مدتی است در تلویزیونهای فارسی زبان خارجی و کسانی در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی میگویند: نوسازی و تجدد ایران با رضا شاه آغاز شد. این مسلماً دروغ است. زیرا:
۱ـ نوسازی صنعت نظامی ایران از دوره صفوی آغاز شد، در زمان شاه عباس در اصفهان کارخانه توپریزی و زنبورکسازی و اسلحهسازی تأسیس شد.
۲ـ در زمان نادر شاه افشار کارخانه کشتیسازی در ساحل دریای خزر ساخته شد و یک ناو جنگی با ۲۰ عرّاده توپ به دریا انداخته شد که روسها تا مدتها نتوانستند به سواحل ایران نزدیک شوند.
۳ـ از دوره فتحعلی شاه و نایب السطنتهاش، عباس میرزا، مفاهیم پُرغره (progress) و ترقّی و اصلاح امور کلمههای رایج در زبان منورالفکری زمانه و دربار بود.
۴ـ سنت «اعزام محصّل به اروپا» با ابتکار عباس میرزا و قائم مقام فراهانی در تبریز آغاز شد و این سنت تقریباً همه ساله تکرار شد و بعدها عنوان «اعزام دانشجو» یافت.
۵ـ باز در زمان عباس میرزا در حکمرانی تبریز، آکادمی نظامی تأسیس شد و نوسازی همه جانبه قشون و ارتش ایران با جدیت دنبال شد.
۶ـ در دوره ناصرالدين شاه دانشکده پلیتکنیک (دارالفنون) در تهران تأسیس شد. به دنبال آن در ارومیه مدرسه طب مدرن تأسیس شد.
۷ـ در دوره مظفری چندین مدرسه دخترانه و چند مدرسهی عالی و دارالمعلمین تهران و چند شهر دیگر تأسیس شد. از قبل از این دوره با وجود مخالفتهای شدید سنتگرایان، آموزش و پرورش مدرن در شهرهای ایران مورد توجه واقع شد و میرزا حسن رشدیه توانست در تعدادی از شهرهای ایران مدارس جدید را تأسیس کند.
۸ـ در دوره قاجار مطبوعات و کتابهای فارسی در خارج از ایران چاپ میشد و به داخل ارسال میشد و در داخل نیز تعدادی روزنامه و کتاب چاپ و منتشر میشد.
۹ـ تحولات فوق، همه قبل از انقلاب مشروطهی ۱۲۸۵ شمسی به وجود آمده بود. خود مشروطه نیز انقلاب تجدد بود، انقلاب ترقیخواهی و حکومت قانون و آزادی و حقوق بشر بود. پس از مشروطه نیز به یکباره یک جهش عمده در توسعه مدارس دختران و مطبوعات و کتاب به وجود آمد و تحول آگاهی که از مدتها پیش آغاز شده بود، گسترش بیشتری یافت.
پس در ایران دست کم یک صد سال پیش از به حکومت رسیدن رضا شاه، یک علاقه جمعی و یک خواست عمومی و یک نوع ضرورت تاریخی برای «ترقیخواهی» و «تجدید آگاهی» به وجود آمده بود و جریان نوسازی به صورت داوطلبانه آغاز شده بود که رضاخان نیز از یک مرحلهای به این فرآیند اضافه شد و رهبری سیاسی آن را گرفت و به درستی باید گفت؛ فرآیند تاریخی تجدد و ترقیخواهی، رضاخان را به مُجری و کارگزار خود تبدیل کرد. اما از وقتی که رضاخان رهبر و مجری تجدد و نوسازی در ایران شد، سه مشکل اساسی در روند نوسازی و تجدد آغاز شد که هنوز هم پیامدهای منفی آن ادامه دارد:
۱ـ رضا خان مشروطه را تعطیل کرد و آن را به شکست کشید. مشروطه فرآورده جمعیِ ایرانیان در طی صد سال تغییر و فداکاری و مبارزه با پادشاهی مستبد و مطلقهی قدیم بود که امید به آینده را در ایران گشود. ولی رضا خان به کمک امکانهای مدرن «پادشاهی مطلقه» را تجدید کرد، مجلس مشروطه را از درون تباه و فاسد کرد و دوباره استبدادِ رأیِ شخص شاه در مرکز حکومت قرار گرفت و «منویّات ملوکانه» جای قانون عقلانی و اجماع عموم را گرفت و حذف و سرکوب صدای متفاوت به رفتار اصلی رژیم تبدیل شد.
۲ـ تجدد که واقعهای خودخواسته و فرهنگی و تاریخی بود، رضا شاه آن را به واقعهای «آمره» و اجباری و استبدادی تبدیل کرد. تا جایی که شکل لباس مردم را به اجبار تغییر داد، حجاب زنان را به اجبارِ پلیس تغییر داد. بنابراین «تجدد آمرانه»، خودخواستگی و ماهیتِ فرهنگی آن را از میان برد و آن را به پدیدهای حکومتی و اجباری تبدیل کرد و تجدد و نوسازی را از چشم مردم انداخت و آن را در ذهن مردم به یک پدیدهی زشت و غربی و کفرآمیز تبدیل کرد که باید با آن مبارزه کرد یا دست کم از آن دوری باید جست.
۳ـ نتیجهی اقدامات رضاخانی و آمره شدن تجدد، یک فضای مساعد و مناسب برای بَرکشیدن دشمنان تجدد و نوسازی بهوجود آورد. در نتیجه از یک سو سنتگرایان و روحانیون و متعصبان مذهبی و سنتی که از قبل تجدد را اتفاقی اِلحادی میدانستند، منش رضاخانی به کمک آنان آمد و منطق آنان را در میان مردمِ عادی، مقبول و مشروع کرد. از دیگر سو فضای مساعدی برای پذیرش و گسترش مرام اشتراکی و ایدئولوژی چپگرایی در میان جوانان تحصیلکرده و روشنفکران به وجود آورد که در یک مرحلهای به یک واقعهی چریکی و مسلحانه تبدیل شد.
خب اینک میتوان پرسید؛ چرا این تلویزیونها و کسانی از کنشگران فضای مجازی آغاز تجدد و نوسازی ایران را به #رضا_شاه نسبت میدهند؟