در بهار سال ۱۳۷۹ / ۲۰۰۰ میلادی، زمانی که مدتی در پاریس بودم، یک بار خانم مستوره احمدزاده و خانم ویدا حاجبی به دیدارم آمدند. هردوی این بزرگواران از شخصیت های مبارز و انقلابی چپ مارکسیستی ایران بودند. مستوره دختر زنده یاد طاهر احمدزاده و خواهر مسعود و مجید احمدزاده است. زنده یاد ویدا حاجبی نیز از مبارزان قدیم و شناخته شده و دوست قدیم و هم کلاسی خانم فرح دیبا (پهلوی) (ملکه پیشین ایران) در پاریس بوده است. حاجبی دارای کتاب دوجلدی «داد و بیداد» است که شرح زندگی ۳۷ زن زندانی در فاصله ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ است که منتشر شده است. حاجبی در سال ۱۳۹۵ درگذشته است.
در آن جلسه دوستانه سخنان زیادی بین ما سه نفر ردو بدل شد. از جمله خانم حاجبی سخنی گفت که می خواهم به عنوان مقدمه در اینجا نقل کنم. ایشان از ضرورت تغییر افکار و احوال افراد یاد کرد و در ادامه گفت بارها به دوستانم گفته ام که همه «ماها» تا حدودی تغییر کرده ایم ولی در این میان بیشتر مذهبی دچار تغییر شده اند. او به عنوان نمونه از دو تن از طیف مذهبی ها یاد کرد که شاید بهتر باشد از آن دو نام نبرم.
اما در این میان با عطف به این گفته درست، می خواهم بگویم بیش از همه و جدی تر از همه مهندس میرحسین موسوی است که از نظر فکری و اندیشه ای در ابعاد مختلف نظری و عملی دچار دگردیسی مثبت شده است. بیفزایم افرادی که اولا در انقلاب و به ویژه در ساختار حقوقی جمهوری اسلامی صاحب مقام و مسئولیت بوده و ثانیا پیوند فکری و عاطفی شان با رهبری انقلاب (آیت الله خمینی) نیرومندتر و آشکارتر بوده است، هر نوع تغییر به معنای گسست شان از آن اندیشه و از آن کانون مشروعیت بخش است.
روشن است کسی که از همان آغاز پیوند فکری و ایئولوژیک با انقلاب و رهبری پرنفوذ آن نداشته و یا این پیوند کم بوده و یا اصولا مقامی در ساختار مدیریتی نظام جمهوری اسلامی نداشته است، گسستن از آن مرکز ساده و تا حدودی طبیعی بوده است. اما کسی چون موسوی که از اعضای حزب جمهوری اسلامی بوده و با رهبران روحانی آن پیوند استواری داشته و از آن مهم تر حدود هشت سال نخست وزیر بوده و بسیار مورد توجه و حمایت رهبر نظام قرار داشته است، باید واقعا از سلامت نفس زیادی برخوردار بوده و به جد «جهاد اکبر» کرده باشد تا تن به چنین تحول بزرگی داده باشد. البته یکی از عوامل چنین تغییری، بی گمان، تجارب حسی و عینی کسانی چون موسوی با نظام حکمرانی منسوب به دین و مذهب است.
موسوی پس از درگذشت خمینی سالیانی طولانی را در سکوت و اشتغالات فردی گذراند. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ وارد عرصه سیاست شد البته انگیزه اصلی او نیز احساس خطری بود که از ادامه ریاست جمهوری عنصر ویرانگری چون محمود احمدینژاد برای کشور درک میکرد. اما با نتایج غیر منتظره نتایج انتخابات مواجه شد و ظاهرا دلیلی جز دست بردن ارادی در آرای مردم نداشت. اما موسوی ایستاد و اعلام کرد تسلیم این «صحنه آراییها» نخواهد شد. او به پایداریاش ادامه داد و هرگز تسلیم نشد. سرانجام خود و همسرش در حصر خانگی قرار گرفتند. با این حال هیچ فشاری و ترفندی او را وادار به تسلیم نکرد.
در این سالیان دراز هرچند غالبا به سکوت اعتراضی گذشت اما هر بار که لازم میدید به یاری مردم معترض برخاست. افزون بر رهبری عملی «جنبش سبز»، که تا چند ماه قبل گستردهترین و اثرگذارترین جنبش سیاسی و مدنی ایران شمرده میشد، در خیزش مهم آبان ۹۸ با تندترین ادبیات به نظام حاکم و رهبری آن تاخت و از آن مهمتر در طول خیزش اخیر با شعار به «زن، زندگی، آزادی» چند بار بیانیه داد و تمام قامت از اعتراضات و مطالبات مردم ایران حمایت کرده است.
گام مهم آخرین وی بیانیهی اخیر اوست که در آن برخی پیشنهادهای قبلیاش را تغییر داده و آشکارا عبور از نظام جمهوری اسلامی واقعا موجود را کلید زده است. گرچه داوری نهایی در باره موسوی هنوز زود است ولی با اشارتی به سخن درست خانم حاجبی، اکنون با قاطعیت میتوان گفت در ساختار حقوقی و حقیقی نظام جمهوری اسلامی با مدل ولایت مطلقه فقیه، هیچ کسی به اندازه میرحسین دچار تحول و تغییر مثبت به سود آزادگی و آزادی و عدالت مردم محور نشده است. مبارک است.
سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱
یوسفی اشکوری