پس از توئیت ابراز نارضایتی رضا پهلوی از منشور همبستگی، خروج حامد اسماعیلیون تائید میکند که بنبست این ائتلاف جدی است. علت یا علل مشخص این بن بست یا بحران انفصال چیست؟ فعلا ما چیز زیادی نمیدانیم. نه آن توئیت کوتاه رضا پهلوی و نه این نامه بلند جدایی حامد اسماعیلیون چیز زیادی در اختیار افکار عمومی برای شناخت گرفتاری ائتلاف و مهمتر از آن داوری روشن درباره ناکامی آن نمیگذارد. در ضمن در و پنجره اتاق این جمع از روز اول بسته بود و اعضا آن در دادن اطلاعات به افکار عمومی خست بخرج می دادند. با این حال میشود باز هم صبر کرد و در قضاوت و ارزیابی عجله نکرد. بلاخره افراد دیگر در این باره به حرف خواهند آمد و کم و کیف حقیقت روشنتر خواهد شد. منتها من عمدا میخواهم برای امتحان کردن شناخت خودم روی همین داده ها و حرفهای حامد اظهار نظر کنم. در واقع میخواهم بگوییم حرفهای حامد با عقل جور در میآید و به عنوان علت اصلی بحران منشور همبستگی قابل قبول است.
در واقع این جور که من فهمیدم حامد دو تا حرف دارد. یکی اینکه میگوید فشار از بیرون از طرف افراطیهای سلطنتطلب چوب لای چرخ میگذاشت، عامل دوم هم، تک روی و تمکین رضا پهلوی به همان فشارها و جلوگیری از جلو رفتن بوده. این روایت ها کاملا معقول به نظر میرسد و با شناخت خیلیها از جمله من جور در میآید. شناخت از عملکرد این طیف انحصارطلب و تردید و تزلزلهای شخص رضا پهلوی.
شناختی که از گفتار و رفتار آقای رضا پهلوی وجود دارد نوسانات دایمی او میان امتیازهای فریبنده مونارشیسم و جاذبه عقلانیت دمکراتیک است؛ نوسان میان دلانگیزیهای شاه آرمانی و کار دشوار فعال سیاسی بودن است؛ میان کشش غریب سنت و طایفه از یک سو و زیبایی های عصر مدرن و مد بودن دموکراسی است. و از بدشانسی این جمع و بسیاری دلبستگان آن، ایشان درست در این لحظه تاریخی که پروسههای کار دموکراتیک تجربه تازهای را از جمله با این گروه، شروع کرده، ناگهان به آن طرف چرخید و چرخ این حرکت دموکراتیک را از خط خارج کرد.
همین جا بد نیست اشاره کنم، خود من چنین تردید و تمکینی را در این مقطع محتمل نمیدانستم. فکر میکردم انتخاب جدید او برای همکاری با چنین جمعی و در چنین سطح گستردهای بهرغم مخالفتهای شدیدی که محافظهکاران سلطنتطلب به خرج میدهند، نقطه عطف عملی آن گفتاری است که او پیشتر و بارها تکرار میکرد که بیشتر جمهوریخواه است تا سلطنت طلب.
در هر حال طبق گزارش حامد اسماعیلیون تلاشهای آن جماعت کار خود را کرده و موفق شدهاند. تا آنجا هم که ما از بیرون شاهد تحریکات و تبلیغات این طیف بودیم تعرض آنها به این ائتلاف بسیار سنگین بود. برای آنها قابل تحمل نبود که شاهزادهشان با این گدازادهها در یک جوال رفته باشد. عقاب که با کبک و کبوتر پرواز نمیکند؛ درک آنها از این همراهی رضا پهلوی با آن افراد این چنین بود. یکی از فلسفهدان های فرشگردی با نا امیدی و افسوسی فلسفی نوشته بود، شاه مرد زنده باد ایران.
با این همه من نمیخواهم از فرمولهای قدیمی شکست استفاده کنم. نمیخواهم بگویم یک برگ دیگر بر کارنامه منفی اتحادهای خارج از کشور اضافه شد. اگر چه عملکرد اپوزیسیون، منهم یکی از آنها، بویژه در زمینه اتحادها هیچ چنگی به دل نمیزند، اما ما وارد مرحله تازهتری شدهایم، و داریم گامهای تازهای بر میداریم که ممکن است با گذشته متفاوت باشد. این مرحله و شرایط جنبش به کلی با دورههای پیشین متفاوت است. و فراز و فرودهای تلاش اپوزسیون هم متفاوت خواهد بود. هم اکنون جنب و جوش خاصی در همه طیفهای سیاسی برای نزدیکی و همبستگی شروع شده است. میتوان احتمال داد که در این فرایند جدید ما شاهد انواع مرزبندیها و دور و نزدیک شدنها، وحدت و انشعابهای تازه بشویم. زیرا عصر، عصر التهاب های سیاسی و اجتماعی است.
یکی از مهمترین کشمکشهایی که در متن و بطن این تلاطم بزرگ اجتماعی در حال انجام است به آزمون کشاندن همه گروهها و فرقههای سیاسی و سنجش عیار عقلانیت، منش دموکراتیک و اصلاحپذیری آنهاست. آنچه در منشور همبستگی گذشته و میگذرد گوشه کوچکی از این چالش بزرگتر است. باید دید در ابعاد وسیعتر تلاشهای گروه بندیهای اپوزسیون و از درون این تحولات چه زاده خواهد شد.
قیسبوک نویسنده