ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 02.09.2022, 10:53
درباره جانشینی در ایران

حمیدرضا جلائی‌پور

در ایران هم در دوران بلند پیشامدرن و هم در دوران یکصد سالهٔ مدرن، دوره‌های پیری و فوت مقام اول حکومت و تعیین جانشین او، دوره‌های پرالتهاب سیاسی بوده است و به شرحی که خواهد آمد ایران مدتی است وارد این دوره شده است.

به‌عنوان مثال در طول حکومت صدوسی سالهٔ سلسلهٔ قاجار (۱۱۷۵ تا ۱۳۰۴) این‌که کدام شاهزاده قجر رئیس حکومت شود مساله‌ای حساس و دوره‌ای پرتنش بوده است. با این‌که آقا محمدخان قاجار به موضوع جانشینی و حفظ سلسلهٔ شاهی در تیره و طایفهٔ‌ خودش (دولو‌های قجر) حساس بود و تمهید مقدمات کرده بود، باز کار بجایی رسید که قائم‌مقام فراهانی صدراعظم دانشمند قاجارها و عباس‌میرزا ولیعهد ایراندوست فتحعلیشاه، در عهدنامه ترکمن‌چای از روس‌ها می‌خواستند تداوم سلسله شاهی را در خاندان و فرزندان عباس‌میرزا به نحوی تضمین کنند. بطور کلی یکی از کانون‌های مداخلهٔ روس‌ها در سیاست ایران مداخله در امر جانشینی در میان شاهزادگان قاجار بوده است و در ادامه مداخلات بریتانیای استعمارگر هم بر همین موضوع جانشینی متمرکز شد.

در دورهٔ مدرن و پس از ناامنی‌های بعد از پیروزی انقلاب مشروطه و پس از اشغال سرزمین ایران از سوی روس‌ها و بریتانیایی‌ها، باز در تثبیت رضاشاه پهلوی به جای احمدشاه قاجار چندین عامل نقش داشتند ولی یکی از عوامل حمایت ضمنی دولت بریتانیا و بعدا هم روس‌ها از رضاخان بود. ‌پس از دو دهه نوسازی و اقتدارگرایی رضا‌شاه وقتی او در جریان جنگ جهانی دوم نابخردانه بی‌طرفی ایران را در این جنگ به نفع آلمان هیتلری نادیده گرفت و بریتانیایی‌ها با خفت رضا شاه را از ایران تبعید کردند، تعیین محمدرضاشاه به جای پدرش با میانجی‌گری به موقع شخصیت‌های سیاسی همچون محمدعلی فروغی و حمایت همه جانبه بریتانیایی‌ها به وقوع پیوست و ده سال ایران در التهاب بود.

وقوع انقلاب اسلامی هم علل گوناگونی داشت ولی یکی از علل فروپاشی حکومت پهلوی این بود که محمدرضاشاه (که متبختر و متوهم بود) مشکل جانشینی‌اش را طبق قواعد حکومت مشروطه تمهید نکرده بود، لذا وقتی او از بیماری سرطانش با خبر شد همسرش فرح و پسرش رضا پهلوی شخصیت‌هایی نبودند که توان مدیریت بحران را داشته باشند و شخصیت‌هایی همچون فروغی هم در کنار شاه نبود و حتی قبل از پیروزی انقلاب فرح و پسرش زودتر ایران را ترک کرد‌ه بودند. به بیان دیگر خیمهٔ حکومت قبل از اوج‌گیری انقلاب فروریخته بود.

با پیروزی انقلاب اسلامی، الغای رژیم موروثی سلطنتی و تاسیس نظام جمهوری اسلامی، امیدهای زیادی در ایران ایجاد شد و به نظر می‌رسید که موضوع جانشینی در ایران دیگر مثل دوره سلاطین امری خطیر و بحرانی نیست، و نهادهای جمهوری اسلامی مثل مجلس خبرگان به‌خوبی می‌توانند مشکل جانشینی را حل کنند. اتفاقا در چهاردهم خرداد سال ۶۸ هم چنین کردند. در این روز بلافاصله پس از فوت امام خمینی اعضای مجلس خبرگان از سراسر ایران در تهران تشکیل جلسه دادند و آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای را به عنوان رهبر جدید انتخاب کردند.

این تعیین جانشینی با التهاب کمی انجام شد. زیرا بیت امام خمینی در زمان حیات امام موضوع قائم‌مقامی آیه‌الله منتظری را از سر راه برداشته بود؛ جنگ تمام شده بود و مردم امیدوار به ساختن کشور بودند، بیت امام خمینی و نهادهای اصلی جمهوری اسلامی نزد اکثریت مردم معتبر بود و یاران امام خصوصا اکبر هاشمی رفسنجانی و فرزند او سیداحمد خمینی نقش موثری در تشکیل و اداره مجلس خبرگان داشتند. هاشمی رفسنجانی انقلابی سال‌ها فرمانده جنگ و رئیس پرقدرت مجلس و فرد موثر مجلس خبرگان بود و نهادهای انقلابی خصوصا سپاه پاسداران در آمادگی کامل برای پشتیبانی از تصمیمات مجلس خبرگان در تعیین جانشین رهبری بودند.

