در ماههای اخیر و پس از جنبش مهسا به طور مکرر شاهد چنین صحنه هایی بودهایم که افرادی بیحجاب از سوی افراد محجبه مورد استقبال و همدلی قرار گرفتهاند: خانمی چادری که در حال بافتن موی خانمی بیحجاب است و یا محجبهای که در برخورد حین عبور با دختران بیحجاب لبخند میزند و دو انگشت پیروزی خود را بالا میبرد.
در چنین مواردی اغلب زنان محجبه از ایده و عقیده خود مبنی بر وجوب شرعی حجاب کوتاه نیامدهاند و هیچ اجباری هم برای محجبه بودن نداشتهاند اما ظاهرا آنان ناظر دو امر متزاحم و متضادی هستند که یکی را بر دیگری ترجیح میدهند و برای آن اولویت قائل هستند: تزاحم بین یک امر حرام به نام کشف حجاب از سر و گردن (بنا بر فتوای مشهور فقها) با امر حرام دیگری به نام اکراه و اجبار و استبداد دینی همراه با سرکوب. در چنین وضعیتی، دریافت زنان محجبه این بوده است که اکراه و استبداد دینی امری به مراتب زیانبارتر از ترک یک واجب شرعی است که کسی حق تحمیل آن را بر شهروند ندارد و اگر قرار به پرسش و پاسخی باشد بین او و خدایش مطرح است و نه بین او و حکومت یا افرادی از جامعه.
اگر از منظر فنی فقهی به مساله بنگریم نمیتوانیم به سادگی استقبال این چنینی افراد محجبه را از بی حجابی تخطئه کنیم. ادله این ادعا چنینن است:
۱. از آنجا که در موارد یاد شده بیحجابی کاملا آگاهانه و بلکه در فضایی تعارضی انتخاب شده، امر به معروف و نهی از منکر موضوعیتی ندارد، چون فاقد احتمال عقلایی تاثیر است که به فتوای همه فقها وجوب امر به معروف مشروط به چنین احتمالی است.
۲. از آنجا که بی حجابی مزبور از باب عمل به حق انتخابی صورت گرفته که شریعت چنین حق و نفی اکراه و الزام را برای شهروندان قائل است، فعلِ قابل سرزنش و بی احترامی نیست.
۳. افراد محجبه استقبال کننده از بی حجابان، شاهد یک دستاورد بزرگ برای کشور و بلکه خودشان هستند که فضای استبداد دینی را که بسیار زیانبار برای دین و دینداری در جامعه است، در حال شکست و عقب نشینی می بینند و این دستاورد را مرهون زنانی می دانند که شجاعانه و با پذیرش ریسک و خطر، بی حجاب شده اند و از این رو جا دارد که با لبخند و بر افراشتن دو انگشت پیروزی با آنان مواجه شوند.
۴. بسیاری از متدینین و محجبه های ما به این درک رسیدهاند که مساله نظام در پیگیری حجاب اجباری و برخوردهای تحقیر کننده با زنان، اجرای شریعت نیست، چرا که بارها شاهد برخوردهای دوگانه در این مساله بوده اند. اکنون بر اکثریت جامعه آشکار شده است که این امر به خاطر به حاشیه بردن بسیاری از مصائبی است که بر سر جامعه می رود و برای حفظ استیلا و هژمونی نظام است. بنا بر این شایسته است به مبارزان با این فریبکاری سلام کرد و لبخند زد.
۵. در باب تزاحم بین اهم و مهم که موضوعی دراز دامن در فقه است، گاه می توان فعل حرامی را برای انجام واجبی اهم مرتکب شد مانند ورود به ملک و خانه غیر، بدون اجازه مالک هنگام نجات غریق، و یا آن که اگر مسجدی در طریق بزرگراهی قرار بگیرد که ساخت آن ضروری است، حرمت تخریب مسجد منتفی می شود. آیا اگر در شرایطی مبارزه با استبداد که منکری سهمگین بر اساس مبانی دینی است و مادر مفاسد و مصائب یک جامعه است، با کنشی حرام ـ البته به شرط عدم وجود مفسده ای دیگر مثل اضرار به غیر ـ مانند بی حجابی موثر باشد، فقیه نمی تواند در باره نفی حرمت آن تا زمان وجود مصلحت اهم، تامل کند؟!
تلگرام نویسنده