این چند روز گذشته بحثی درباره کمونیستها و نقش آنها در جنبش مهسا آغاز شده که به نظرم میتواند سودمند باشد. من از این زاویه به بحث نگاه میکنم که آیا وجود نیروهای کمونیست به سود حرکتهای اعتراضی مردم است یا خیر؟
جواب صریح من به این پرسش منفیست. دلیلش هم روشن است: نیروها و جریانهای سیاسی که به اصول دموکراتیک باورمند نیستند جز صدمه زدن به جنبشهای دموکراتیک و منحرف کردن این چنبشها هیچ فایده و کارکرد دیگری ندارند.
اساسا مسئله این جریانها دموکراسی نیست و اگر روزی هم به قدرت برسند تنها نسخهشان برای کشور عبارت است از براندازی نظام سرمایهداری، مصادره کارخانهها، اعدام سرمایهداران و مبارزه با امپریالیسم جهانی، سرکوب آزادیها و نقض حقوق بشر؛ نسخهای که در یک صد سال گذشته دهها کشور را به خاک سیاه نشانده است.
حالا ممکن است بپرسید که آیا میتوان از وجود چنین نیروهائی به عنوان متحدان تاکتیکی علیه یک حکومت اقتدارگرا سود جست؟ پاسخ من به این پرسش نیز منفیست مگر در یک حالت استثنائی؛ حالتی که رهبری جنبش در دست یک جریان دموکرات قدرتمند است.
نمونه چنین حالتی را در جنبش اعتراضی چکسلواکی دیدیم که واتسلاو هاول دموکرات با اتکا به کاریزما و قدرت رهبری بالایش توانست از وجود طیف گستردهای از نیروها، دموکرات و غیردموکرات(مثل آنارشیستها) برای مقابله با رژیم بهره بگیرد. اما در مواردی که رهبری دموکراتیک جنبش غایب است یا ضعیف، نیروهای اعتراضی غیردموکرات میتوانند بسیار زیانبخش از کار دربیایند.
من معتقدم که بخش عمدهای از تندرویهای همین جنبش مهسا کار نیروهای کمونیستی بود که کوچکترین اعتقادی به آرمان دموکراسی نداشته و ندارند. اینها با تندرویهای غیرضروری عملا کاری کردند که اقشار معروف به خاکستری به خیابان نیایند.
اگر قرار باشد توصیهای به شما بکنم این است که: همیشه از آن جریانهای سیاسیای دفاع کنید که به دموکراسی و رویههای دموکراتیک باور دارند و هرگز حمایت خود را شامل حال نیروهای سیاسی غیر دموکرات(از قبیل مجاهدین، کمونیستها و آنارشیستها) نکنید... و به نظرم تشخیص این نیروها هم کار بسیار سادهایست.