مجاهدین خلق چند ماه قبل در عملیات مرصاد با کمک ارتش بعث عراق به کرمانشاه حمله کرده‌بود، و تمامیت ارضی ایران به مخاطره افتاده بود، اعضای خبرگان حساس و نگران بودند و متقاعد شده بودند که یک لحظه نباید پس از فوت امام خمینی تعیین رهبری جدید به تاخیر بیفتد زیرا دشمن سواستفاده می‌کند. ضمنا این تصمیمات در شرایطی شکل گرفت که مردم ایران بزرگترین تشییع را از پیکر امام خمینی انجام دادند و از تصمیم مجلس خبرگان در تعیین جانشین خمینی حمایت کردند. خبرگان هم در آن زمان با انتخاب آقای خامنه‌ای فردی را انتخاب کرد که در چشم نخبگان کشور فردی میانه رو، و در زمینه تجربه رسمی کشورداری با سابقه دو دوره ریاست جمهوری بود و در زمینه‌هایی مثل ادبیات پیشرو هم بود، به بیان دیگر خبرگان نیامده بود افراد تندرویی مثل محمد یزدی و یا محمدتقی مصباح یزدی را انتخاب کند.

با این پس زمینه، از سال ۸۴ به بعد، دوباره در افکار عمومی بحث «جانشینی رهبر» در سیاست ایران مطرح شده و اخیرا این بحث با نوشتهٔ‌ میرحسین موسوی، نخست‌وزیر محبوب زمان امام، دوباره به گوش می‌رسد. در این نوشته میرحسین موسوی از خطر موروثی شدن حکومت در ایران ابراز نگرانی کرده و پرسیده بود چرا برای رفع نگرانی از سوی بیت رهبری، شایعهٔ جانشینی آقای مجتبی خامنه‌ای تکذیب نمی‌شود. با این همه به نظر می‌رسد بیت و اصول‌گرایان رادیکال لزومی نمی‌بینند که به منتقدان پاسخ دهند. در واقع آن‌ها معتقدند که کشور قانون و نهادهای لازم را دارد و هر وقت لازم باشد نهاد قانونی مجلس خبرگان وظیفه تعیین جانشین را انجام می‌دهد و نباید بی‌جهت به کسی پاسخ داد.

اما به نظر می‌رسد این پاسخ اصول‌گرایان امر خطیر جانشینی را حل نمی‌کند زیرا شرایط جامعه و حکومت در ایران مثل شرایط ۱۳۶۸ نیست. عقل متعارف حکم می‌کند که بلوک قدرت در ایران در زمانی که مقام رهبری در سلامت هستند مسیر جانشینی و مصادیق آن‌را برای افکار عمومی روشن کنند و موضوع خطیر جانشینی را همچنان در «ابهام» نگذارند. همین ابهام به نگرانی‌ها و شایعات دامن می‌زند.

اینک تا وقتی بلوک قدرت امر جانشینی را شفاف‌سازی کند، که ممکن است نکند، یک تحلیل‌گر با توجه به ویژگی‌های کنونی سیاست واقعی در ایران چه سناریویی را در امر جانشینی محتمل‌تر ارزیابی می‌کند؟ روشن است که به این سوال در جامعه‌ مطالباتی و غیرقابل‌ پیش‌بینی ایران نمی‌توان یک پاسخ قطعی داد، بلکه تنها می‌توان با صدای بلند فکر و گمانه‌زنی کرد.

به نظر می‌رسد اگر شرایط فعلی تداوم داشته باشد از منظر موازنهٔ قوا در میان نیروهای داخل کشور، بیت رهبری کنونی موثرترین نیرویی است که رهبر آینده را از طریق خبرگان تعیین می‌کند. زیرا این بیت در هنگام تعیین جانشینی از حمایت‌های شش مولفهٔ زیر برخوردار است و به احتمال زیاد می‌تواند ارادهٔ خود را پیش ببرد. حتی به زبان و گفتمان اصول‌گرایان رادیکال می‌توان گفت از منظر بیت رهبری در بیست‌و‌پنج‌ سال گذشته در «بیت رهبری» برای تعیین جانشین تمهید مقدمات شده تا «جبهه مقاومت» و «تمدن‌سازی شیعه» در «گام دوم» ادامه یابد و «سرزمین شیعهٔ ایران» مقدراتش بدست «غرب‌زدگان، دگراندیشان و سکولارها» نیفتد.

