۱- موقعیت کنونی ایران از نظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جهانی آن چنان قابلفهم و درک است که هر صاحب ادراکی را با ضرورت تغییر “وضع موجود” همراه می کند.
۲- تحلیل خردمندانه موقعیت مذکور، راهنمای وجود “بحرانهای بنیادین”ی است که جز با “راهکارهای بنیادین” برطرف نمی شود.
۳- بیتردید از بحرانهای بنیادین، مهمترین آنها، نافهمی ویژگیهای دنیای مدرن کنونی یا همان “جهانی شدن” است که هیچ زیست مطلوبی جز با همراهی با آن متصور نیست.
۴- “نا تاریخمند”ی یا همان “لاتاریخیت” و به تعبیر روانتر “ناهمزمانی تاریخی” که ذات هر اسلام سیاسی است، رهبر اسلام(نه اسلام معیار) گرای حکومت ایران را با توهماتی از قبیل “الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی” چنان امید واهی بخشیده که بحران اساسی را به هیچ وجه نمیپذیرد.
۵- در چنین حکومت “بیتدبیر” و “بیراه”، گریزی جز تغییر وضع موجود نیست.
۶- تغییر وضع موجود با هر عنوانی که تعبیر شود، “انقلاب”، “اصلاح ساختاری”، “جنبش انقلابی” یا حتی “براندازی” که پیشتر آن را تبیین کردهام به دنبال تبدیل حکومت فعلی است. بدین معنا که تغییر قانون اساسی از حکومت دینی به حکومت سکولار دموکراتیک گام روشن
نخست است.
۷- این انقلاب، مثل انقلاب ۵۷ و یا انقلاب فرانسه تبعات و هزینههایی دارد اما مثل انقلاب بهمن ۵۷ اجتنابناپذیر شده است. رهبر حکومت مثل شاه پهلوی همهٔ راهها را بسته است.
۸- مطالبه مذکور که قریب دو دهه بیان شده و اکنون بیش از صد روز است در یک “ائتلاف ملی” با پشوانهٔ کامل جهانی فریادش بلند است با یک رفراندوم راست و درست و با نظارت اپوزیسیون ایرانی تحقق یافتنی است. این رفراندوم در دو نظر ۱- جمهوری اسلامی، ۲- جمهوری سکولار دموکرات باید برگزار شود.
۹- انقلاب “زن، زندگی، آزادی” اگر “ایرانشمول” نبود، این گونه همراهی جهانی را در دو سطح دولتها و ملتها با خود شاهد نبود.
۱۰- برای گسترش این انقلاب، هر تلاشی که حامی داخلی و خارجی را افزون کند و از سوی دیگر “قدرت زیربنایی” حکومت جور را تقلیل دهد، ممدوح است.
۱۱- افکار جهانی - دولتها و ملتها - پذیرفته و بارها اعلام کردهاند، انقلاب ۱۴۰۱ ایران، از جهت تکوین و تداوم، ملی است و نه وابسته به غیر.
۱۲- این انقلاب به خوبی و البته دور از انتظار، هسته رهبری حکومت را غافلگیر و دچار تعلیق و یا بحران تحلیل کرد و همین نکتهٔ مهم، تثبیت و پایداری انقلاب را رقم زده است.
۱۳- استمرار تعلیق تحلیل حکومت و استقامت انقلابیون جوان دستاورد دیگری هم دارد، “ریزش و یا انفعال حامیان” رهبر که روز به روز ابعاد گستردهتری پیدا میکند.
۱۴- بسیاری از تحلیلگران و فعالان عرصه سیاست و اجتماع سالهاست که در تلاشاند تا افکار عمومی در ایران باور کنند “رهبر، همهکارهٔ غیر پاسخگو” است و از سوی دیگر رهبر مسئولیتناپذیر همیشه القاء کرده که جز در امور کلان، دخالتی ندارد.
جهتگیری هوشمندانه انقلاب ۱۴۰۱ با شعارهای راهبردی کار را تمام و تردید را زایل کرد. دیگر مردم سراغ رییسی و یا هر مقام دیگر حکومتی را نمیگیرند. توبیخ فرماندهان ارشد سرکوب توسط رهبر و انتقال مسؤلیت شورای عالی امنیت به شورای امنیت کشور در اعتراضات جاری، نویدبخش به هم ریختگی نسبی هرم قدرت فاسدی است با تعمیق ان، پیروزی انقلاب تسریع میشود.