دیروز من یکبار دیگر ظهور روح انقلاب را دیدم. نه خود انقلاب را که سازو ساختارها را واژگون میکند، بلکه آن نیروی جادویی که پیش از انجام این کار، قلبها و عقلها را به تسخیر در میآورد و باورها و ارزشها را دگرگون میکند. و با خود نیروی عظیم امید به تغییر زندگی و ساختن دنیای تازه را به حرکت در میآورد.
دیروز در برلین این روح مشترک و این امید بزرگ به تغییر را میشد از نزدیک دید و لمس کرد. از خودم سوال میکردم کدام نیرو جز امید به تغییر میتواند چنین انبوه عظیم و رنگارنگ را به جنبش در آورد. چه اتفاقی میافتد که ناگهان هزاران انسان با یک فراخوان، در یک زمان به سوی یک مکان میشتابند تا نشان دهند که به یک اجتماع به سرنوشت یک جمع به اهداف و امید های این انبوهه تعلق دارند.
چیزی در وجود تک تک ما میجوشد که حاصلش این آگاهی جمعی است که ما درد مشترک داریم، با مانع واحدی مواجهیم و برای رهایی که سقف و سطح آن برای هر فرد و گروهی تعریف معینی دارد، باید از این مانع عمده عبور کنیم. فقط یک چنین آگاهی میتواند ملیونها نفر را قانع کند که بهرغم تنوع و تفاوتهای بسیار که بر آن نیز آگاهی دارند در یک چنین اقدامی شرکت کننده و اراده واحدی را برای شکستن سد آزادی بسازند. همین آگاهی است که این انبوهه ناهمگون را در انتخاب فراخوان دهنده همگون میکند.
فراخوان دهنده هر چه بیشتر به همان هدف واحد و درد مشترک نزدیکتر باشد و هر چه کمتر با تضادها و تفاوتها درگیر باشد، مطمئنتر، جذاب تر و همگانی تر است. تجمع بزرگ برلین همه این اگاهیها را بهصورت یک روح مشترک و ارادهای واحد به نمایش گذاشت. نمایش قدرت امید به تغییر.
فیسبوک مرتضی ملک