زمانی که مقدمه کتاب ارزشمند “درک باک” با عنوان “سیاست شادکامی” را میخوانید با یک عبارت شگفتانگیز منسوب به پادشاه کشور کوچک بوتان واقع در عمق کوههای هیمالیا مواجه میشوید. در سال ۱۹۷۲ پادشاه جدید بوتان خطاب به مردم کشورش اعلام کرد؛ از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازه گیری پیشرفت، “شادکامی ناخالص ملی” خواهد بود و نه “تولید ناخالص ملی!”
“درک باک” مولفههای اصلی سیاست شادکامی در بوتان را به شرح زیر فهرست میکند؛ حکمرانی خوب و استقرار دموکراسی/ توسعه اجتماعی-اقتصادی عادلانه و با ثبات/ صیانت از محیط زیست/ صیانت از فرهنگ.
مدتی پیش یکی از جامعه شناسان کشور از این سخن گفته بود که حکومت در ایران باید به جای فرمان به آغاز تولید انرژی هستهای، دستور به تولید عشق، امید و محبت میداد. حال باید ببینیم که چرا حکومت در ایران با ایجاد شادکامی میانهای ندارد و تحقق آن را پیگیری نمیکند؟! واقعیت این است که تا چهار جدال تاریخی زیر به نحو مناسبی پایان نیابند نارضایتیها همچنان ادامه خواهند یافت.
جدال شرع و عرف: این نزاع همچنان از دوران مشروطه تا کنون به قوت خود باقی است هر چند که در دوره پهلویها غلبه با عرف و پس از انقلاب چیرگی با شرع بوده است. تداوم روندی فرسایشی بدون دستیابی به تلفیق کارآمدی میان شرع و عرف، که شهروندان را دچار نوعی اسکیزوفرنی شخصیتی و جامعه را دچار نوعی صف آرایی کاذب بر سر چگونه زیستن ساخته است. اگر شادکامی را نوعی رضایت مندی از نحوه زیست جمعی در سایه تلفیقی کارآمد از سنت و مدرنیته بدانیم روشن است که از دستیابی به آن تا کنون عاجز مانده ایم.
جدال امت و ملت: از حدود چهار دهه پیش ما وارد چالشی میان وابستگی به امت اسلام یا ملت ایران شده ایم. دل سپردن به هر کدام هم البته پیامدهایی داشته است. اینکه باید توجه تصمیم سازان صرفا معطوف به تحولات دنیای اسلام باشد یا باید بیشتر مسائل توسعه کشور مورد عنایت قرار گیرد از جمله مهم ترین مباحث ایران پس از انقلاب بوده است. واقعیت این است که در همه این سالها هم تلاشی از سوی حکومت برای توجیه افکار عمومی جهت کاهش ابعاد این نزاع صورت نگرفته است. اکنون روشن است که به دلیل کمبود منابع باید به سوی نوعی اولویت بندی در این زمینه حرکت کنیم.
جدال اسلام و غرب: پس از آنکه انقلاب اسلامی، ایران و غرب را به عنوان دو “دیگری” متضاد و دشمن ترسیم کرد در عمل امکان برقراری دیالوگ میان این دو تمدن از میان رفت. از آن پس بود که این دیگریها خود را صرفا با عینک تیره آموزههای ایدئولوژیک نگریستند. دستاوردهای غربی از جمله دموکراسی، احزاب، رسانهها،تشکلهای مدنی و سبک زندگی با بدبینی مواجه شده و زیست فردی و جمعی شهروندان به شدت از سوی حکومت مورد نظارت قرار گرفت. مداخلهای که موجبات جدی کاهش رضایت مندی در میان ایرانیان را فراهم آورده است.
جدال انتصابی و انتخابی: این نزاع همان ادامه تقابل میان ولایت و وکالت است که میراث دوران مشروطیت محسوب میشود. چالشی بر سر نقش آفرینی مردم در اموری همچون قانون گذاری، شرکت در انتخابات و تعیین نوع نظام سیاسی، در مواجهه با دیدگاهی که قانون را فرابشری، انتخابات را فیلتر شده و حکومت را الهی میداند. واقعیت این است که هم اکنون و با گذشت بیش از سه دهه از نظارت استصوابی شورای نگهبان، احساس بی قدرتی شهروندان در برگزیدن نمایندگان مطلوب خود در انتخابات مختلف به کانون احساس نارضایتیهای جمعی تبدیل شده است.
تلگرام نویسنده