نظام آموزش و پرورش ایران در دوران پس از انقلاب از چهار نارسایی رنج میبرد: ایدئولوژی زدگی، سیاست زدگی، مشارکت گریزی و کنکور زدگی.اما در دولت جدید به نظر میرسد که در عین تداوم نقایص گذشته، ما با غلبه افزون تر نگاه ایدئولوژیک به اهداف، کارکردها و ماموریتهای آموزش و پرورش موجود روبرو شدهایم.
برای ایدئولوژی تعریفهای گوناگونی ارائه شده است ولی شاید بتوان آن را به اختصار سازهای انتزاعی دانست که از طریق خط مشی سازی، مرز گذاری و غیریت سازی موجب بسیج هواداران در مقابل رقیبان و دشمنان میشود. در بیانی دیگر خوانش ایدئولوژیک از پدیدههای اجتماعی میکوشد تا عینیتها را در چارچوب تنگ ذهنیتها جای داده و واقعیتها را تغییر دهد.
خوانش ایدئولوژیک از آموزش و پرورش ایران بیش از همه بر یک الگوی پیشینی و ثابت از تعلیم و تربیت مبتنی است که بی اعتنا به تحولات عمیق در عرصه واقعیتهای اجتماعی میکوشد تا ایده آلهای خود را در نظام آموزشی محقق نماید. در همین راستا شاید بتوان برخی از مصادیق ایدئولوژی زدگی در آموزش و پرورش را به شرح زیر فهرست کرد:
تربیت در یک محیط ایزوله قابل تحقق است: این که دانشگاه فرهنگیان فی نفسه با سایر دانشگاهها متفاوت است و میتوان با تصفیه آن از دانشجویان پرسشگر و اساتید دگراندیش نسلی از معلمان متعهد و ارزشی را تربیت کرد از جمله آثار همین نگاه ایدئولوژیک به عرصه آموزش و پرورش است. آخر چگونه میتوان انتظار داشت که در روزگار دسترسی به ماهوارهها و شبکههای اجتماعی بتوان دانشجو معلمان را در انزوا نگهداشت؟! رویکردی که فقط میتواند تظاهر و دورویی را تشویق کند.
معلم ستون اصلی آموزش و پرورش است: در گذشته و به دلیل انحصاری بودن منابع دانش و ایفای نقش مخاطب منفعل از سوی دانش آموزان، معلمان میتوانستند نقش بسیار موثری در مدارس داشته باشند، ولی امروزه با تعدد منابع معرفت، تبدیل دانش آموزان به مخاطبان فعال، برنامه درسی پنهان، و دور ماندن محتوای کتابهای درسی از واقعیتهای جامعه، نقش آفرینی معلمان دچار افول شده است. به نظر میرسد نگاه ایدئولوژیک به آموزش و پرورش همچنان با این تغییرات بیگانه است.
ارادهها به راحتی میتوانند واقعیتها را تغییر دهند: خوانش ایدئولوژیک از آن جا که در آسمان ایدهها سیر میکند نقش ارادهها در تغییر واقعیتها را گزافه و فراتر از امکان تلقی میکند. اما درست این است که بگوییم؛ روایتهای ارائه شده تنها در صورت همخوانی با واقعیتهای امروز ایران میتوانند برای مخاطب از جمله دانش آموزان پذیرفتنی باشند. این در حالی است که در سطوح بالاتر؛ “روایت زدگی” و “شعارزدگی” در سیاست گذاریهای کشور، ناکارآمدی و به تبع آن نارضایتیهای فراوان ایجاد کرده است.
نکته پایانی: آموزش و پرورش مطلوب از آن رو که باید حاوی فرآیند دیالکتیکی میان معلم و متعلم، و سیکلی بهبود یابنده از تاثیرات متقابل عرصههای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و خانواده باشد نمیتواند با انزوا، انحصار و اقتدار بر سر مهر باشد. نگاه ایدئولوژیک به حوزه تعلیم و تربیت به دلیل وفاداری به یک الگوی پیشینی و آزمون نشده در کارزار تحولات پرشتاب ایران امروز بیش از فایده بخشی، زیان بار بوده است.
تلگرام نویسنده