اما این شش مولفه قدرت بیت کدام است؟

یکم) قدرت سپاه با پشتوانهٔ بسیج و شبکه‌های مذهبی کشور حامی پیشنهاد بیت هستند.
دوم) حمایت روحانیت حکومتی از پیشنهاد بیت که در خبرگان و مسئولیت‌های کلیدی حکومتی و منصوب رهبر کاملا استقرار یافته‌اند.
سوم) امپراتوری رسانه‌ای صداو سیما و شبکه حکومتیِ سایبری در خدمت پیشنهاد بیت است.
چهارم) مدیریت شبکه‌های اقتصادی وابسته به نهادهای حکومتی که شصت درصد اقتصاد کشور را تشکیل می‌دهند حامی بیت‌اند.
پنجم) حمایت همه‌جانبهٔ نیروهای مقاومت شیعه در منطقه از پیشنهاد بیت جدی است.
ششم) حمایت روسیه (و احتمالا عدم مخالفت چین) از پیشنهاد بیت تا ایران مثل گذشته به بلوک غرب نزدیک نشود.

اگر رویکرد توسعه‌ستیزی/توسعه‌گریزی و حمایت از جبهه مقاومت شیعی در رهبری بعدی هم ادامه پیدا کند قاعدتا روس‌ها را خوش می‌آید تا این خط ضد غربی تداوم بیابد.

مهمترین مشکلات بیت در تعیین جانشین رهبری از دو زاویه است. یکی افکار عمومی طبقه متوسط فرهنگی و نخبگان و دیگری قبح موروثی تلقی شدن رهبری (اگر رهبر بعدی از فرزندان مقام رهبری باشد). ولی حل این دو مشکل در کوتاه مدت ناممکن نیست، بلکه در بلندمدت برای مشروعیت نظام مشکل‌آفرین ‌است.

مشکل افکار عمومی طبقه متوسط به این خاطر بغرنج نیست چون که این طبقه قدرت موثر چالشگری ندارد و در شرایط فعلی نخبگان در بلوک قدرت صدا و نماینده‌ای ندارند. مثل بحران سال ۸۸ در جنبش سبز، بیت می‌تواند بگوید «ما خواستیم و انجام شد»، «امر جانشینی هم طبق خواست ما انجام می‌شود».

مشکل دوم یا احتمال موروثی شدن (چه به شکل انفرادی و جه در قالب شورای رهبری) را هم این‌طور می‌توانند حل کنند که چند نفر در مجلس خبرگان نامزد مورد نظر بیت را برای رهبری پیشنهاد کنند و همه اعضای خبرگان به او رای دهند و بعد در رسانه‌ها اعلام شود که رهبر جدید موروثی نبوده و منتخب خبرگان (که خود منتخبان ملت‌اند) بوده است (اگر آیت‌الله خامنه‌ای قبل از فوتشان تمهید دیگری برای جانشینی داشته باشند یا وصیت‌نامه خاصی مکتوب کرده باشند این حدس نگارنده منتفی است).

البته قدرت تعیین رهبر از سوی بیت که در بالا اشاره شد تنها واقعیت سیاسی کشور نیست. واقعیت‌های دیگری هم مثل انباشت نارضایتی‌های اقشار مردم؛ نارضایتی نخبگان و صاحب مهارت از حکومت؛ ناکارامدی و فساد و کسری مشروعیت جمهوری اسلامی؛ آگاهی مردم در مذمت حکومت موروثی؛ نارضایتی‌ها در میان روحانیون و اصول‌گرایان که از موضع مذهب هم هست، نیز وجود دارد.

همچنین واقعیت‌های خارجی مثل ظهور اقتصادهای قدرتمند در میان همسایه‌های ایران؛ نقاط ضعف جبهه مقاومت در منطقه؛ آینده جنگ روسیه و اوکراین و غیرقابل اعتماد بودن روسیه هم هست. (به لحاظ تاریخی روس‌ها همان موقع که با قجرها عقد اخوت بسته بودند چندبار به مشهد و تبریز حمله کردند و در صد سال گذشته دوبار شمال ایران را اشغال کردند. حتی در جریان جنگ جهانی دوم غیر از دفاع همه‌جانبه روس‌ها از حزب توده و از نیروهای جدایی‌خواه ایرانی و از تاسیس دو جمهوری مستقل آذربایجان و کردستان در تبریز و مهاباد ایران دفاع کردند، و با پایان جنگ دوم جهانی و سربزنگاه به نیروهای دوستدار روس‌ها در ایران پشت کردند- شتر دیدی ندیدی.)

با این همه اگر ذیل شرایطی که ذکر شد، بیت رهبری قادر است «ابهام» فعلی در امر جانشینی را ادامه دهد و بدون اقناع افکار عمومی، نخبگان و جامعه مطالباتی ایران، جانشین رهبری را تعیین کند، این اقدام در بلند مدت، حکومت جمهوری اسلامی را با همان مشکل مشروعیت که نظام‌های سلطنتی و موروثی داشتند مواجه می‌کند. کسری مشروعیت حکومت در سیاست ایران همچنان تداوم پیدا می‌یابد و فرصت توسعهٔ کشور مثل دو دهه گذشته همچنان از ایرانیان دریغ می‌شود.

منبع: صبح ما