می‌شوند. اما به کدامیک از این سه معنا؟ سرهای پرهوس و سودا هنگامی عاقل می‌شوند که به واقعیت برخورد کنند. آنگاه از خواب مستی بیرون می‌آیند و واقعیت را مثل سنگ بزرگی می‌بینند که تکان دادنی نیست. اما در مقابل به کدامیک از معانی سه‌گانه فوق عاقل می‌شوند؟

در ایران امروز هم سر نظام مستقر و هم سر مخالفین‌اش به سنگ خورده است. اینک زمان به سر عقل آمدن است. واقعیت‌های جهان و منطقه، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و پتانسیل ظهور ناآرامی‌های گسترده علائمی از به سر عقل آمدن را در نظام پدیدار کرده است. مخالفین هم که خیال می‌کردند کار نظام را می‌سازند کم کم می‌فهمند کار به همان سادگی‌ها که خیال می‌کردند نبود. پس موسم آن است که سر عقل بیایند. باید منتظر ظهور کدام سنخ از عقلانیت در ایران فردا باشیم؟

اگر نظام و مخالفین‌اش به سر عقل بیایند اما از سنخ سرد، سرهای پرسودا را حفظ خواهند کرد اما در مقابل هم عقب نشینی‌های تاکتیکی می‌کنند. صحنه سیاست با منطق آتش بس موقت بنا می‌شود. نظام منطق حذف و طرد را به شیوه‌های متفاوت ادامه می‌دهد و مخالفین هم سعی می‌کنند در یک آوردگاه تازه آرزوهای خود را برآورند. درست مثل رفتار نظام در عرصه جهانی و منطقه‌ای. ذهنیت‌های پرسودای ایدئولوژیک وجود دارد، اما خیال می‌کنند فعلا باید محتاط بود و عقب نشینی‌های تاکتیکی کرد. مشکل عقلانیت سرد آن است که نمی‌پاید. جدال خونین‌تری را باید انتظار کشید. کافی است فرصتی تازه دست دهد. ما دهه‌هاست در عرصه داخلی و بین المللی با عقلانیت سرد زندگی می‌کنیم. همه امکان‌های مادی و معنوی‌مان را برای آن فرصت تازه مستهلک کرده‌ایم.

هنگامی یک طرف سیاسی به سر عقل ترس خورده می‌آید که حس نابودی بر وجودش غلبه کند. در مقابل سنگ واقعیت خود را حقیر و کوچک و احمق بپندارد. به دست خود، نابودی‌اش را رقم بزند تا از وحشت شبانه روزی نابودی نجات پیدا کند. سوداهای خود را در خاک پنهان می‌کند و تلاش می‌کند خود را کم رنگ کند تا از خطر برهد.

عقل سرد و عقل ترس خورده، گاهی همزمان وجود دارند و یک هستی سیاسی را به نوبت دستخوش انحطاط می‌کنند.

عقل گرم اما از سنخ دیگری است. هنگامی ظهور می‌کند که آن سر به سنگ خورده، لختی بنشیند در چند و چون سوداهایش تامل کند. از خود بپرسد سوداهایی که به نتایج مطلوب نرسیدند چه بودند و با ما چه کردند؟ نکند حقیقت و خیری که در ذهن پرورده بودم، مسبب جنگ و فقر و حذف و طرد بوده است؟ آنگاه سر پرسودای پیشین چه بسا حقایقی را جانشین حقایق پیشین کند و فهم تازه‌ای از خیر را به جای خیر پیشین برافرازد. گرم است به این معنا که سر پرسودا در نتیجه یک سودای تازه گرم می‌ماند. تنها در چنین شرایطی است که یک هستی سیاسی به معنای گرم، به عقلانیت خواهد رسید. به سر عقل گرم آمدن، تنها شکل خروج از انحطاط و پای نهادن به صحنه فضیلت‌مندانه سیاسی است.

این هر سه شکل عقلانیت حاصل برخورد سر پرسودا با سنگ واقعیت است. در روایت عقل سرد، واقعیت مانعی است که تصادفاً پیش پای ما سبز شده است. در روایت عقل ترس خورده، واقعیت سرشت تلخ زندگی است باید تسلیم آن گردید. اگرچه مرگ بهتر از چنان تسلیم شدنی است. اما در روایت گرم از عقل، واقعیت از سنخ خیر، عبرت آموز و درس آموز است. واقعیت راز بیرون رفتن از دوران کودکی و ورود به دوران بلوغ است.


تلگرام نویسنده