هواداران نظام جمهوری اسلامی، دلنگران آرمانهای انقلابی هستند. خوب است همه به شرط تحقق آن آرمانها دوباره بیاندیشیم. تنها شرط تحقق آن آرمانها، تعطیلی تدریجی شهرهای بزرگ و تقویت روستا بود. اگر میتوانستیم دوباره جمعیت شهری را روستایی کنیم، یا دست کم از گسترش شهر جلوگیری کنیم، هم ساده زیستی مد نظر انقلابیون محقق میشد هم اینهمه فساد دامن مدیریتهای سیاسی را نمیگرفت و هم الگوی مد نظر آقایان برای یک جامعه متشرع محقق میشد. زنان با میل و رغبت خانه نشین میشدند و در فضای عمومی پوشیده ظاهر میشدند. اما انقلابیون آن روز، سوداهای متفاوت و متعارض داشتند. امروز چوب آن تعارضها را میخورند.
جمهوری اسلامی سوداهای زندگی در فضای روستا را در سر میپروراند، اما خود به نقطه عطفی در تحول فضای شهری در ایران مدرن تبدیل شد. زندگی کلان شهری، میوه جمهوری اسلامی بود. زندگی در شهر یعنی زندگی در میدان انتخابهای آزاد. آزادی هم لاجرم دو سویه پیدا میکند. اول آزاد شدن قلمرو امیال و فوران لیبیدو در متن زندگی فردی و جمعی. دوم میل به مشارکت در عرصه سیاسی و تمایل به نظم دمکراتیک.
به این نکته توجه کنیم که لیبیدو در منطق فرویدی صرفاً میل جنسی نیست. اما شاه که نسبتی با دمکراسی نداشت. لیبیدو را به سمت فوران امیال جنسی گشوده بود. فوران امیال جنسی، مقاومت طبقات سنتی و متدین را برانگیخت. مساله مهمتر این بود که کثیری از مجذوب شدگان جاذبههای جنسی هم در تحقق تمنیاتشان ناکام بودند. شکافهای طبقاتی و امکانهای محدود دسترسی برای کثیری از اقشار اجتماعی سبب شده بود، فوران امیال جنسی عملاً خود به یک قلمرو گسترده ناکامی تبدیل شود. لیبیدوی آزاد شده، در خدمت قوت بخشی به صف مبارزان و مخالفان شاه تبدیل شد. شاه بیچاره نمیدانست شهر قلمرو فوران امیال تنانه است و باید با توزیع عادلانه مواهب زندگی از یکسو و گشودگی نظم سیاسی از سوی دیگر، این فوران را کنترل کند و الا آنچه قرار بود یارش شود به دشمن قدارش تبدیل خواهد شد.
جمهوری اسلامی در دهه اول با استعانت از نیروی هژمونیک انقلاب و جنگ، در کنترل فضای شهری بالنسبه موفق عمل کرد. پس از آن نیز با توجه به گشودگی نسبی فضای سیاسی در دهه هفتاد، تا حدی موفق بود. اما از دهه هشتاد مسیر شگفتی را طی کرد. هم فضای سیاسی را بست و هم تلاش کرد بیشترین کنترل را بر فضای اجتماعی و فرهنگی اعمال کند. اما هیچ فکری نکرده بود که میدان گسترده لیبیدو در فضای شهری را چه باید کرد؟ میخواست روح کوچک و همبسته و متدین و متشرع یک روستا را بر تن بی قواره و بزرگ یک کلان شهر کند.
میل در فضای شهری موتور و انرژی قدرتمند توسعه و ترقی است. مدیریت حساب شده و دمکراتیک فضای شهری میتواند نیروی عظیم میل را به سمت یک نظم عادلانه، دمکراتیک، خلاقانه و پیشرفته متمایل کند. میل شورمندی و شادی به زندگی عطا میکند. به همه چیز سر و سامان منعطف و دلپذیر میدهد. به همه چیز منجمله از آنها دین و معنویت. نظام جمهوری اسلامی چنین نکرد در نتیجه میل فوران کرد. فوران بیرویه میل در وهله نخست در رفتار متولیان و مجریان حکومتی چهره نشان داد. فوران بیرویه فساد مالی، جنسی، قانونگریزی و خود بزرگبینی. اینک نسل جدید است که مظهر فوران میل است. اما نجیبانه به زندگی میاندیشد و طالب توزیع عادلانه امکانهای زندگی شاد و مرفه برای همگان است.
چنین وضعیتی با آرمانهای انقلابی چنانکه نیم قرن پیش در ذهن ما انقلابیون بود سازگار نیست. اما بازگشت به عقب هم ممکن نیست. پس خوب است در تصورات انقلابی انقلاب کنیم.