بعضی گمان دارند واژهی «اجنّه» جمع «جن» است. حال آنکه این کلمه اساساً ربطی به جن و پری ندارد، بلکه جمع «جنین» است. در توضیح بگویم، کلمه «جن» خود جمع است و مفرد آن «جنی» است؛ همان واژهای که در قرآن آمده است. حال خوب است نگاهی به عنوان یادداشت بیفکنیم و بپرسیم مگر میشود جنین پیر شود؟ پاسخ من مثبت است و معتقدم در کشور ما جنینهای پیر پرتعدادند. اگر کمی تساهل به خرج دهیم باید بگوییم ما با پیرمردهای نابالغ زیادی مواجه هستیم. اما اینها چه کسانی هستند و چه خصوصیاتی دارند؟
جنین همانطور که میدانیم از خون مادر تغذیه میکند و کاملاً به بند نافی وابسته است که خون از طریق آن منتقل میشود زیرا او چشم و گوشاش بسته است. ما هم در جامعهمان افرادی را داریم که مانند زالو به بدن جامعه چسبیده و از خون آن تغذیه میکنند با این تفاوت که اینان با چشم و گوش باز و آگاهانه چنین میکنند. به همین خاطر است که جامعهمان مدتهای مدیدیست که رنگپریده شده است. این قبیل افراد چند ویژگی دارند. میخواهم با نقل بیتی از مولانا به توصیف این ویژگیها بپردازم. مولانا در دفتر سوم مثنوی میگوید:
سختگیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خونآشامی است
اولین ویژگی اجنّهی پیر سختگیری است. مراد من از سختگیری دو معناست. در یک معنا که بیشتر مورد توجه است، سختگیری مانند چسبیدگی میوه به درخت است؛ میوهای که نمیخواهد از درخت و منبع تغذیهاش جدا شود. میدانیم همه میوهها وقتی میرسند آسانگیر میشوند و خود به خود از شاخه میافتند. ولی بعضی میوههای آفتزده، بهخاطر آفت درونشان، پیوسته به درخت آویزان میمانند و سالها از شیره درخت تغذیه میکنند. بهعبارتی اینها کرمهای میوهنما هستند که اگر در جامعه خود بگردیم با نمونههای متعددی مواجه خواهیم شد. کسانیکه بیتالمال را مصرف کرده و فایدهای برای کشور نداشته و ندارند و چنانچه نمونهای از اینها در یکی از بلاد فرنگ پیدا شود احتمالاً به تکدیگری مشغول خواهد شد. سختگیری در معنای دوم مرادف با عدم مداراست. در ذهن اینها الگوریتمهایی رسوب کرده که صرفاً مطابق آنها عمل میکنند و هیچ عامل بیرونی را به دستگاه تفکر و تکلمشان راه نمیدهند. به عبارتی از اساس غیرقابل تغییر هستند.
دومین ویژگی اجنّهی پیر تعصب است. تعصب نوعی عصبیت جاهلی است. در زمان جاهلیت در عشیره نسبت به افراد تعصب وجود داشت و حتی اگر کسی بر سبیل باطل بود، تا سر حد مرگ از تعصب و عقیدهی جزمیاش دفاع میکردند. در واقع این متعصبان از اساس در ضدیت با پراگماتیسم هستند. باید توجه داشت که واژگانی از جمله «عُصبه» هم وجود دارد که بار منفی چندانی ندارند و بیشتر ناظر به پیوندهای خانوادگی هستند مانند آنچه در آیه هشتم سوره یوسف میخوانیم.
خامی سومین ویژگی اجنّهی پیر است. عدم ارتباط با دنیای خارج از یکسو و بیگانگی با آیندهنگری از سوی دیگر، باعث شده است افق دید در آنها بهوجود نیاید. چنین نیرویی به میوهای کال شبیه است که هیچ خواستهای را برآورده نمیکند.
آخرین ویژگی اجنّهی پیر خونآشامی است. اجنّهی پیر موجوداتی غیرمولد هستند و زیست انگلی دارند و چنانکه بالاتر ذکر شد، خون جامعه را میمکند. از طرفی برای بقاء صرفاً به یک الگوی خونخواری بسنده نمیکنند و مدام تغییر شکل میدهند. در یک مثال عینیتر میتوان عملکرد اینان را به جهش ویروسها تشبیه کرد؛ ویروسهایی که بدواً به بدنهای جامعه حمله میکنند و زمانیکه حساسیتهایی برانگیخته شد، خود را در قالبی دیگر، یا به تعبیر دقیقتر، جهش جدید بازتولید میکنند.
پرسشی اساسی که در برابر چنین وضعیتی مطرح میشود این است که واکنش جامعه در برابر اینها باید چگونه باشد. بهگمان من پاسخمان را میتوانیم در دو گزاره کلیدی بازمانده از عصر روشنگری بیابیم.
الف. خروج انسان از صغارت خودساخته. بهنظر میرسد در جامعه ما صغار زیادی زیست میکنند؛ بهمعنای فقهی عده بسیاری مولّی علیه هستند و به شکل ارادی «خود پیروی» (autonomy) را از خود سلب کرده و از آزادی گریزان شدهاند زیرا هراس رهاشدگی آنها را رها نمیکند. حال آنکه اکنون در جامعه ایران انرژی زایدالوصفی از خودبنیادی، سوژهگی و نقادی آزاد شده است تا جایی که میتوان ادعا کرد مسئله کنونی جامعه ما موازنه قوا میان صغیرها و رشیدهاست.
ب. اهمیت یافتن خرد نقّاد. چنانکه از ظاهر امر بر میآید، اجنّهی پیر از خرد نقّاد گریزاناند و معتقدند این مؤلفه به سستی و از میان رفتن بنیانهای فکریشان میانجامد. چنانکه در عصر ارتباطات گاه نخواندن روزنامه و ندیدن رسانههای تصویری فضیلت پنداشته میشود. مسئله اساسی در نسبت خرد نقّاد و اجنّهی پیر آن است که پیوند آنها با این مؤلفه مقدمه شک است که نهایتاً با تغییر بنیانهای فکری همداستان میشود. از این روست که عوالم اجنّهی پیر از جمله محدودههایی است که از دسترس عقل محض به دور بوده و عمدتاً ناکجاآبادی محسوب میشود.
منبع: مشق نو