درگذشت اندوه بار مهسا امینی و وقایع تاسف انگیز منجر به آن دیگر بار مطالبه “انحلال گشت ارشاد” را در گستره و ژرفایی بیش از گذشته مطرح کرده است و این که دیگر هیچ سیاستی قادر نیست تداوم فاجعهآفرین این ابزار خشونت افزا را توجیه نماید. در این میانه اما معتقدم که اگر چه ممکن است برای مدت کوتاهی از فعالیت گشت ارشاد کاسته شود ولی وجود و ماهیت آن هم چنان حفظ خواهد شد بیشتر از آن رو که “گشت ارشاد ذاتی جمهوری اسلامی است” و فقدان آن می تواند نوعی نقض غرض تلقی شود. دلایل من برای این ادعا به شرح زیر است:
جمهوری اسلامی یک نظام ایدئولوژیک است و چنین حکومتهایی نه تنها به محدود ماندن تکالیف خود به اموری از قبیل تامین رفاه و امنیت اعتقادی ندارند (و به همین دلیل در انجام آنها ناکام میمانند)، بلکه فراتر از آن به خلق انسان، جامعه و جهانی در تراز ایدئولوژی خود میاندیشند!
جمهوری اسلامی یک نظام تئوکراتیک است و چنین حکومتهایی با انتساب خویش به خداوند، هدایت شهروندان را وظیفه ذاتی خود میانگارند. برخلاف دموکراسی که سیستمی بر اساس “روشهای معین برای دستیابی به نتایج نامعین” است، تئوکراسی نظامی مبتنی بر”روشهای نامعین برای دستیابی به نتایج معین” میباشد!
جمهوری اسلامی یک حکومت فقهی است و چنین خوانشی با تاکید بر ضرورت حفظ ظاهر اسلامی مملکت کوشیده است تا اجرای شریعت را به صورت علنی محقق نماید. تبدیل حجاب اجباری به قانون و پیشبینی مجازات برای متخلفان از آن در چنین زمینهای (context) قابل فهم و داوری است!
جمهوری اسلامی یک نظام ایدئولوژیک است و ایدئولوژیها مرزگذار، تبعیضآفرین و غیریتساز هستند. برای انجام این وظایف ذاتی هم ایدئولوژیها ناچار به مداخلهگری هستند. بر این اساس خوانش ایدئولوژیک-فقهی به بدن زنان به مثابه پدیدهای کنترلپذیر مینگرد که باید از طریق حجاب، خانهنشینی و تفکیک جنسیتی مورد حفاظت قرار گیرد!
نکته پایانی: برای جلوگیری از تکرار فاجعه درگذشت مهسا امینی صرفا نباید بر مطالبه برچیده شدن گشت ارشاد تمرکز یافت بلکه مقدم بر آن باید به شالوده شکنی (Deconstruction) آن دسته از ایدئولوژیها و نظامهای اندیشگی پرداخت که فعالیت ابزارهایی مانند گشت ارشاد را توجیهپذیر ساختهاند!