حق آموزش و ترویج زبان مادری یکی از مباحث حقوقی و اخلاقی است. به چند دلیل اشاره می کنم که این دلایل مؤید این است که باید حق زبان مادری را به رسمیت بشناسیم و در مقام عمل هم پاس بداریم.
۱. قابل تحدید نبودن آزادی انسانها
دلیل اول از منظر اخلاقی محل بحث است؛ و آن این است که به لحاظ اخلاقی، آزادی هیچ کسی در هیچ حوزه ای قابل تحدید کردن و محدودسازی نیست مگر اینکه آزادی آن شخص به آزادی دیگری خدشه ای وارد کند.
تا وقتی به آزادی دیگران تعرض نشده شخص آزاد است و فقط وقتی آزاد نیست که از آزادی خود سوء استفاده کند و متعرض آزادی دیگران شود دیگرانی که درست به اندازه دیگری حق آزادی دارند. این سخن یک دلیل اخلاقی است و در همه جا شمول دارد و یکی از موارد شمول آن آزادی سخن گفتن و آموزش دادن به زبان مادری و آزادی ترویج زبان مادری است.
این آزادی هم مانند هر آزادی دیگری هرگز تحدید بردار نیست و نمیشود حدی برای آن قائل شد مگر اینکه این آزادی متعرض آزادی نظیر خودش بشود، بر اساس این استدلال ما حق نداریم زبان مادری هیچ قوم و گروه اجتماعی را محدود کنیم مگر اینکه آزادی زبانی این گروه به آزادی زبانی گروه دیگر لطمه وارد کند و طبعا دانسته است و معلوم و مشهود است که این آزادی؛ آزادی زبانی هیچ گروه دیگری را تهدید نمی کند.
۲. اینکه با چه زبانی به دنیا بیاییم در اختیار ما نیست پس نمیتواند مبنای مزیت یا محرومت باشد.
دلیل دوم که باز دلیل اخلاقی و تا حدودی حقوقی است دلیلی است که نه از راه مفهوم آزادی که از راه مفهوم عدالت مورد بحث است، تکیه ما در این بحث بر عدالت است. یکی از خصیصه های هر مفهوم و هر برداشتی از عدالت این است، داشتن یا نداشتن ویژگی که خود من هیچ اراده و اختیار و دخل و تصرف و امکان تغییری در آن نداشته باشم نمیشود به واسطه داشتن آن ویژگی یا بواسطه نداشتن آن ویژگی من دارای مزیت بشوم یا داری محرومیتی گردم. با این ویژگی من به دنیا آمدهام و این نمیتواند مبنای محرومیت یا مزیتی برای من در قیاس من نسبت شما باشد.
اینکه من پسر یا دختر به دنیا بیاییم در اختیار من نیست و وقتی به اراده خودم نیست هرگز نمی تواند مبنای مزیتی برای من نسبت به دیگران باشد. اگر در جایی مزیتی پیدا کنم محرومیت و مزیتی که مبنایش را به اراده آزاد خودم به وجود آوردم می تواند مبنای مزیت باشد مثل سخت کوشی یا تبنلی. چون فرض بر این این است که این سخت کوشی ارادی است ولی وقتی چیزی در اراده شخص نباشد نمی تواند مبنای مزیت یا محرومیت باشد.
این نکته که از مفهوم عدالت توزیعی نشات می گیرد؛ به این معنا است: خود صاحب ویژگی وقتی دخالتی در خلق آن ندارد نباید به خاطر آن دارای مزیت و محرومیت شود و بر این مبنا اینکه با چه زبانی به دنیا بیاییم در اختیار ما نیست پس نمی تواند مبنای مزیت یا محرومت باشد. زبان امر غیر اختیاری است، زبان اقلیت زبانی نمی تواند مبنای محرومیت باشد و بر همین اساس هم آن اقلیت نباید محروم شوند از ترویج و آموزش آن زبان.
همان طور که در عالم زیستی هر چه تنوع زیستی بیشتر باشد محیط زیست سالم ترخواهد بود و سلامت به این نیست تعداد گیاهان را بیشتر کنیم بلکه باید متنوع شوند. محیطی که در آن هزاران درخت از یک نوع وجود داشته باشد با محیطی که از آن ۱۰ نوع درخت هزار اصله وجود داشته محیط دوم پرنشاط تر است و نتیجه اینکه سلامت اکوسیستم های زیستی با تنوع افزایش می یابد.
همین سخن در اکوسیستم های اجتماعی و فرهنگی هم صادق است. در جامعه ای که مکتب های مختلف، مشرب های مختلف، مرام های مختلف ادیان مختلف، کیش های مختلف، آیین های مختلف و.. وجود داشته باشد در این مکان به سلامت اجتماعی و فرهنگی می رسیم و جوامعی که فقط با یک مکتب و مسلک و کیش اداره می شوند هرگز به آن سلامت نمی رسند سلامت به تنوع است و همین سخن در باب زبان صحیح است هر چه متنوع تر باشد حیات زبانی آن جامعه با نشاط تر می ماند اگر همه ما به انگلیسی یا فارسی سخن بگوییم دیر یا زود خسارت عظیم آن معلوم می شود و مصلحت اندیشانه است که از تنوع پشتیانی کنیم و این پشتیبانی این است که نگذاریم زبان های مادری دچار انقراض شود و این امر هم با آموزش امکانپذیر است.
اقوام و ملل و قوم ها زندگی در جامعهای را می پسندند که همه نیازهای آنان در آن جامعه پاسخ داده شود و اگر از مرکزگریزی اقوام می ترسیم راهش این است کاری کنیم که همه این احساس و استنباط را داشته باشند که همه نیازهای آنان برآورده می شود، یکی از مهم ترین نیازهای اقوام این است که زبان مادری آنان قدر ببیند و بر صدر بنشیند و اهانت و توهین تحقیری در این باره شاهد نباشند.
* سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «زبان مادری» در مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب کردستان